نویسنده: مهناز حسینی
چکیده
این نوشتار نقدی است بر مقالهی «الله و آفریدن آدم - دروغهای با بنمایه» که بررسی موضوع «آفرینش آدم و حوا(ع) از منظر قرآن» را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است و در این بین، نیز به مباحث قرآنی «خلقت عیسی(ع)»، «تولد فرزندان» و «بهشت و جهنم» گریز زده است. در نوشته حاضر سعی میکنیم با رعایت انصاف و امانت در برداشت از آیات قرآنی همگام با دلیلهای اطمینانبخش به ارزیابی ادعاهای نویسنده در این باب بپردازیم.
مقدمه
در بخش گذشته تحت عنوان «خدا و آفرینش آدم و حوا» به برخی از شبهات نویسنده مورد نظر پرداختیم. در این بخش به نقد و ارزیابی ادعاهای دیگر وی میپردازیم و مطالب خود را در ذیل سه محور ارائه خواهیم داد:
الف) تولد عیسی و مقایسه با خلقت آدم
ب) تولد فرزندان و نقش خدا
ج) بهشت و دوزخ
تولد عیسی و مقایسه با خلقت آدم
نویسنده ـ با توجه به آیه 59 سوره آل عمران و برداشت این مطلب که طبق این آیه خلقت حضرت عیسی(ع) مثل خلقت حضرت آدم(ع) است ـ اشکال میکند که خلقت "عیسی" متفاوت از خلقت "آدم" است؛ زیرا طبق آیات دیگر قرآن، روحالقدس به چهره جوانی زیبا حضرت مریم را پسربار کرد و این کار به هیچ روی مانند خلقت آدم نیست که نخست از گل ساخته و آنگاه آدم شد. به باور نویسنده، گفتار الله درباره خلقت عیسی چنان مینماید که روحِ "الله" مریم را باردار کرده است. سپس با تعجب میپرسد: با اینکه "الله" معترف به تجاوز به مریم! و به وجود آوردن فرزندی به نام مسیح است، در آیه 35 سوره مریم از پذیرفتن عیسی به فرزندی سرباز زده است.
نقد:
در پاسخ به ادعاهای واهی نویسنده میگوییم: خداوند در قرآن تصریح میکند که هرگز از کسی زاده نشده و فرزندی از او به وجود نمیآید: «لم یلد و لم یولد».[1] این بیان قرآنی با براهین محکم عقلانی همراه است؛ چرا که به حکم عقل سلیم اگر بنا بود خداوند فرزندی داشته باشد، طبیعتاً شهوت هم داشته و لاجرم به همسر نیازمند بوده است؛ در این صورت صفات واجب الوجود همچون بینیازی و بینقصی و بسیط بودن را دارا نمیبود و دیگر شایستهی پرستش و خدائی نبود؛ ولی از آنجا که به حکم عقل، "الله" جامع صفات کمال و خالی از هر نقیصه است[2] پس نه عیسی و نه هیچ فرد دیگری نمیتواند فرزند خدا باشد. بنابراین لازم است با نگاهی درست به آیات مورد استناد نویسنده نظر کنیم. در هیچ جای قرآن نیامده که عمل انسانی جِماع در باردار شدن مریم نقش داشته است. اگر نویسنده منظورش آیه 19 سورهی مریم است توجهی اندک به ترجمه آیات 16 تا 21 این سوره، ادعای بیاساس او را رد میکند:
«و در این کتاب [آسمانى]، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانوادهاش جدا شد، و در ناحیه شرقى [بیت المقدس] قرار گرفت، و میان خود و آنان حجابى افکند [تا خلوتگاهش از هر نظر براى عبادت آماده باشد]. در این هنگام، ما روح خود را بسوى او فرستادیم و او در شکل انسانى بىعیب و نقص، بر مریم ظاهر شد، او [سخت ترسید و] گفت: من از شر تو، به خداى رحمان پناه مىبرم اگر پرهیزگارى، [فرستاده] گفت: من فرستاده پروردگار توام، [آمدهام] تا پسر پاکیزهاى به تو ببخشم، [مریم] گفت: چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد در حالى که تاکنون انسانى با من تماس نداشته، و زن آلودهاى هم نبودهام، [فرستاده] گفت: مطلب همین است، پروردگارت فرموده: این کار بر من آسان است، [ما او را مىآفرینیم، تا قدرت خویش را آشکار سازیم] و او را براى مردم نشانهاى قرار دهیم و رحمتى باشد از سوى ما و این امرى است پایان یافته [و جاى گفتگو ندارد]»
