كلمات كليدي : كنايه ، مكني¬منه، مكني¬عنه، بلاغت، ادبيات فارسي
نویسنده : حميده سلطاني مقدم
کنایه در لغت به معنای "پوشیده سخن گفتن"[1] است و در اصطلاح ادبیات فارسی، ترکیب یا جملهای است که مراد گوینده معنای ظاهری آن نباشد، اما قرینهای هم که ما را از معنای ظاهری(مکنیبه) متوجه معنای باطنی (مکنیعنه) میکند، وجود نداشته باشد. بنابراین کنایه ذکر مطلبی و دریافت مطلبی دیگر است[2].
فرق "کنایه" با مجاز و استعاره
در هر سه مورد، معنای ظاهری مقصود نیست؛ اما در مجاز و استعاره به دلیل وجود قرینه در کلام بکار گرفتن معنای ظاهری عبارت یا کلمه جایز نیست، ولی در کنایه، گرچه خواست شاعر معنای باطنی عبارت است؛ اما معنای ظاهری هم قابل پذیرش است. مثلاً در بیت:
خصمان در طعنه باز کردند
در هر دو زبان دراز کردند (نظامی)
هر دو معنای ظاهری و کنایه قابل قبول است:
1.کسی برای تحقیر دیگری، واقعاً زباناش را دراز کند(درآورد).
2.سرزنش کردن و ناسزا گفتن به کسی. بنابراین در این بیت کنایه بکار رفته است. اما در بیت:
مباد روزی بی ملک تو جهان، که جهان
به روز روشن از آن پس ستاره بشمارد (انوری)
کنایه بکار نرفته، زیرا معنای ظاهری "ستاره شمردن" کاربرد ندارد و شاعر به قرینه "روز روشن" میخواهد بگوید روز روشن بی تو چون شب میشود و شب شدن در حکم رواج فساد و اختلال در احوال است.[3]
انواع کنایه به لحاظ بکارگیری مکنّیعنه
1.کنایه از موصوف(اسم): آوردن وصف یک اسم و اراده خود آن.
تبارک الله از آن آب سیر آتش فعل
که با رکاب تو خاک است با عنایت هوا (انوری)
منظور از "آب سیر آتش فعل" شراب است؛ که به جای خود آن آورده شده است.
2.کنایه از صفت: وقتی معنای ظاهری، صفتی است؛ که ما باید از آن متوجه صفت دیگر، یعنی معنای باطنی شویم. که خود به دو نوع قریب و بعید تقسیم میشود:
دهر سیه کاسهای است ما همه مهمان او
بینمکی تعبیه است در نمک خوان او (خاقانی)
سیه کاسه، کنایه از پلیدی و بخیلی روزگار و بینمکی، بدون جاذبه بودن زندگی را میرساند.
3.کنایه از فعل: فعلی را به چیزی یا کسی نسبت دهیم، اما معنای دیگری را از آن دریافت کنیم:
به تاراج داد آن همه بوم و رست
به یکبارگی، دست بد را بشست (فردوسی)
"دست شستن از کاری" کنایه از آغاز کردن به آن کار است.[4]
انواع کنایه از نظر وضوح و خفا
دانشمندان علم بیان به اعتبار اینکه واسطههای میان معنای اولیه و معنای مورد نظر آشکار باشد یا مخفی، کنایه را به چهار نوع تقسیم کردهاند.
1. تلویح: واسطه میان معنی اول و دوم متعدد و فهم کنایه دشوار باشد. چماننده چرمه هنگام گرد
چراننده کرکس اندر نبرد (فردوسی)
"چراندن کرکس" کنایه از بسیار کشتن دشمنان و به نوا رساندن لاشخورهاست و کنایه از شجاعت بسیار است.
2. رمز: واسطه معنای اول و معنای مورد نظر اندک، اما کنایه مخفی و دیریاب است.
عاشق بکشی به تیر غمزه
چندان که به دست چپ شماری
شمردن به دست چپ کنایه از کثرت عدد است؛ چون در قدیم، با انگشتان دست راست یکان و دهگان را میشمردند و صدگان و هزارگان را با دست چپ حساب میکردند.
3. ایماء: واسطه میان معنای نخستین و معنای مورد نظر اندک و معنای کنایی هم آشکار است.
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم(حافظ )
"رخت بر بستن" کنایه آشکار و نزدیکی است از سفر کردن.
4. تعریض: کنایهای است در نکوهش، ریشخند و یا اندرز، و همان گوشهزدن به کنایه است. و به قول عامه به در گویند تا دیوار شنود. چنانکه برای کسی که به خودپسندی لاف میزند این ابیات را بخوانند. [5]
نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند