28 فروردین 1395, 20:17
یکی از راههای اصلاح سبک زندگی این است که افراد بیاموزند زندگی همیشه مطلوب نیست، و چه دوست داشته یا نداشته باشند وجود مشکلات کوچک و بزرگ یكی از حقایق دنیاست. یکی از مسائلی که افراد باید بیاموزند این است که زندگی مجموعه ای از مشكلات است، چه از آن شكایت كنیم یا برای حل مشکلات كاری کنیم. زندگی همیشه به شكلی كه ما دوست داریم عمل نمیكند. اگر میتوانستیم راه خودمان را برویم، كار ساده تر میشد، احساس انصاف بیشتری میكردیم و تفریح بیشتری هم داشتیم، درد و رنج برایمان باقی نمیماند و مجبور نبودیم كار كنیم. اما زندگی همیشه این گونه نیست، به جای آن با واقعیتها روبه رو میشویم، اما واقعیت هم آموزگار بزرگی است که به ما كمك میكند تا بیاموزیم.ما چه دوست داشته یا نداشته باشیم وجود مشکلات یكی از مهمترین حقایق دنیاست و یكی از اولین و ارزشمندترین درسها درباره حقیقت است. فیلسوفان هزاران سال است كه توضیح میدهند چرا دنیا این گونه است. بنابراین اگر دنیا را درك نكنیم و آن را به این شكلی كه هست نپذیریم خواهان چیز دیگری خواهیم بود و هرگز به آن نخواهیم رسید و همچنان شكایت خواهیم كرد.بنابراین وقتی واقعیت زندگی كردن را بهتر بشناسیم و با كاستیهای آن به درستی كنار بیاییم و مشكلات و دشواریها را به درستی مدیریت و كنترل كنیم از زندگی بیشتر و بهتر استفاده میکنیم و بهتر آن را درك میكنیم و بینش درستی از زندگی به دست میآوریم. وقتی میدانیم زندگی دشوار است و آن را میپذیریم میتوانیم زندگی مؤثری داشته باشیم.یكی از تفاوتهای بارز میان انسانهای موفق و آنهایی كه شكست خوردهاند را میتوان در نگرش آنها به مشكلات زندگی جستوجو كرد. ناكامها میخواهند از مشكلات اجتناب كنند یا آنها را دور بزنند، اما موفقها مشكلات را میپذیرند و به استقبال آنها میروند، حتی اگر در این میان متحمل رنج و ناراحتی شوند.اشكال بسیاری از مردم، صرف نظر از سن و سال آنها، این است كه یا متوجه نیستند یا این حقیقت را قبول ندارند كه زندگی با سختیهایی روبه روست. از این رو به جای اینكه خود را با مشكلات تطبیق دهند به جنگ با این مشكلات میروند، مرتب شكایت میكنند، هم به خودشان غر میزنند و هم به دیگران. مرتب مشكلات زندگی خود را درشتنمایی میكنند، طوری صحبت میكنند كه انگار مشكلات آنها منحصر به فرد است و احساس میكنند كه زندگی برای دیگران راحت تر است، اما شكایت كردن مشكلات را از میان برنمیدارد، تنها بر شدت مشكلات میافزاید زیرا با شكایت بر ابعاد گرفتاری افزوده میشود. شكایت كردن اقدامی برای نشاندن مشكلات بر دوش دیگران است. ما انسانها وقتی این حقیقت را بپذیریم كه زندگی دشوار است متوجه میشویم كه هر مسئله خود فرصتی مطلوب است و چالشهای زندگی را میپذیریم و به جای اینكه به سختیها اجازه بدهیم كه ما را مغلوب كنند، آنها را به عنوان آزمونی برای خود مورد استقبال قرار میدهیم.این یک واقعیت قطعی است که زندگی همیشه مطلوب نیست، و حقیقتی است كه باید آن را همیشه به یاد داشته باشیم. باید قبول كنیم حوادث بد برای انسانهای خوب هم اتفاق میافتد، گاه برای دیگران و گاه برای ما.
