نویسنده: روحالله حجازینیا
چکیده
نوشتار پیشرو ناظر به مقالهای است تحت عنوان «این مال اوون دوران بوده (ماسمالی سوتیهای پیامبر توسط الله)». نویسنده مقاله مورد نظر، با ذکر مصادیقی از رفتار و کردار پیامبر(ص) به این موضوع میپردازد که محمد(ص) بر خلاف سنتهای زمانش و در جهت منافع و تمایلاتش عمل کرده است و با بیان آیات قرآن آن اعمال را توجیه میکرد. این نوشتار سعی دارد ضمن پاسخگویی به شبهات مقاله مذکور، بیان دارد که کارهای پیامبر(ص) به اقتضای نبوت و بر اساس دستورات خداوند در جهت شکستن سنتهای غلط بوده است.
مقدمه
در بخش اول این نوشتار، ضمن پرداختن به نقش پیامبر(ص) در زدودن سنتهای غلط، شبهه جنگ پیامبر(ص) با طایفه یهودی بنینضیر را مورد نقد و بررسی قرار دادیم. در این بخش، مصادیق دیگری که در مقاله شبهه بیان شده است را نقد و بررسی خواهیم نمود که عبارتند از:
1. در قضیه جنگ با طایفه بنینضیر، پیامبر(ص) با صفیه (همسر کنانه بن ربیع که به دستور پیامبر(ص) کشته شد) در شب همان روزی که شوهرش کشته شد همبستر میشود! بدون اینکه صفیه عده زنانه را نگه دارد.
2. پیامبر(ص) زنان شوهرداری که در جنگها به غنیمت گرفته میشدند (کنیز) را حلال اعلام نمود.
3.پیامبر(ص) بر خلاف سنت زمان خویش، با زن مطلّقه پسرخوانده خود (زید بن حارثه) ازدواج نمود. حتی پیامبر(ص) از زبان خدا با نزول آیهای از مردم درخواست کرد تا مانع خلوت او با زینب نشوند.
4. پیامبر(ص) در ماه حرام با قریش به جنگ پرداخت.
نویسنده مقاله شبهه با توجه به مصادیقی که ذکر نموده مدعی است خدای محمد(ص)، هر وسیلهای را برای رسیدن به هدف، مشروع و مجاز میشمرد.
ازدواج پیامبر(ص) با صفیه
نویسنده مقاله، بحث کنیزی «صفیه» دختر "حی بن اخطب" و همبستر شدن پیامبر(ص) با او در همان شب قتل شوهرش را مطرح نموده است و این کار در حالی صورت گرفته است که طبق احکام اسلامی باید مراعات عدهی زنانه او میشد.
نقد: در جنگ پیامبر(ص) با طایفهی یهودی بنینضیر قلعههای یهودیان یکی پس از دیگری فتح میشد. ابنهشام مینویسد: چون قلعهی "قموص" که قلعهی فرزندان "ابیحقیق" بود گشوده شد، صفیه را با زن دیگری اسیر کردند و بلال آن دو را برداشته، به نزد پیامبر(ص) آورد. پیامبر(ص)، صفیه را در کناری نشانید و دستور داد ردای خود را بر سر او بیندازند. مسلمانان از این رفتار دانستند که آن حضرت، صفیه را برای خود انتخاب فرمود.[1]
این جریان در سه جای سیرۀ ابنهشام نقل شده است[2] ولی هیچ بیانی در مورد ازدواج صفیه با پیامبر(ص) در همان شب و همبستری حضرت با او مطرح نشده است و در هیچ کتاب تاریخی دیگری نیز چنین مطلبی را مشاهده نمیکنیم.
باید توجه داشت که صفیه قبل از ازدواج با پیامبر(ص)، همسر "سلام بن مشکم" بود که درگذشت و بعد از او "کنانه بن ربیع بن ابیحقیق" (دشمن پیامبر) شوهر وی شد که "محمد بن مسلمه" او را کشت. پیامبر(ص) نیز صفیه را که کنیز بود آزاد کرده و با وی ازدواج نمود.[3]
بنابراین، سندی مبنی بر ازدواج پیامبر(ص) با صفیه در شب همان روز کشته شدن شوهرش ابیحقیق، وجود ندارد و این نقل تاریخی نویسنده، جعلی و دروغ است.
کنیزداری در اسلام
پیامبر(ص) زنان شوهرداری را که در جنگها به غنیمت گرفته شده بودند (کنیزان) را حلال اعلام نمود.
نقد: کنیزداری و بردهداری رسمی نادرست از پیش از ظهور اسلام بود که توسط این دین مبین کنترل شد. باید توجه داشت که اصولا اسلام بردگی را فطری نمیداند و اعتقاد ندارد که خداوند دو نوع انسان آفریده است: یکی آزاد و دیگری برده و کنیز؛ بلکه اسلام تمام افراد بشر را از یک پدر و مادر میداند و تنها ملاک امتیاز را تقوا میشمرد.[4] با این حال، برخی از دلائل اینکه چرا در جنگ مسلمانان با کفار، اسرای جنگی به بردگی یا کنیزی گرفته میشدند، را میتوان در موارد ذیل خلاصه نمود:
اولا، بسیاری از دشمنانی که در جنگ به دست مسلمانها اسیر میشدند، معاندینی بودند که باید به نحوی محدود و کنترل میشدند تا زمینه سوء استفاده و تعدی دوباره از ناحیه آنها برطرف شده، جلوی فاش نمودن اسرار جامعه اسلامی و انتقال آنها به دشمن گرفته میشد. این در حالی بود که امکانات کافی در اختیار حکومت نوپای اسلام نبود تا به نگهداری از ایشان پردازد و در واقع اسیران سر بار جامعه اسلامی محسوب میشدند. سپردن اسیران به دست مسلمانان موجب میشد تا ضمن تامین نیازهای طبیعی هر یک از اسیران، هم مقصود حکومت اسلامی از بازداشت دشمنان فراهم شود و هم هزینه نگهداری و کنترل ایشان، توسط افراد جامعه پرداخت شود. البته نباید این را از نظر دور داشت که اسلام قوانینی را در برخورد با بردگان و کنیزان وضع نمود و مسلمانان را موظف کرد تا به نحوی کنترل شده با بردگان خود برخورد نمایند نه هرگونه که خود خواهان آن بودند.
ثانیا، اسلام مسأله بردهداری را به گونهای سامان داد که شرایط آزادی برای بردگان بسیار فراهم بود. از باب نمونه میتوان به کفاره افطار عمدی روزه اشاره نمود که آزاد کردن برده یکی از گزینههای آن بود. از این گذشته انگیزه برخی از مسلماناناز اینکه مدتی این اسراء را نگه میداشتند، این بوده که بتوانند برای تربیت دینی آنها بکوشند و پس از اینکه ایشان را با آئین و آداب اسلامی آشنا کردند، آزادشان کنند و به این وسیله هم به تقویت جمع مسلمانان بپردازند و هم توشهای باشد برای ایشان در جهان آخرت.[5]
ازدواج پیامبر(ص) با زینب
پیامبر(ص) بر خلاف سنت زمان خویش، با "زینب"، زن مطلّقۀ پسرخوانده خود ازدواج نمود، و حتی از زبان خدا با نزول آیهای از مردم درخواست کرد تا مانع خلوت او با زینب نشوند.
نقد: یکی دیگر از اهداف مقدس نبی مکرم اسلام(ص) این بود که فاصلهها را کمتر سازد و افراد بشر را تحت لوای انسانیت و پرهیزگاری گرد آورد. از اینرو با این رسم کهن عرب که دختران اشراف نباید با طبقه تهیدست ازدواج کنند به مبارزه برخاست و اجرای این برنامه را از فامیل خود آغاز نمود و دختر عمه خود (زینب) را با رضایت خود او به ازدواج غلام سابق خود (زید) در آورد تا مردم بدانند که این مرزهای موهوم هر چه زودتر باید برچیده شود و مردم آگاه گردند که هرگاه پیامبر(ص) به مردم میگوید: "ملاک برتری، تقوا و پرهیزگاری است و دختر مسلمان همشأن مرد مسلمان است"[6] خودش باید نخستین عامل و مجری قانون باشد. پس دلیل این ازدواج فقط از بین بردن قبح ازدواج با همسر پسرخوانده نبود بلکه این ازدواج، بزرگترین مظهر مساوات و برابری قرار گرفت و پیامبر، آن سنت ناستوده را با عمل خود، که اثرش (به خصوص در عصر جاهلیت) به مراتب بیش از گفتن بود، از میان برداشت.[7]
جریان ازدواج پیامبر(ص) با همسر طلاق داده شده زید بن حارثه همچنین نشان میدهد که این سنت که «پسرخوانده، همان پسر میباشد و احکام فرزندان خود انسان مانند: ارث بردن را دارد» غلط است و باید از بین مردم اصلاح شود. خوف پیامبر(ص) که خداوند در آیۀ 37 سورۀ احزاب از آن سخن گفته است، نیز به دلیل علاقه پیامبر(ص) به زینب (همسر پسرخواندهاش) نبود، بلکه نگرانی ایشان از تمرد مردم از پذیرش این حکم سنتشکن بوده است، زیرا اگر فقط به آوردن یک آیه بسنده میکرد توجه جدی صورت نمیگرفت.[8]
اگر پیامبر(ص) دلباخته زینب بود از اول او را برای خود انتخاب میکرد و نیازی نبود که او را به عقد ازدواج زید در آورد. نکتۀ مهمتر اینکه پیامبر(ص) در عنفوان جوانی و در اولین ازدواجشان، خدیجه که زنی بیوه و چهل ساله بود را به همسری گزید در حالی که پیشنهاد همسری دختران جوان همراه با ثروتهای کلان را از ناحیه مشرکان دریافت کرده بود و این بیانگر طهارت روحی پیامبر(ص) از مسائل شهوانی است.
نویسنده مذکور معتقد است جریان نزول آیهی 53 سورهی احزاب، نشانگر علاقهی شدید پیامبر به امر نکاح بوده است تا آنجا که خدا با نزول آیهای از مردم درخواست کرد تا مانع خلوت او با زینب نشوند.
در پاسخ به این برداشت نادرست باید متذکر شویم که پیامبر(ص) بعد از ازدواج با زینب (مطلقهی زید بن حارثه) مجلس ضیافتی را برپا نمود و مردم دسته دسته میآمدند و غذا میخوردند و عدهای بعد از تمام شدن ضیافت مینشستند و بجای بحث پیرامون مسایل مهم، مشغول به گفتگوهای دنیایی و بیهوده میشدند که این امر نه تنها خود کاری لغو و بیفایده و مورد نکوهش الهی بود،[9] موجب آزار میزبان نیز میشد. خداوند متعال با نزول این آیه خواست بفهماند که میهمانان با سخنان دنیایی و بیفایده، مزاحم پیامبر(ص) نشوند و به این طریق به آموزش آداب ورود و خروج به مجلس میهمانی پرداخت.[10] از این گذشته، خلوت با همسر قانونی و بهره بردن از لذتی سالم و حلال و مطابق با اصول الهی، به گونهای که نه در آن افراط باشد و نه تفریط هم از نظر عقلای عالم و هم خداوند امری پسندیده و مزاحم این خلوت شدن امری ناپسند است و نباید میان این لذت و لذت افراطی و نابجا جمع نمود و آنگونه که نویسنده دچار شده است حکم یکی را به دیگری داد و با نگاه اتهام به آن نگریست.
جنگ در ماه حرام
اشکال دیگر نویسنده، مربوط به جنگ پیامبر(ص) با قریش در یکی از ماههای حرام است در حالی که طبق یک رسم شایع در آن زمان که مورد پذیرش اسلام نیز قرار گرفته بود، جنگ میان اعراب در ماههای حرام (رجب، ذی القعده، ذی الحجه، محرم) ممنوع بود.
نقد: در تفسیر «دُرّ المنثور» درباره این ماجرا چنین آمده است که چند نفر با اجازهی پیامبر(ص) برای اطلاع از اخبار قریش به سمت آنها فرستاده شدند و هیچ اجازهای در مورد جنگ و خونریزی نداشتند ولی این افراد خودسرانه دست به چنین کاری زدند و بعد از برگشت به نزد پیامبر(ص)، حضرت آنها را مؤاخذه کردند. بعد از آن، قریش مکه زبان به شماتت پیامبر(ص) و یارانش گشودند و سخن در این باره زیاد شد و در این هنگامه، خداوند آیۀ 217 سورۀ بقره را نازل فرمود.[11] با نزول این آیه، خدای متعال هم خطای مسلمین و کارگزاران پیامبر(ص) را یادآور میشود و هم جنگ روانی مشرکین را پاسخ میدهد؛ یعنی با اینکه کارگزاران حاکم اسلامی در این مورد مرتکب خطا شدند لکن جبهه و خط اصلی و ظلم بزرگتر و فتنهانگیزی قریش – و به تعبیری، ماهی از آب گلآلود گرفتن قریش در این ماجرا - را نباید فراموش کرد. آیه به استمرار جنگ کفار با مسلمین اشاره میکند و میگوید اینها تا شما را از دینتان برنگردانند جنگ با شما را رها نخواهند کرد. بنابراین پیامبر(ص) هیچ دستوری مبنی بر جنگ با قریش در ماه حرام را صادر نکردند بلکه این عمل، رفتاری خودسرانه و بدون دستور پیامبر بوده است که البته با برخورد پیامبر نیز مواجه شد.
ناگفته نماند که حرمت جنگ در ماه حرام، مطلق نیست و مسلمانان میتوانند با کسانی که جنگ را آغاز کردهاند یا مشرکانی که حرمت آن را نگه نداشتهاند بجنگند.[12]
آیا هدف، وسیله را توجیه میکند؟
نویسنده مقاله با تمسک به برداشتی که از موارد پیشگفته دارد بر این اعتقاد است که خدای محمد(ص) هر وسیلهای را برای رسیدن به هدف مجاز میشمارد.
نقد: اولا، با توجه به توضیحات گذشته روشن میشود که این ادعای نویسنده بدون دلیل است.
ثانیا، هدف خداوند از ارسال انبیا هدایت دنیوی و سعادت اخروی انسانها است و خدای بینیاز به دنبال منفعتی نیست تا از هر وسیلهای برای تأمین نیازهایش بهره برد.[13]
ثالثا، براى رسیدن به هدف مقدس، باید از وسیله مقدس استفاده کرد و هیچگاه نباید هدف مقدس و متعالى، توجیهگر وسیله نامقدس و نامشروع باشد. کسانى که معتقدند هدف، وسیله را توجیه مىکند، صرفنظر از این که اهداف مادى و دنیوى خود را دنبال مىکنند، این را به صورت یک قاعده کلى تلقى مىکنند و معتقدند که براى تحقق اهداف فردى یا گروهى، مىتوان هر نوع کار ضد اخلاقى را مرتکب شد؛ اما در اسلام، چنین قاعده کلىاى نداریم. در اسلام، هر حرکت و سکونى بر اساس مصلحت و مفسده واقعى موجود در آن، حکمى دارد.[14]
نتیجهگیری
باتوجه به مطالبی که بیان شد نتیجه می گیریم که مسأله ازدواج پیامبر(ص) با زینب در جهت اهداف خاصی همچون مساوات و برابری میان انسانها و زدودن سنت غلط «حرام بودن ازدواج با همسر پسر خوانده» بوده است. همچنین مسأله کنیزداری به صورت یک فرهنگ عموی از پیش از اسلام وجود داشت که دین مبین اسلام آن را تعدیل نمود. جنگ در یکی از ماههای حرام با قریش یکی دیگر از اشکالات بود که بیان شد این جنگ بدون اجازه پیامبر(ص) صورت گرفت و این مسأله هم با تدبیر پیامبر(ص) حل شد. با ملاحظه این مطالب دانسته میشود هدف خداوند از ارسال انبیا خاصه نبی اسلام، هدایت دنیوی و سعادت اخروی انسانها بوده است. خدای بینیاز به دنبال منفعتی نیست تا از هر وسیلهای برای تأمین نیازهایش بهره ببرد.
مطالب مرتبط :
نقدی بر مقاله «این مال اون دوران بوده ...» (1) نقش پیامبر(ص) در زدودن سنتهای غلط و بررسی یک شبهه
فهرست منابع
- قرآن کریم
- 1) ابناثیر، علی بن ابیالکریم؛ الکامل، بیروت، دار المصادر، 1399ق، پنجم.
- 2) بوازار، مارسل؛ اسلام و حقوق بشر: ترجمه محسن مؤیدی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1385ش، اول.
- 3) رسولی محلاتی، سیدهاشم؛ زندگانی محمد(ص): ترجمۀ سیرۀ ابن هشام، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1386ش، بیست و دوم.
- 4) سبحانی، جعفر؛ فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، تهران، مشعر، 1377ش، نهم.
- 5) فروغ ابدیت، قم، مؤسسه الامام الصادق(ع)، 1385ش.
- 6) سیوطی جلالالدین؛ الدُر المنثور فی التفسیر المأثور، بیروت، دار الفکر، 1414ق، سیزدهم.
- 7) شاکرین، حمیدرضا؛ پرسشها و پاسخها، قم، معارف، 1384ش، دوم.
- 8) جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم، قم، اسراء، 1385، اول.
- 9) رضوانی، علیاصغر؛ اسلامشناسی و پاسخ به شبهات، قم، مسجد مقدس جمکران، 1385ش، دوم.
- 10)طباطبایی، سید محمدحسین؛ المیزان، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1383ش، نوزدهم.
- 11)القمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر القمی، تحقیق: سید طیب موسوی جزائری، قم، موسسه دارالکتب، 1404، سوم.
- 12) گوستاولوبون، تمدن اسلام و غرب؛ تهران، [بی نشر]، [بی تا].
- 13) مطهری، مرتضی؛ سیری در سیرۀ نبوی، قم، صدرا، 1388ش.
- 14) منتسکیو، شارل؛ روح القوانین، ترجمه: علیاکبر مهتدی، تهران، امیرکبیر، 1355ش، هفتم.
- 15)الواحدی، علی بن محمد؛ اسباب نزول القرآن، تحقیق: کمال بسیونی زغلول، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا.
پی نوشت:
-
[1] . زندگانی محمد (ترجمه السیره النبویه)، ج 2، ص 229.
-
[2] . همان، ص330 و ص 225 و الکامل، ج 2، ص217 و ج 7، ص383.
-
[3] . الکامل، ج 2، ص 217.
-
[4] . سوره حجرات: آیه 14.
-
[5] . ر.ک : اسلام و حقوق بشر، صص 48و49 – روح القوانین، صص415-428 – پرسش ها و پاسخ ها، صص376-385 – اسلام شناسی و پاسخ به شبهات،صص305-312 – تمدن اسلام و غرب، ص482.
-
[6] . سوره حجرات: آیه 13.
-
[7] . فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، صص 319 – 324.
-
[8] . ر.ک؛ همان و فروغ ابدیت، ص584 و المیزان، ج 16، ص482.
-
[9] . «مؤمنان رستگار شدند،آنها که در نمازشان خشوع دارند، و آنها که از لغو و بیهودگى روىگردانند.»؛ سوره مومنون: آیات 1- 3.
-
[10] . ر.ک: المیزان، ج 16، ص 506.
-
[11] . ر.ک: درالمنثور، ج1، ص 250 و تفسیر قمی، ج1، ص71و72 و اسباب نزول القرآن، صص69-72.
-
[12] . ر.ک: تسنیم، ج10، صص568-580.
-
[13] . استدلال بر این مطلب را می توانید در کتب کلام اسلامی و فلسفه اسلامی مشاهده نمایید.
-
[14] . جهت مطالعه بیشتر ر.ک: سیری در سیره نبوی.