دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نقد مقاله «مقایسه الله وخدا» (2) علم مطلق خداوند

نویسنده مقاله مذکور از آیاتی که بر غضب خداوند نسبت به برخی افراد دلالت دارد، آیاتی که سنّت امتحان خداوند را بیان می‌کند و آیاتی که در ظاهر، عالم شدن خداوند به چیزی را بیان می‌کند، نتیجه می‌گیرد که خداوند اسلام عالم مطلق نیست، پس با خدای فیلسوفان متفاوت است.
نقد مقاله «مقایسه الله وخدا» ʂ) علم مطلق خداوند
نقد مقاله «مقایسه الله وخدا» (2) علم مطلق خداوند

چکیده

در قسمت اول، شبهات مربوط به کمال و قدرت مطلق خداوند پاسخ داده شد. در این قسمت به تبیین علم مطلق الهی پرداخته شده است. آیاتی در قرآن کریم وجود دارد که صریحا بر علم مطلق خداوند دلالت می‌کند و از محکمات قرآن شمرده می‌شود. این آیات اساس تفسیر آیات دیگر است. خشم و سنت آزمایش خداوند را نباید به انسان تشبیه کرد. آیاتی که ظهور در عالِم شدن خداوند دارد به علم فعلی خداوند اشاره دارد که از صفات فعل الهی است.

آیا خداوند دارای علم کامل است؟

نویسنده مقاله مذکور از آیاتی که بر غضب خداوند نسبت به برخی افراد دلالت دارد، آیاتی که سنّت امتحان خداوند را بیان می‌کند و آیاتی که در ظاهر، عالم شدن خداوند به چیزی را بیان می‌کند، نتیجه می‌گیرد که خداوند اسلام عالم مطلق نیست، پس با خدای فیلسوفان متفاوت است.

قبل از پاسخ به این موارد باید توجه داشت که در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که علم مطلق خداوند به همه چیز را بیان می‌کند؛ (مانند آیه سوره سبأ/48؛ ملک/26؛انعام/80،89 و طه/98 و...). همانگونه که در متن مقاله مذکور به یک آیه (فتح/26) اشاره شده است. این آیات که دارای دلالتی کاملا واضح‌اند با براهین عقلی درباره کمال مطلق خداوند نیز هم‌سو و موافق هستند. از سوی دیگر خداوند می‌فرماید:

« هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ ءامَنا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ »(آل عمران / 7)

او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن آیات محکمات است که آنها اساس کتاب است، و بخش دیگر متشابهات است، اما کج‌دلان، برای فتنه جویی و در طلب تأویل، پیگیر متشابهات آن می‌شوند، حال آنکه تأویل آن را جز خداوند و راسخان در علم – که می‌گویند به آن ایمان آورده ایم، همه از پیشگاه خداوند است – نمی‌دانند؛ و جز خردمندان کسی پند نمی‌گیرد.

از این سخن خداوند می‌توان نتیجه گرفت که صاحبان خرد و قلب‌های سلیم، محکمات قرآن را که دلالتی کاملا روشن دارند را گرفته و به آنها عمل می‌کنند و صاحبان قلب‌های مریض و فتنه جویان به سوی متشابهات می‌شتابند تا با آنها دیگران را از صراط مستقیم منحرف کنند.

بدین‌سان باید به این نکته توجه کنیم، آیاتی که خداوند را دارای علم کامل می‌داند و دارای دلالتی واضح است از محکمات قرآن است و اگر از آیات دیگر سئوالی درباره علم خداوند پیش آمد و پاسخ آن را نیافتیم باید به محکمات رجوع کرد و آنها را مبنا و اساس قرار داد.

اکنون به پاسخ چند شبهه می‌پردازیم که در این بخش از مقاله مذکور طرح شده است:

1. خشم خداوند

اوّلا این قاعده کلی که انسان‌ها فقط در برابر برخی حوادث غیر قابل پیش بینی خشمگین می‌شوند، صحیح نیست و غیر قابل قبول است. اگر در زندگی و کارهای خود دقت کنیم مشاهده می‌کنیم که گاهی در برابر حوادثی که آنها را پیش بینی کرده‌ایم، عصبانی شده‌ایم و از خود واکنش نشان داده‌ایم؛ مثلا هنگامی که برای امتحانات پایان سال، مطالعه نکرده‌ایم و پیش بینی می‌کنیم که قبول نخواهیم شد با این حال وقتی کارنامه مردودی را به دست ما می‌دهند ناراحت و غمگین می‌شویم و نسبت به خود احساس خشم می‌کنیم. در حالی که نتیجه امتحانات با توجه به میزان تلاشی که کرده‌ایم بر ای ما روشن بوده است.