خانه، این فضای کوچک، این ساختمانی که از پاره ای خشت و آجر و سیمان و آهن و… تشکیل شده است، آسایشگاهی امن و مأوایی مطمئن است و تو نیز حتماً این را تجربه کردهای. کافیست فقط چند روز از خانهات دور باشی! بی شک کیفیت و کمّیت ساختمان، چندان تأثیری در آرامش بخشیدن ندارد. خانه کوچک باشد یا بزرگ، آپارتمانی باشد یا حیاطدار، قدیمی باشد یا مدرن، برای اعضای آن پناهگاهی امن و آرام است، وقتی از دغدغههای کوچه و خیابان به آن پناه میبری و در آغوش گرم آن جای میگیری با احساسی رضایتبخش به خوابی آسوده، فرو میروی! و چگونه است که اگر شبی را در خانه دیگری بیتوته کنی، حس غریبی داری که گویا دلتنگ خانه ات هستی. اینجاست که به یاد آن آیه قرآن میافتی که میفرماید: «و از نشانههای او این که از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری؛ در این [نعمت] برای مردمیکه میاندیشند قطعاً نشانههایی است». (سوره روم، آیه 21) آنجا که قرآن، خلقت همسران را برای ازدواجشان مایه سکون و آرامش میداند، اشاره به رمز و راز خانه، این اجتماع کوچک دارد. آری؛ رمز و راز این آرامش در ابتدا تفاهم و توافق دو زوج و هم سطح بودن در ازدواج است که قرآن فرموده: « زنان پلید برای مردان پلیدند و مردان پلید برای زنان پلید و زنان پاک برای مردان پاکند، مردان پاک برای زنان پاک…» (سوره نور، آیه26) از این روست که اسلام از ابتدای تشکیل خانواده و انتخاب همسر به این مهم پرداخته است؛ اما این شرطی لازم و غیر کافی است. قرآن همانگونه که مردان و زنان را برای یکدیگر لباس و پوشش معرفی مینماید (سوره بقره، آیه 187) و مردان را بخصوص امر به معاشرتی نیکو با همسرانشان مینماید. «…و عاشِرو هُنَّ بِالمَعروفِ…» (سوره نساء، آیه 19) به عناوین مختلف وظایف فرزندان که اعضایی دیگر از این خانواده هستند را نیز گوشزد میکند و درست پس از پرداختن به مسأله عبادت خداوند احسان و نیکی به پدر و مادر را مطرح میکند و این نکته جای بسی تأمل و تدبّر دارد.آری، آرامش و آسایش خانه از آرامش اهل آن است و آرامش اهل خانه نیز در تفاهم و احترام متقابل و قدرشناسی و رعایت حقوق یکدیگر است. آرامش خانه از اینجاست که صاحب اصلی خانه بزرگ جهان را زنده نگه داری و همه جا او را شاهد و ناظر خود بدانی که: «ألابذِکرِ اللّهِ تَطمَئن القُلُوب».(سوره رعد، آیه 28) و مهر و تعلق خاطری که بدان داری از آن روست که این محیط کوچک، آزمایشگاه تجربه خوشبختی توست؛ خوشبختی که به رستگاری دنیا و آخرت میانجامد.
چه آثارى بر خودشناسى مترتب است كه آن را مطلوب مىسازد. خود شناسى براى چيست؟ به چه انگيزهاى بايد خودشناسى كرد؟ براى خودشناسى آثار مختلفى بيان شده است. «خود» به عنوان چيزى كه در «خودشناسى» شناخته مىشود، محبوبترين چيز نزد ماست. هر كس كه به خود علاقه دارد و علاقهمند به شناخت محبوب خويش است و «خود»محبوب همه انسانهاست، چرا كه هر انسانى خود را دوست دارد و طبيعى است كه خودشناسى امرى مطلوب باشد. محبت انسان به خود موجب مىشود انسان در انديشه برآوردن مصالح خويش باشد و بكوشد مفاسد و امور زيان آور را از خود دور سازد. به عبارت ديگر حفاظت از خويش در برابر خطرات و تأمين نيازهاى خود به اقتضاى محبت به خود امرى طبيعى است. از سوى ديگر حفاظت از هر چيز و تأمين نيازها و مصالح هر چيز مستلزم شناخت آن چيز است. هر گاه چيزى را نشناسيم، نيازهاى آن و امور زيان آور آن را نمىتوانيم بشناسيم. محبت به خود فقط با حفظ و نگهدارى «خود» ارضاء نمىشود. انسان خود را در بهترين و كاملترين شكل مىخواهد؛ يعنى دوست دارد هر كمالى را در خود تحقق بخشد و هرگاه كمالى از كمالات ممكن براى خود را در خود نامحقق يابد، از وضع موجود خود ناراضى مىشود و درصدد تكميل وجود خويش بر مىآيد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان