نویسنده: مهناز حسینی
چکیده
این نوشتار نقدی است بر مقالهی «الله و آفریدن آدم - دروغهای با بنمایه» که بررسی موضوع «آفرینش آدم و حوا(ع) از منظر قرآن» را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است و در این بین، به مباحث دیگری نیز گریز زده است. در نوشته حاضر سعی میکنیم با رعایت انصاف و امانت در برداشت از آیات قرآنی و با استفاده از دلیلهای اطمینانبخش به ارزیابی «اتهامهای نویسنده به خداوند» و «ادعاهای نویسنده درباره داستان قرآنی آفرینش آدم(ع)» بپردازیم.
مقدمه
بشر همیشه به این مسأله فکر میکرده و میکند که از کجا آمده؟ کی و چگونه خلق شده؟ و به کجا میرود؟ ادیان الهی اطلاعاتی را در این زمینه به او دادهاند، یا مقدّماتی را مطرح کردهاند که بشر را به تحقیق وا دارند. در این میان عدهای با سوء استفاده از این خواست بشر، سعی در گلآلود کردن ذهن او نمودهاند، تا ماهی کفر و همچنین شک و دودلی شکار کنند. از جمله، نویسندهی مقالهی «الله و آفریدن آدم- دروغهای با بنمایه» همین شیوه را در پیش گرفته است. آنچه میآید تلاشی است در جهت نقد و ارزیابی ادعاهای نویسنده مذکور که در محورهای ذیل ارائه خواهد شد:
الف) خداشناسی
ب) آفرینش آدم و حوا
ج) خلقت عیسی و مقایسه با خلقت آدم
د) دستکاری الله در رحم زنان!
ذ) بهشت و دوزخ
در نوشتار حاضر به دو محور نخست خواهیم پرداخت و بحث پیرامون محورهای دیگر را در بخش دوم پی خواهیم گرفت.
خداشناسی
نویسنده در اشکال به «الله»، اشکالاتی چند را مطرح نموده که در موارد ذیل خلاصه میشود:
1)آرمان الله از آفریدن آدم جز اینکه چه به شوق و رغبت و یا به جبر و کراهت تسبیح و تقدیس او را نماید، چیز دیگری نیست. الله میگوید من بر غیب آسمانها و زمین دانایم پس چگونه آگاه نبود که شیطان در سجده کردن بر آدم گوش به فرمان او نمیدهد؟ الله تنها به دلیل سرپیچیدن شیطان در برابر سجده نکردن بر آدم او را کافر دانسته است. آیا با این رفتار دلیرانه شیطان (اگر شیطانی وجود داشت) نباید پذیرفت که او نخستین آزادیخواه و پایهگذار آزادی در جهان هستی است؟ در آن زمان که اللهِ توانا، آدم و حوا را به بهشت میفرستاد آیا نمیتوانست پیشبینی کند که شیطان هم به بهشت راه خواهد یافت تا آدم و جفتش را بفریبد؟
2)آیا الله همان «حجر الاسود» در خانه کعبه نیست که آفریننده آن (محمد) پیامهایی به نام او نوشته و به خورد مردم داده است؟
3)بنابر آیات 17 و 18 سوره حجر و آیات 6 تا 8 سوره صافات، الله از ترس شیطان به آسمانها پناه برده و دورش را نیز آتشبار گذاشته تا در امان باشد.
نتیجهای که نویسنده از این ادعاها میگیرد این است که الله، ناتوان، ناآگاه و دروغگو است!
نقد:
تصویری که یک خداشناس موحّد از خدا دارد چنانچه بر اساس براهین عقلی و محکم استوار باشد جایی برای خردهگیریهای امثال نویسنده مورد نظر، باقی نمیگذارد. سخن ما به این نویسندگان آن است که قضاوت پیرامون معانی و مفاهیم دروندینی بدون توجه به اصول بروندینی امکانناپذیر است. اتهام ناتوانی، ناآگاهی، ناراستی و... زدن به خدا توسط نویسنده مزبور مبتنی بر برداشتهای سطحی از آیات قرآنی و بدون در نظر گرفتن اصول دینی اسلام بوده است. با این حال، به صورت جزئی به ادعاهای نویسنده خواهیم پرداخت تا پردهی ابهام از دیدگان مخاطبان گرفتار این دست مقالات زدوده شود:
الف) خدایی که ما میشناسیم نیازی به تسبیح و تقدیس ندارد. او بینیاز بیهمتاست. تسبیح و تقدیس الهی نه از این روست که او نیازمند است بلکه او سزاوار تسبیح و تقدیس است. بزرگی و عظمت او که در آینه جهان هستی و در وجود آدمی به خوبی نمایان است انسان آگاه را به حمد و ستایش او وامیدارد. بهعلاوه در تسبیح و تقدیس و عبادت الهی منافع فردی و جمعی فراوانی وجود دارد که جهان امروز نمیتواند منکر آن باشد.[1] در یک کلام، تسبیح و تقدیس خدا وظیفهای است که عقل، فطرت و وجدان آدمی بر آن تأکید دارند.
