نویسنده: روحالله حجازینیا
چکیده
نوشتار پیشرو ناظر به مقالهای است تحت عنوان «این مال اوون دوران بوده (ماسمالی سوتیهای پیامبر توسط الله)». نویسنده مقاله مورد نظر، به این موضوع میپردازد که محمد(ص) هر گونه که منافع، اهداف و تمایلاتش اقتضا میکرد عمل مینمود. اهداف وی گاه او را ملزم به تندادن به رسوم جاهلیت میکرد و گاه هم وادار به پشتپا زدن به آنها مینمود و در این جهت به راحتی با انتساب یک آیه به خدا کار خود را توجیه میکرد.
این نوشتار سعی دارد با نگاهی واقعبین و حقمدار به موارد تاریخیای که نویسنده ادعا کرده، ثابت نماید که اعمال و احکامی که از پیامبر(ص) در موارد مذکور صادر شده است همه و همه به اقتضای نبوت الهی (نه منافع شخصی) وی بوده است.
مقدمه
یکی از مهمترین اهداف و برنامههای بعثت انبیا، به ویژه پیامبر اسلام(ص) تربیت انسآنهاست؛ تربیت به معنای فراهم کردن زمینهها، برای به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهای انسان در جهت مطلوب است. انبیا باید زمینهها را برای انسآنها آماده کنند تا از نظر عملی بهترین رابطه را با خدا، هم نوعان، خانواده و نفس خود داشته باشند تا بتوانند سعادت حقیقی را به آغوش کشند.
از آنجا که رسوم و سنتهای غلط جامعه همواره سدی در برابر اهداف تربیتی انبیا بوده است، پیامبران نیز به طرق مختلف با آنها مبارزه کردهاند.
نویسنده مقاله «این مال اوون دوران بوده» با محور قرار دادن این نکته که نمیتوان صدور فرمآنهایی نظیر کنیزداری از ناحیه محمد(ص) را برخاسته از شرایط خاص زمانی و ملاحظه خلق و خوی مردم آن زمان دانست؛ زیرا در موارد مشابهی رسول اسلام(ص) به مخالفت با آنها پرداخته است، ادعا میکند میتوان به مواردی اشاره نمود که پیامبر اسلام(ص) در جهت منافع خود دقیقا بر خلاف عرف و رسم معمول زمان عمل کرده و بعد به راحتی با انتساب یک آیه به خدا کار خود را توجیه کرده است.
در نوشتار پیشرو با بیان موارد ادعایی نویسنده مذکور و بررسی آنها، خواهیم دید که محمد(ص) بسان سائر پیامبران هیچ حکم دینی و آیه قرآنی را در جهت منافع شخصی خود صادر ننموده و همه آنها با اذن پروردگار و در جهت مصالح نوع انسانی بوده است.
موارد ادعایی نویسنده عبارتند از:
1. در قضیه محاصره طایفه یهودی بنینضیر، پیامبر(ص) بر خلاف معمول و مقررات زمانه، دستور آتش زدن نخلستان آنها را داده است.
2. در قضیه جنگ با همان طایفه یهودی، پیامبر(ص) با صفیه (همسر کنانه بن ربیع که به دستور پیامبر کشته شد) در شب همان روزی که شوهرش کشته شد و بدون اینکه صفیه عده زنانه نگه دارد همبستر میشود.
3. پیامبر(ص) در جنگها زنان شوهرداری که به غنیمت گرفته میشد (کنیز) را حلال اعلام نمود.
4. پیامبر(ص) بر خلاف سنت زمان خویش، با زن مطلّقه پسرخوانده خود (زید بن حارثه) ازدواج نمود. حتی پیامبر(ص) از زبان خدا با نزول آیهای از مردم درخواست کرد تا مانع خلوت او با زینب نشوند.
5. پیامبر(ص) در ماه حرام با قریش به جنگ پرداخت.
6. خدای محمد(ص)، هر وسیلهای را برای رسیدن به هدف، مشروع و مجاز میشمارد.