نویسنده از کجای گفتار فرستاده که به مریم(ع) گفت: «آمدهام تا پسر پاکیزهاى به تو ببخشم» در آورده که عمل تناسلی در کار بوده است!؟ به نظر میرسد از آنجا که در ذهن او تنها راه فرزنددار شدن، انجام عمل تناسلی بوده چنین نسبت ناروایی به قرآن داده است و این ناشی از شناخت غیر صحیح از خداوند عالم و قدرت بیکرانه اوست. با توجه به آنچه بیان شد هیچ تناقضی میان محتوای این آیات با آیه 35 همین سوره وجود ندارد.
تولد فرزندان و نقش خدا
به اعتقاد نویسنده مذکور آیاتی که دخالت الله در رحم زنان و زشت و زیبا نمودن فرزندان و پسر و دختر گرداندن آنها را بیان کرده، حاکی از این است که الله، پدران و مادران را در آفریدن فرزندان خود مؤثر نمیداند. الله به هر کس که دلش خواست پسر یا دختر یا یکباره دو فرزند میدهد نه بیشتر، و حال آنکه نمیداند که برخی از زنان پنج قلو و بیشتر هم زاییدهاند. الله میگوید که اوست که ما را از صُلب (پشت) پدر ولی از سینه مادر بیرون میآورد و هنوز در نیافته که فرزند از رحم مادر بیرون میآید نه از سینه او. نویسنده آنگاه میگوید: باید از "الله" پرسید چرا میان انسانها در زشتی و زیبایی، رنگ و سلامت جسمی این همه تفاوت قرار دادهای؟ زشتها، سیاهان، کوتولهها، معلولین و... چه گناهی در پیش از خلقت مرتکب شدهاند که این چنین آفریده شدهاند؟
نقد:
در پاسخ به این ادعای نویسنده میگوییم:
اولاً: از نگاه قرآن، عقل و مشاهدات عینی و وجدانی، علل طبیعی، علت منحصر به فرد حوادث عالم و نیز بیتأثیر در آن نیستند. پدر و مادر ابزار تشکیل جنین هستند، نه همهی علت آن و این ابزار تولید نسل، در سایه اختیار خویش و اراده خدا اقدام به زاد و ولد میکند. خداوند این روند شکلگیری و تولد انسان را که با دخالت عوامل طبیعی انجام میشود، به مشیت خویش نسبت داده زیرا او خالق و پروردگار جهان و جهانیان است و هیچ چیز از علم و اراده تکوینی او خارج نیست. این اراده و مشیت الهی بر اساس حکمت خداست و با اراده و اختیار انسان مخالفتی ندارد.[3] ضعف نویسنده در درک و آگاهی موجب شده است تا میان اراده تکوینی خدا و اراده انسان ناسازگاری ببیند. برای روشن شدن مطلب همین بس که به گفتار و رفتار روزمره خود بنگریم. آیا در انجام آنها مختار نیستیم؟ اگر مختاریم و از طرفی خدا را به معنای واقعی کلمه خالق و پروردگار بدانیم چگونه میان این اختیار و آن اراده الهی جمع میکنیم؟ به سادگی میتوان گفت خدا بسترساز تحقق اعمال ماست و با خلقت ما و ابزار لازم جهت انجام اعمالمان، اراده تکوینی خود را نشان داده است و این اختیار ماست که تعیین میکند آن اعمال انجام بگیرند یا خیر.[4] با این نگاه عقلانی وقتی به آیات مورد استناد نویسنده مراجعه نماییم به خوبی به اشتباه وی پی خواهیم برد.
ثانیاً: نسبتی که نویسنده به خدا داده مبنی بر اینکه نمیداند که برخی از زنان پنج قلو و بیشتر هم زاییدهاند، جای بسی تعجب دارد. به نظر میرسد مستمسک وی در این استناد، آیات 49 و 50 سورهی شوری بوده است:
«مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خداست، هر چه را بخواهد مىآفریند، به هر کس اراده کند دختر مىبخشد و به هر کس بخواهد پسر، یا پسر و دختر را براى آنان جمع میکند و هر کس را بخواهد عقیم مىگذارد، زیرا که او دانا و قادر است.»
ذرهای تأمل در این آیات کافی است تا نشان دهد منظور، دوقلو زاییدن نیست؛ بلکه مراد این است که یک خانواده ممکن است فقط فرزند پسر یا فقط فرزند دختر داشته باشند؛ اما در برخی از خانواده هم فرزند دختر و هم فرزند پسر است؛ همانطور که برخی از خانوادهها را از هر دو هیچ بهرهای نیست و همه اینها به علم و قدرت خداست.
ثالثاً: این نسبت نویسنده به خدا که «الله میگوید اوست که ما را از صلب (پشت) پدر ولی از سینه مادر بیرون میآورد و هنوز در نیافته که فرزند از رحم مادر بیرون میآید نه از سینه او» نیز نسبتی نارواست. به نظر میرسد شاهد وی بر این ادعا آیات 5 تا 7 سورهی طارق بوده است:
«انسان باید بنگرد که از چه چیز آفریده شده است، از یک آب جهنده آفریده شده است، آبى که از میان پشت و سینهها خارج مىشود.»
باید از نویسنده پرسید: از کجای این آیه، خروج فرزند از سینه مادر را فهمیده است!؟
رابعاً: در خصوص تفاوت اقشار انسانی در زشتی و زیبایی، رنگ و سلامت جسمی باید توجه داشت بسان بسیاری دیگر از اعمال بشری، اراده و اختیار انسانها دخیل است. به عنوان مثال زمانی که پسر عمو و دختر عمو با یکدیگر ازدواج میکنند و دارای فرزندی معلول میشوند قبل از هر چیز بایست خود را سرزنش نمایند. بسیاری از گرفتاریهای انسان برآمده از تصمیمها و رفتارهای غلط خود اوست. از این که بگذریم اموری همچون زشتی و زیبایی تعریف مطلقی ندارند؛ بلکه نسبی هستند. اینکه بگوئیم هر چیز فلان مشخصات را داشت زیبا و در غیر این صورت زشت است، صحیح نیست؛ زیرا اگر چنین میبود همه باید یک رنگ، یک مدل لباس، یک جور همسر، یک نوع گل و... را انتخاب میکردند در حالی که سلایق مختلف است و هر دل، نگاری میپسندد. در همین راستا رنگینپوستی نیز قابل ارزیابی است. آیا مردان سیاه از همسران سیاه بیزارند؟ امروزه حتی گرایش سفیدپوستان به سیاهپوستان و بالعکس به خوبی نمایان است. بهعلاوه این رنگینپوستی چه بسا ریشه در منطقه خاص جغرافیای نیاکان افراد باشد؛ در این صورت آیا با مقتضای عدالت الهی در تضاد است!؟ واقعیت این است که افرادی که از داراییهای ظاهری و جسمانی کمتری برخوردارند در بسیاری از عرصهها قویترند و با امداد خداوند و همت خود بهتر رشد نموده و باعث اعجاب دیگران گشته و در تاریخ ماندگار شدهاند.