ب) شیطان با تمرد از فرمان خدا خود را خوار ساخت و درون پلید خویش را نمایان کرد. خداوند دانای حکیم، صحنه آزمونی را هم برای آدم و هم شیطان فراهم ساخت تا این موجودات دارای اختیار، در آن شرکت جویند و آن کس که شایستهتر است به کمال سزاوار خود نایل شود. با این وصف، دانا بودن به آنچه شیطان با خود کرد آیا باید موجب میشد که این آزمون حقیقتیاب برگزار نشود؟![2] یا آگاهی از این که شیطان هم به بهشت راه خواهد یافت تا آدم و جفتش را بفریبد چرا باید مانع از انجام این آزمون مشترک باشد.
باید توجه داشت که خلاف و گناه با علم ازلی خداوند محو نمیشود و فاعل آن بدین وسیله نمیتواند خود را تبرئه کند؛ زیرا با اینکه خداوند نسبت به کارهای همهی موجودات علم پیشین دارد؛ ولی این علم هرگز موجب جبر نمیشود؛ بهویژه اینکه در مورد موجودات دارای عقل و اختیار مؤید آزادی آن موجود نیز هست؛ مثل استادی که با توجه به میزان سعی و تلاش شاگردش آیندهی او را از قبل میداند. خداوند وقتی آدم را آفرید، «اسماء»[3] را به او آموخت و او را نسبت به نزدیک شدن به درخت ممنوعه هشدار داد و شیطان را به او شناساند و آدم را از وسوسههایش برحذر داشت. با این وجود، آدم با خوردن اختیاری و ارادی از درخت ممنوعه و فریب خوردن از شیطان، خودش عامل رانده شدن خویش از بهشت و گرفتاریش است یا خداوند؟ آیا شیطانی که جزو مقرّبان بود وقتی خود از فرمان خدا سرپیچی کرد و تکبّر کرد، جز این است که خود او، عامل گرفتاریش شد؟
ج) آنچه بر کفر شیطان دلالت دارد اعمال خبیثانه اوست که با قساوت و شدت فراوان انجام گرفته و میگیرد. ابلیس نه تنها در برابر فرمان خدا سر فرود نیاورد و نه تنها از این تمرد توبه نکرد بلکه قسم یاد نمود که تا پایان جهان دشمن آدم و نسل او باشد.[4] آیا باز هم باید شیطان را مؤمن به خدا دانست؟! نویسنده که شیطان را ملقب به اولین آزاداندیش نموده باید به این سؤال پاسخ دهد که آیا هر تمرّد و عدم پذیرشی، آزاداندیشی است؟! اگر جواب مثبت است، پس اگر به فردی گفته شود مواظب باش از پل سقوط نکنی و او خود را پرت کند، نیز آزاداندیش است!
د) در هیچ منبع اسلامی این مطلب خندهآور نیامده است که حجرالاسود همان الله است! و نویسنده باید پاسخ دهد که منبع این ادعای او چیست؟ اما اینکه نویسنده، پیامبر اسلام را پدید آورندهی قرآن دانسته نه تنها ادعایی بیدلیل است بلکه ادله محکم فراوانی در کتب اعتقادی میتوان یافت که قرآن کلام خدای متعال است و بر پیامبر نازل شده است. بهترین شاهد بر این ادعا حریفطلبی (تحدی) قرآن است که نه در آن زمان و نه تاکنون کسی موفق به آوردن مثل قرآن نشده است.[5]
ذ) مشخص نیست چگونه نویسنده از آیات 17 و 18 سوره حجر و آیات 6 تا 8 سوره صافات، پناه بردن خدا به آسمان و حفظ خود از شیطان به وسیله آتشبار را فهمیده است! به نظر میرسد تعصب شدید نویسنده بر افکار انحرافی خود همراه با ناآگاهی از ادبیات عرب و اصول ادبیات عرب مانع از برداشت درست وی از آیات مربوطه شده است.