در این نوشتار به شبهه نخست می پردازیم و در بخش دوم، دیگر شبهات را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.
چند نکته پیرامون مقام نبوت
تمامی ادیان آسمانی اتفاق نظر دارند که ارسال انبیاء به سوی مردم از طرف خداوند، لازم و ضروری است.[1]
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»[2]
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.
و نیز رسول اکرم(ص) میفرمایند:
«و لا بعث الله نبیاً و لا رسولاً حتی یستکمل العقل»[3]
خداوند هیچ پیامبر و رسولی را مبعوث نکرد، مگر برای اینکه عقل کامل شود.
پس هدف خداوند متعال از ارسال انبیا، هدایت عقل و فطرت الهی انسان به سوی کمال است. یکی از دانشمندان فرانسوی میگوید: بزرگترین قانون اصلاح و تعلیم و تربیت همان حقایقی است که به نام وحی، قسمت به قسمت بر محمد(ص) نازل شده و امروز به نام قرآن در بین بشر است.[4]
نکتۀ دیگر اینکه برنامه تربیتی انبیا برای انسانها آنگاه میتواند موفقیتآمیز باشد که عمل شخص مربی و راهنما را نیز به دنبال داشته باشد چرا که در غیر این صورت با تردید مردم و این شبهه که «اگر این برنامه مطلوب است پس چرا خود پیامبر از آن دوری میکند» روبرو میشود. پس خود راهنما باید همگام با مردم بر اساس برنامه تربیتی عمل نماید و این عمل اگر با خطا و اشتباه قرین باشد باز موجب سلب اعتماد و عدم وثوق مردم میشود. بنابراین پیامبر باید دارای صفاتی باشد که باعث اعتماد و وثوق مردم به او، گفتار او و کردار او شود. بدین جهت شیعه معتقد است که پیامبران دارای مقام عصمت هستند.[5] حتی دانشمندان اهل سنت نیز به این مطلب اذعان دارند. قاضی عبدالجبار میگوید: «نفسها نسبت به کلام کسی که افعالش با گفتارش نمیسازد (مطابقت ندارد) آرامش ندارد. پس برای انبیاء جائز نیست که کلامی بگویند که به آن عمل نمیکنند چون لازمۀ این کار خارج شدن از ولایت خداوند میباشد.»[6]
نکته آخر آنکه به اتفاق شیعه و سنی، نزول قرآن بر پیامبر(ص) به دو صورت دفعی و تدریجی بوده است؛ نزول دفعی قرآن به معنای آن است که تمام آیات قرآن (به یکباره) در یک شب (شب قدر) در سال سوم بعثت، بر قلب پاک پیامبر(ص) نازل گردیده است. این نحوه از نزول در برخی از کتب دیگر آسمانی نیز سابقه دارد. نزول تدریجی یعنی آن که قرآن بر حسب شرایط و حوادث و نیازها (بر اساس شأن نزول)، در طی 23 سال از سوی جبرییل بر پیامبر(ص) نازل شده است. این گونه نزول ویژه قرآن کریم است و سابقهای در دیگر کتب آسمانی ندارد.[7] بر این اساس، آنچه پیامبر در مواقع مختلف ابراز داشته، نمایه و اعلام آموزههایی است که قبلا خداوند به نحو دفعی و جمعی بر قلب ایشان نازل کردهاند.
انقلاب ارزشها (زدودن سنتهای غلط)
بعد از بعثت رسول گرامی اسلام، اصول و ارزشهای جاری در جامعه که علیه مصالح دنیا و آخرت مردم بود به ارزشهای انسانی و الهی تبدیل شد. خرافهپرستی به حقیقتیابی، جنگ و خونریزی و ناعدالتی به قسط و عدل و مساوات بدل گردید و انسآنهای به ظاهر بیارزش، به افرادی مورد اعتماد و دارای منزلت اجتماعی والا تبدیل شدند و تمام قوانین و ملاکهای ظاهری و مادی جای خود را به معیارهای ارزشمند و متعالی داد.