بهشت و دوزخ
نویسنده که اشکال به همه مقدسات دینی را سرلوحه مقاله خود نهاده است بهشت را عشرتکدهای دروغین و دوزخ را شکنجهگاه میداند. وی میگوید: الله در قرآن از بهشتی یاد میکند که آدم و جفتش را به آن فرستاد؛ ولی در تورات از باغ عدن نام برده که نهری از آن بیرون میآید که چهار شعبه دارد. اگر این باغ، بهشت موعود باشد، که از شراب و کباب و حور و غلمان و زنان همیشه باکره در آن خبری نیست.
نقد:
عبارات سطحی، عامیانه و دور از شأن قلم، نمیبایست در نوشتهی پر ادعای نویسنده مذکور گنجانده میشد و با عباراتی سخیف بهشت را عشرتکده و جهنم را شکنجهگاه مینامید. نظام پاداش و جزا را عقل تأیید نموده و بیانگر عدل الهی است و هرگز نمیتوان ضرورت آن را برای سعادت فردی و اجتماعی بشر کتمان کرد. موضوع این است که این عدالت الهی در سرای آخرت چگونه تحقق میپذیرد؟ عبارات قرآنی بهشت را دستاورد نیکوکاران معرفی نموده و دوزخ را عاقبت بدکرداران. هرچند دانشمندان اسلامی در اینکه آیا لذتهای بهشتی و عقوبتهای سهمگین دوزخ، در قرآن، از باب تمثیل است یا واقعاً چنین خواهد بود، اختلاف نظر دارند اما نمیتوان کتمان نمود که توصیف بهشت در قرآن بهگونهای است که مخاطبان آن را بفهمند. از آنجا که لذت در این دنیا برای نوع مردم دارای مفهوم خاصی است خداوند رحمان در قرآن لذت را با همان معنای آشنا بیان کرده تا نمودی از بهشت برین باشد و به این وسیله کسانی که از لذتهای زودگذر این دنیا چشم میپوشند را به لذتهای باقی در آن سرا واقف گرداند. باید توجه داشت که بهشت و دوزخ هر چه باشد محصول اعمال این دنیایی ماست و از آنجا که در ابتدا آدم(ع) عملی نداشته که بهشت ثمرش باشد بهشت آدم بهشت جاویدان نبوده است. تفاوت گزارشهای تورات با آنچه قرآن بیان نموده نیز نمیتواند مستمسک نویسنده باشد؛ چرا که تورات کنونی از نظر قرآن و اسلام فاقد حجیت است.
نتیجهگیری
بر اساس آنچه گذشت روشن شد که تشبیه خلقت عیسی(ع) به آدم(ع) کاملاً حکیمانه بوده است. همچنین خداوند رحمان و حکیم به بندگانش ظلم و دشمنی نکرده و گرچه میانشان تفاوت نهاده اما تبعیض قائل نشده است. در انتها نیز بیان شد که بسیاری از گرفتاریهای مردم از اعمال خود اوست همانطور که بهشت و دوزخ نیز ثمره رفتار آدمی در این دنیا هستند.
فهرست منابع
- قرآن
- 1)سبحانی، جعفر؛ الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، بقلم: حسن محمد مکی عاملی، قم، موسسه الامام الصادق(ع)، چاپ پنجم، 1423ق.
- 2) طباطبائی، محمدحسین؛ المیزان، ترجمه: عبدالکریم نیری بروجردی، بی جا، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، 1370.
پی نوشت:
[2] . برای مطالعه تکمیلی در این باره به کتب اعتقادی همچون «کشف المراد» و «الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل» مراجعه نمایید.
[3]. المیزان، ج3، ص26. برای مطالعه بیشتر در این باب به جلد اول کتاب «الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل» مراجعه نمایید.
[4] . الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، ج2، ص346.