آفرینش آدم و حوا
نویسنده در خصوص نقل قرآنی آفرینش آدم و حوا اشکالاتی طرح میکند که در موارد زیر قابل بیان است:
1) طبق آیات 30 تا 38 سوره بقره:
الف) در حالیکه هنوز میان الله و فرشتگان، سخن از آفرینش آدم بود ناگهان سر و کله آدم پیدا شد پیش از آنکه آفریده شده باشد. در اینجا نه تنها آفرینش آدم نامشخص است، روشن نیست شیطان و فرشتگان را چه موقع و چگونه آفریده است؟
ب) با اینکه کوچکترین سخنی از آفریدن جفت آدم به میان نیامده بود در آیه 35 او را همنشین آدم در بهشت معرفی نموده است.
ج) میان آیات مذکور و آیات 9 تا 11 سوره فصلت دوگانگی چشمگیری وجود دارد؛ زیرا برابر آیات سوره فصلت، در این نخستین روز آفرینش جهان هستی، به هیچروی سخن از آفریدن آدم و حوا و فرشتگان و داستان شیطان و فرستادن آدم و جفتش به بهشت به میان نیامده که سخن از آفریدن زمین و اهل زمین و روزی آنها برای چهار روز است که پس از آن به خلقت آسمانها پرداخته است. بهعلاوه اگر آن گفته الله درست باشد که در آغاز کار (اهل زمین را هم آفریده) دیگر چه نیازی به ساختن آدمک گلی بود؟
د) الله در آیه 35 سوره بقره آدم و حوا را از دست زدن به درخت گندم یا سیب نهی کرده است. اینجا این پرسش پیش میآید که گندم از درخت به دست نمیآید. بهعلاوه الله در آیه 19 سوره اعراف نام درخت انگور و غیر آن را هم بر دو درخت انگور و سیب افزوده است که این چند گوییها نشان از فراموشی یا دروغگویی اوست. از اینها گذشته در تورات فقط از درخت معرفت نام میبرد.
ذ) الله در آیه 35 سوره بقره از فرشته و شیطان و سرپیچی سخن میگوید در حالیکه در سِفر پیدایش تورات یادی از آنها نشده؛ پس در این باره الله دروغ گفته است.
2) نویسنده با تمسک به آیات 11 تا 25 سوره اعراف میگوید: در این آیات از همسر آدم به نام حوا یاد شده که چنین نامی در درونمایه عربی قرآن دیده نمیشود و تنها از جفت آدم نام برده شده که روشن نیست نام حوا را چه کسی و در چه زمانی به جفت آدم داده و به درون کلام الله راه یافته است.
3) در آیه 189 سوره اعراف بیان میشود که جفت آدم را از خود او آفریده و این جفت باردار گریده است؛ ولی روشن نیست این بارداری در کجا انجام شده است؟
4) داستان آفریدن آدم هم به گونه آفرینش جهان هستی در هر سوره و در هر آیه بهگونهای دیگر از سوره و آیه دیگر آمده است که هیچ یک با دیگری برابری ندارد.