آری بعثت پیامبر(ص) ارزشهای ضد انسانی را دگرگون کرد و تمام رسمهای ایام جاهلیت، به قوانین عادلانه اسلامی تبدیل شدند. رسولخدا(ص) بیشترین تلاش خود را در تحول افکار عمومی متمرکز کرده و برای از میان بردن باورهای خرافی و ناپسند، از هیچ کوششی فروگذار نکرد و در تبدیل و تغییر روشهای غلط و رسوم جاهلانه نهایت تلاش خود را نمود.
بنابراین یکی از اهداف مقدس پیامبر گرامی اسلام(ص) این بود که باورها و رسوم زشت و غلط دوران جاهلیت را از جامعه اسلامی بزداید و ملاک فضیلت و شخصیت را فضائل و سجایای انسانی معرفی نماید و چون پیامبر(ص) اسوه عالمیان است خود او اول عامل و مجری برداشتن سنتهای غلط میشود.
قبل از اسلام سنتهای غلط در بین عرب، مشهور و متداول بود که بعد از آمدن اسلام از اجرا و پیشرفت این سنتها جلوگیری شد؛ همچون جریان زندهبهگور کردن دختران بیگناه، آویزان کردن گوشت حیوان قربانی بر دیوار کعبه و مالیدن خون آن بر دیوار کعبه، طواف با بدن عریان به دور کعبه و دیگر سنتهای غلط رایج در زمان اعراب جاهلی که منافی با کمال و شأن انسانی و موجب آزار و اذیت قلب پیامبر اسلام(ص) بوده است.[8]
به اعتقاد ما مسلمانان پس از اینکه نبوت و صفات والای نبوی در شخص نبی مکرم اسلام(ص) به اثبات رسید،[9] قضاوت درباره رفتار و گفتار وی – خاصه در مورد قبول یک سنت یا رد آن - باید بر اساس همین معیار اصلی باشد. اشتباه اصلی نویسنده مقاله مورد نظر و امثال وی در این است که این سنگ زیر بنا را از اساس منکر شدهاند و با نگاهی تردیدآمیز به اعمال و رفتار نبی مکرم اسلام(ص) دچار نوعی تعصبزدگی کورکورانه و قضاوت ناعادلانه شدهاند.
بررسی مهمترین شبهات مطرح در مقاله شبهه
نویسنده مقاله «این مال اوون دوران بوده» از موارد شش گانهای نام میبرد که عمل پیامبر(ص) را در آنها منفعتطلبانه یافته است که به نقد آن ها می پردازیم.
جنگ پیامبر(ص) با طایفه بنینضیر
نویسنده در بخشی از مقاله خود چنین میگوید: «درجریان محاصرهی طایفهی یهودی بنینضیر، مسلمانان راه آمد و شد آذوقه را بر آنان بستند و با طولانی شدن محاصره حضرت دستور آتش زدن درختان نخل آنها را داد و این کار بر خلاف معمول و مقررات آنها به حساب میآمد و به همین دلیل یهودیان، پیامبر(ص) را سرزنش کردند که چرا اقدام به نابودی منبع رزق مردم میکنی؟»
نقد: در پاسخ باید گفت؛ اولا، پیامبر(ص) دستور آتش زدن درختان را ندادند، بلکه دستور قطع کردن چند درخت فرسوده را برای تسلیم شدن آنها دادند.[10]
ثانیا، «بنینضیر» یکی از قبایل یهود بود که با پیمانشکنی خویش سبب شد تا رسول خدا(ص) از آنها بخواهد که مدینه را ترک کنند.[11]
برخی از مورخان، در باب علت حمله پیامبر اکرم(ص) به بنینضیر، کشته شدن دو نفر از قبیله بنیعامر و متعاقب آن رفتن پیامبر به نزد بنینضیر در خصوص کمک گرفتن از آنها در پرداخت دیه مقتولین و همچنین تصمیم بنینضیر به قتل آن حضرت را ذکر کردهاند. منابع تاریخی آوردهاند: «پس از واقعه بئر معونه[12] "عمرو بن أمیه" رهسپار مدینه شد و در بین راه دو نفر از بنىعامر را که خوابیده بودند، کشت و از عهد و پیمانى که میان رسول خدا(ص) و بنىعامر بود، خبر نداشت و چون به مدینه رسید و رسول خدا(ص) را از کشتن آن دو نفر خبر داد، رسول خدا(ص) فرمود: دو مرد را کشتهاى که باید دیه آن دو را بدهم. سپس با کمتر از ده نفر از اصحاب خویش، براى کمک خواستن از بنىنضیر به سوى ایشان رهسپار شدند و آنان هم در پاسخ رسول خدا(ص) گفتند: به هر اندازهاى که بخواهى از کمک دریغ نخواهیم کرد. سپس در باب کشتن رسول خدا(ص)، با هم به مشورت پرداختند و گفتند: این مرد را هرگز به این حالت نخواهید یافت، (رسول خدا در کنار دیوار ایشان نشسته بود)، کیست برود و از بالاى بام، سنگى بر وى بیندازد و ما را آسوده کند؟ "عمرو بن جحاش بن کعب" گفت: من این خدمت را انجام مىدهم. عمرو بالای پشت بام رفت. رسول خدا(ص) به وسیله وحى از تصمیم بنىنضیر خبر یافت و برخاست و راه مدینه را در پیش گرفت و چون باز نگشت، اصحاب هم با نگرانى در جستجوى وى رفتند و از مردى که از مدینه مىآمد، پرسیدند و او گفت: رسول خدا(ص) را دیدم که وارد شهر شد. پس همه به مدینه بازگشتند. پیامبر(ص) آنان را خبر داد، که یهودیان در فکر غدر و مکر بودند، و آنگاه اصحاب را فرمود، تا براى جنگ با ایشان آماده و رهسپار گردند.»[13]
اکنون وظیفه پیامبر(ص) با این دسته خیانتکار چیست؟ گروهی که از مزایای حکومت اسلامی برخوردار بودند، سربازان اسلام اموال و نوامیس آنها را حفظ میکردند، جمعیتی که نشانههای بارز نبوت را در زندگانی پیامبر(ص) میدیدند و گواههای راستگوئی او را در کتابهای خود میخواندند ولی به جای مهمان نوازی نقشه قتل او را کشیدند و ناجوانمردانه کمر بر ترور او بستند، مقتضای عدالت در این زمینه چیست؟ و برای اینکه این جریان بار دیگر تکرار نشود و ریشه این گونه حوادث سوزانده شود چه باید کرد؟[14]
بنابر مفاد این پیمان،[15] پیامبر، حق تصرف در تمامی اموال آنها را داشت. البته مجازاتی که پیامبر(ص) در حق آنها قائل گردید، به مراتب سبکتر از مجازاتی است که در متن پیمان پیشبینی شده بود.
نتیجهگیری
با توجه به مقام شامخ نبوی، از ناحیه پیامبر(ص) هیچگاه رفتار و گفتاری بدون اذن الهی انجام نمیگرفت. پیامبر به اقتضای نبوتش با مشکلات جامعه از قبیل سنتها و افکار غلط مبارزه نمود و هیچگونه غرض شخصی و منفعتطلبی در کار نبوده است. بر این اساس، این ادعای نویسنده که پیامبر(ص) هرگونه که اهدافش اقتضا مینمود عمل میکرد نه تنها سخن بیدلیلی است که کاملا باطل است و این سخن را میتوان با بررسی تاریخی جنگ پیامبر با قبیله یهودی بنینضیر به خوبی دریافت نمود.
مطلب مرتبط :
نقدی بر مقاله «این مال اوون دوران بوده ...» (2) رفتار پیامبر در ترازوی قضاوت
فهرست منابع
- قرآن کریم
- 1) ابناثیر، علی بن ابیالکریم؛ الکامل، بیروت، دارالمصادر، 1399ق، پنجم.
- 2) ابنبابویه، محمد بن علی؛ الخصال، قم، مؤسسه النشر الإسلامیه، 1385ش.
