يکي از روش هايي که معصومان(ع) در آموزش دين و احياي فطرت و عقل مردم از آن بهره مي گرفتند، روش پرسش و پاسخ بوده است. آنان هم خود پرسش هايي مطرح مي کردند و به تبيين آن مي پرداختند و هم زمينه را براي پرسش ديگران فراهم مي نمودند. اين جمله را علي(ع) بارها تکرار کرده است:

«سَلُوني قَبل ان تَفقدوني»[1]

و امام باقر(ع) فرمود:

«العلم خزائن والمفاتيح السؤال فاسألوا يرحمکم الله فانّه يؤجر في العلم اربعة: السائل والمتکلم والمستمع والمحبّ لهم»[2]

تنها در کتاب «کافي» بيش از هشتصد وپنجاه بار کلمات پرسشي با ريشه «سأل» به کار رفته است که نشان دهنده شيوع پرسش و پاسخ در عصر ائمه(ع) است.

در اين جا به خاطر ضيق مجال صرفاً شيوه حضرت ابراهيم(ع) در دعوت به توحيد و برخي از پرسش هايي که پيامبر خاتم(ص) در دعوت به اسلام داشتند براساس آن چه در قرآن کريم آمده است مورد توجه قرار مي دهيم.

مطابق تصويري که در قرآن کريم از تبليغ ابراهيم(ع) به دست مي دهد، آن حضرت، در بيشتر موارد، دعوت خود را با پرسش هايي دقيق و عميق آغاز مي کرده است.

پرسش هاي حضرت ابراهيم(ع) به اشکال مختلف مطرح شده است؛ گاه به شکل استفهام عادي، مثل:

«وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ ل‍أبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً»[3]

«قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ.»[4]

«قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ ـ أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ.»[5]

گاهي نيز از چرايي و علّت پرستش بت ها پرسش مي نمودند:

«إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا.»[6]

در موردي حضرت ابراهيم(ع) بت ها را شکست و اين را به بت بزرگ نسبت داد و پاسخ پرسش بت پرست ها را به خود بت ها ارجاع داد تا ضمير مخاطبان را هوشيار سازد:

«قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ ـ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ ـ فَرَجَعُوا إِلَي أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ ـ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَي رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاء يَنطِقُونَ ـ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ.»[7]

در آيات زير نيز کلام خداوند با پرسش آغاز شده است:

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا ـ الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا.»[8]

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءامَنوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَي تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ ـ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ.»[9]

در اين موارد، بيان قرآن ترکيبي از پرسش و پاسخ است. سؤالي را مطرح مي کند، هشداري به وجدان مي دهد و سپس پاسخ مي دهد، آن گاه سؤال بعدي را مطرح کرده و به همين ترتيب ادامه مي دهد.[10]

پرسش فرجامين

قرآن گاه سخن خود را با پرسش به پايان مي برد. براي مثال در سوره «الرحمن» پس از هر بار ذکر نعمت هاي الهي، مي پرسد: «فَبأي آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ» و داوري نهايي را به وجدان مي سپارد. اين آيه در سوره الرحمن سي ويک بار تکرار شده است.

چنان چه در آيات ديگر مي فرمايد:

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّي تُؤْفَكُونَ.»[11]

«إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ.»[12]

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءامَنوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ.»[13]

اين آيه پس از بيان حکم حرمت غيبت، به زباني دلنشين و پرسشگر، وجدان خواننده را از غيبت متنفر مي سازد، و آن را چنان آزاردهنده مي شمارد که همچون جويدن جسد مرده غيبت شونده تلقي مي کند.

سراسر پرسشي

گاه کلام خدا از ابتدا تا انتها به زبان پرسشي است:

«أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ السَّمَاء مَاء فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا كَانَ لَكُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ ـ أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ـ أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ ـ أَمَّن يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ تَعَالَي اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ـ أَمَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ.»[14]

اين آيات، نعمت هاي الهي و جلال کبريايي را در برابر کاستي و ناتواني غير او و خداي مشرکين و کفار، به زبان پرسشي به تصوير کشيده است. بي ترديد اگر آيات فوق زبان غير پرسشي داشت، ميزان زيبايي و تأثيرگذاري آن به شدت فرو مي کاست.[15]