5) در آیه 36 سوره روم، الله میگوید که «شیطان» آدم را به لغزش انداخت؛ ولی در باب دوم تورات آمده است که «مار» او را فریفت. باید از الله پرسید کدام بود: شیطان یا مار؟
نقد:
در پاسخ به نویسنده میتوان گفت:
الف) متأسفانه برداشت سطحی بدون توجه به رسالت قرآن و عدم آگاهی لازم از سبک و سیاق ادبی زبان، منشاء بسیاری از تشکیکهای نویسنده مورد نظر شده است. قرآن کتاب تاریخ نیست تا تمام زوایای تاریخی را با گزارش لحظه به لحظه اتفاقات بیان نماید؛ بلکه به فراخور حال و متناسب با نکته تربیتی مورد نظر، گزارشهایی کلی از اتفاقات تاریخی ارائه میدهد. بهعلاوه تمام آیات مرتبط با موضوع را باید در کنار هم دید؛ البته نباید همچون نویسنده مزبور گمان نمود که هر آیه یا سوره که جلوتر آمده لزوماً میبایست واقعیتی که زودتر واقع شده را بیان مینمود. این نگاه سطحی نویسنده به قرآن موجب شده است تا این ادعای بیدلیل و واهی را مطرح کند که «داستان آفریدن آدم در هر سوره و در هر آیه بهگونهای دیگر از سوره و آیه دیگر آمده است که هیچ یک با دیگری برابری ندارد.»[6]
ب) باید متذکر شد که در قرآن مصداق «شجره ممنوعه» مشخص نشده است؛ ولی در کتب لغت، شجر را گیاهی که ساقه داشته باشد معنی کردهاند که شامل گندم، انگور، سیب و... هم میشود.[7] در فرهنگ قرآن «شجره» علاوه بر درخت به بوته هم گفته میشود؛ مثلاً به بوتهی کدو «شجره من یقطین»[8] اطلاق شده است.[9]
ج) آنچه در کتبی مانند تورات بیان شده نمیتواند بر قرآن و مفاهیم آن تطبیق شود چرا که به اعتقاد ما، توراتی که در دست یهود امروز است کتابی تحریف شده است و نمیتواند مفسر قرآن باشد؛ چنانکه در قضیهی آفرینش آدم نسبتهای ناروایی به خدا میدهد؛ مانند: دروغ، بخل، شریک داشتن، حسد، جسمانیت و بیخبری از حوادثی که در نزدیکی او اتفاق میافتد.[10]
د) نام "حوا" در قرآن نیامده؛ بلکه بر اساس روایات معصومین نام همسر آدم(ع) "حوا" دانسته شده است.[11] اگر نام "حوا" صریحاً در قرآن آمده بود، هر چند که واژهای غیر عربی است باز هم نقصی برای قرآن محسوب نمیشد؛ زیرا در تمام زبانها، لغاتی از زبانهای دیگر مشاهده میشود که یا عیناً و یا در قالب قواعد زبانی مورد استفاده قرار گرفته است.[12]
ذ) نویسنده از مکان بارداری حوا سؤال کرده است گو اینکه قرآن برای بیان الگوی تربیتی خود میبایست تمامی جزئیات را بیان مینمود؛ اما همانطور که بیان شد قرآن کتاب هدایت است نه تاریخ، و ذکر نکردن جزئیات تاریخی به معنای تناقضگویی نیست.
نتیجهگیری
با توجه به آنچه بیان شد روشن میشود که نویسنده مقاله مورد بحث با ناآگاهی و ناتوانی در درک صحیح قرآن و گاه متوسل شدن به دروغ، سعی نموده تا چهرهای ناخوشایند از خداوند و به تبع آن، قرآن، ارائه نماید؛ ولی حقیقت چیزی دیگر است. خداوند با صفات والای خود بهگونهای حکیمانه داستان حضرت آدم را متناسب با اهداف تربیتی قرآن بیان نموده است و نباید انتظار داشت که قرآن جزئیات تاریخی را مو به مو بیان نماید.
فهرست منابع
- قرآن
- 1) بابائیان، عباس؛ 400 نکته از تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن، 1388.
- 2) جوالیقی، موهوب بن احمد؛ المعرب، تهران، بی جا، بی نا، بیتا.
- 3) راغباصفهانی، حسینبنمحمد؛ مفردات الفاظ قرآن. ترجمه و تحقیق: غلامرضا خسروی حسینی، تهران، انتشارات مرتضوی، چاپ دوم، 1381.
- 4) سبحانی، جعفر و محمدرضایی، محمد؛ اندیشه اسلامی1، قم، دفتر نشر معارف، چاپ 18، 1386.
- 5) شیخ صدوق؛ عیون اخبار الرضا، بی جا، انتشارات جهان، 1378ق.
- 6) طالقانی، محمود؛ پرتویی از قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، بیتا.
- 7) طباطبائی، محمدحسین؛ المیزان، ج1، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، تهران، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی، 1377.
- 8) کلینی، محمدبن یعقوب؛ الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365.
- 9) مکارم، ناصر [و دیگران]؛ تفسیر نمونه، تهران، دار الکتاب الاسلامیه، 1353.