- 3) حجنی، سیدمحمدباقر؛ پژوهشی در تاریخ قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373ش، هفتم.
- 4) حمصی رازی، سدید الدین؛ المنقذ من التقلید، قم، مؤسسة نشر الاسلامی، 1412ق، اول.
- 5) الراغب الاصفهانی، ابیالقاسم الحسین بن محمد؛ بیروت، دار المعرفه، 1429ق، چهارم.
- 6) رسولی محلاتی، سیدهاشم؛ زندگانی محمد(ص): ترجمۀ سیرۀ ابن هشام، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1386ش، بیست و دوم.
- 7) سبحانی، جعفر؛ الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، قم، مؤسسه الامام الصادق، 1384ش، ششم.
- 8) فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، تهران، مشعر، 1377ش، نهم.
- 9) فروغ ابدیت، قم، مؤسسه الامام الصادق(ع)، 1385ش.
- 10)شریف مرتضی، علی بن الحسین؛ تنزیه الانبیاء، مکتبة البصیرتی، قم، (بی تا).
- 11) طباطبائی، سیدمحمدحسین؛ المیزان، ترجمه: سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1383ش، نوزدهم.
- 12) طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، بیروت، موسسه الاعلمی، بیتا.
- 13) کلینی رازی، ابیجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق؛ اصول کافی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت، 1401ق، اول.
- 14) مجلسی، محمدباقر؛ حیاهالقلوب، قم، سرور، 1383ش، پنجم.
- 15) مفید، محمد بن نعمان؛ تصحیح الاعتقاد، انتشارات رضی، قم، بیتا.
- 16) مقداد بن عبدالله (فاضل مقداد)؛ ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، مکتبة المرعشی، قم، 1405ق.
- 17) معرفت، محمدهادی؛ علوم قرآنی، قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، 1378ش، اول.
- 18) مکارم شیرازی، ناصر [و دیگران]؛ تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1383ش، سی و دوم.
- 19) واقدی، محمد بن عمر؛ المغازی: ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1369ش. اول.
- 20) الهمدانی المعتزلی، القاضی عبدالجبار؛ المغنی، دارالکتب، بیروت، 1413ق. اول.
پی نوشت:
-
[1] . الالهیات، ج 3، صص 20-22.
-
[2] . سوره حدید: آیهی 25.
-
[3] . الکافی، ج1، باب العقل و الجهل، حدیث 11.
-
[4] . در منگهم Dermnghem دانشمند فرانسوی، به نقل از بانک تکبیر (بعثت بنوی)، ص ۲۸۳.
-
[5] . ر.ک : ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص303 و 304 و تصحیح الاعتقاد، ص 106 و تنزیه الانبیاء، ص5 و المنقذ من التقلید، ج1، ص426.
-
[6] . المغنی، ج 15، ص 303.
-
[7] . ر.ک: المیزان، ج 20، ص 560 و علوم قرآنی، صص62-70 و پژوهشی در تاریخ فرآن، صص46-47 و تفسیر نمونه، ج21، ص161 و ج27، ص205.
-
[8] . ر.ک: فروغ ابدیت، ص584.
-
[9] . بحث تفصیلی در این خصوص را میتوانید در کتب کلامی و در ذیل مباحث نبوت خاصه ملاحظه نمایید.
-
[10] . ر.ک : حیاة القلوب، ج 4، ص 1002.
-
[11] . رک : تاریخ الطبری،ج2، ص223 224.
-
[12] .در ماه صفر سال 4 هجری طایفه بنى عامر هفتاد نفر از مسلمانان و قاریان قران را که برای تبلیغ اسلام به نجد رفته بودند،کشتند. این واقعه به ماجراى «بئر معونه» مشهور است.
-
[13] .المغازی، ج1، ص 363 - 365 و السییره النبویه (ابن هشام)، ج3، ص682.
-
[14] . فرازهائی از تاریخ پیامبر اسلام، ص311-314.
-
[15] . متن پیمان را میتوانید در کتاب بحارالانوار، ج 19، ص 110 مشاهده نمایید.