ثانیاً بر فرض قبول قاعده کلی فوق، تشبیه و مقایسه غضب الهی با حالت خشم در انسان، تصوری انسان انگارانه از خداوند و اعمال اوست که نویسنده در ابتدای مقاله «مقایسه الله و خدا» مورد انتقاد شدید قرار داد. نباید تصور کرد که غضب خداوند مانند حالت خشم در انسان است و به همان کیفیت که انسان خشمگین می‌شود خداوند هم غضب می‌کند. از این‌رو در منابع دینی به خصوص در احادیث ائمه اطهار(ع)، به این نکته توجه شده است. این بزرگواران که راهنمای خلق به سوی خالق هستند بیش از هزار و چهارصد سال پیش هشدار داده‌اند که مبادا غضب و خشم خداوند را با غضب انسان مقایسه کنید؛ برای مثال به این روایت توجه کنید:

عن هشام بن الحکم فی حدیث الزندیق الذی سأل أباعبدالله (علیه‌السلام) فکان من سؤاله أن قال له: فله رضا و سخط؟ فقال أبوعبدالله (علیه‌السلام): نعم ولکن لیس ذلک علی ما یوجد من المخلوقین و ذلک أن الرضا حال تدخل علیه فتنقله من حال إلی حال؛ لأن المخلوق أجوف معتمل مرکب، للأشیاء فیه مدخل، و خالقنا لا مدخل للأشیاء فیه لأنه واحد واحدیّ الذات واحدیّ المعنی فرضاه ثوابه و سخطه عقابه من غیر شئ یتداخله فیهیجه و ینقله من حال إلی حال لأن ذلک من صفه المخلوقین العاجزین المحتاجین[1]

هشام بن حکم در ضمن حدیث زندیقی که از امام صادق (ع) پرسش کرد؛گوید: در ضمن از آن حضرت پرسید: آیا خداوند خشنودی و خشم دارد؟ امام(ع) فرمود: آری ولی نه از جنس آن‌چه در مخلوق است؛ زیرا رضایت مخلوق او را از حالی به حالی دگرگون می‌کند، چرا که مخلوق تهی و نفوذپذیر است و خالق ما از چیزی تأثیر نمی‌پذیرد؛ زیرا یگانه است. ذاتش یکتا و صفتش یکتا است، رضای او پاداش دادن اوست و خشمش کیفر کردن او، بی آنکه چیزی در او تأثیر کند و او را به هیجان آورد و از حالی به حالی بگرداند، زیرا این از صفات مخلوق در مانده و نیازمند است.

بدین‌سان خشم و غضب خداوند مانند انسان نیست؛ بلکه به معنای دوری از رحمت خداوند و شمول عذاب و کیفر او نسبت به انسان است و هیچ دلالتی بر نبود علم کامل در خداوند ندارد. اگر کسی بگوید چرا خداوند چنین کلماتی را در سخن گفتن با انسان استفاده کرده است، باید گفت خداوند با همه مردم سخن می‌گوید. بنابراین باید به گونه‌ای باشد که انسان‌های عادی نیز پیام انذار و بشارت خداوند را دریافت کنند و به کار بندند. در عین حالی که این پیام صحیح است لایه‌های عمیق‌تری دارد که برای اهلش نیز قابل استفاده است و هیچ‌گونه انحراف و کذبی در آن راه ندارد.

2. سنت آزمایش الهی

نویسنده مقاله، آزمایش کردن خداوند را دلیل بر علیم نبودن خداوند می‌داند و برای چندمین بار فعل خداوند را به انسان تشبیه می‌کند و به نتایج دل‌خواه خویش می‌رسد. اما آیا آزمایش کردن خداوند مانند آزمایش کردن انسان است؟ در پاسخ باید گفت آزمایش کردن انسان برای برطرف کردن جهل است درباره موضوعی که مورد امتحان قرار می‌گیرد؛ در حالی که در مورد خداوند این‌گونه نیست. چرا که او عالم مطلق است و بر همه چیز احاطه دارد. حضرت علی(ع) در خطبه 144 نهج البلاغه می‌فرماید:

آگاه باشید که خداوند از درون بندگان پرده بر می‌گیرد،‌نه آنکه بر اسرار پوشیده آنان آگاه نیست و بر آنچه در سینه‌ها نهفته دارند بی‌خبر است، بلکه خواست آنان را آزمایش کند تا کدام یک اعمال نیکو انجام می‌دهند و پاداش برابر نیکوکاری و کیفر مکافات در خور بدی‌ها باشد.[2]

در نتیجه امتحان خداوند برای رفع جهل خود نیست بلکه ثمره و فایده آن به انسان باز می‌گردد. برخی فواید آزمایش خداوند برای انسان در پی می‌آید:

2–1. زمینه سازی برای شکوفایی استعدادهای انسان: بی تردید انسان دارای استعدادها و توانایی های بالقوه‌ای است که اگر مورد امتحان و آزمایش قرار نگیرد، این توانایی‌ها در حد خود باقی می‌ماند چرا که امتحان و آزمایش صحنه‌ای است که در آن انگیزه ظهور شایستگی‌ها بیشتر است و عاملی برای به فعلیت رساندن استعدادهای بالقوه است.

2–2. آگاهی بندگان به چگونگی اعمال و ایمانشان: هر چند خداوند به زوایای گوناگون موجوداتی که آفریده است آگاه است اما برای ارزیابی کردار بندگان و آگاهی ایشان از ایمان واقعی و ادعایی خویش، آنان را می‌آزماید.

2-3. امتحان ملاکی برای پاداش و کیفر: صفات درونی و حالات انسان می‌تواند معیاری برای ثواب و عقاب باشد اما در صورتی که این صفات خود را در اعمال انسان نشان دهد. امتحان معیاری برای سنجش اعمال و رفتار انسان است تا بر اساس آن پاداش و کیفر به دقت محاسبه گردد همان‌گونه که امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 144 نهج البلاغه بدان اشاره فرمود و کلام وی را نقل کردیم.

2–4. شناخت واقعیت‌ها: از ابتدای آفرینش تاکنون حق و باطل در کنار یکدیگر بوده اند و همواره افرادی در تشخیص و تمایز این دو از یکدیگر ناتوان بوده اند. هنگامی که امتحان و آزمایش پیش می‌آید، زمینه برای شناخت حق از باطل و مؤمن از منافق فراهم می‌شود. بنابراین، امتحان پرده را از چهرهٔ نفاق و ریا کنار می‌زند و پیروان حق و باطل را جدا می‌سازد تا واقعیات بر همگان آشکار شود.

2-5. قدرشناسی از نعمت‌های خداوند: از بدو تولد تا هنگام مرگ، انسان غرق در نعمت‌های خداوند است تا حدی که صاحب و عطا کننده آن را فراموش می‌کند. هنگامی که نعمتی از انسان گرفته می‌شود، متوجه ناسپاسی‌های خود می‌شود. امتحان خداوند مانند تلنگری است که انسان غافل را به سوی ولی‌نعمت خویش متوجه می‌سازد.

2 – 6. اتمام حجت پروردگار: یکی از حکمت های آزمایش خداوند، اتمام حجت خداوند بر بندگان خویش است تا در روز قیامت عذر و بهانه‌ای باقی نماند. خداوند نیز در قرآن کریم به این نکته اشاره فرموده است: « رُّسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَکَانَ اللّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا » ( نساء/ 165).

بنابراین آزمایش خداوند با آزمایش انسان متفاوت است و هیچ دلالتی بر نقص در علم مطلق خداوند ندارد. البته برای امتحان و آزمایش الهی فلسفه و حکمت‌های زیادی وجود دارد که خواننده محترم می‌تواند به کتابهای نوشته شده در این زمینه مراجعه فرماید. از جمله آنها کتاب «سنت امتحان در زندگی انسان» نوشته آقای ابوالحسن غفاری است که برخی از آن‌چه در این زمینه ذکر شد برگرفته از این کتاب است.

3. آیا خداوند از پیش نمی‌دانسته است؟

نویسنده مقاله مذکور به دو دسته از آیات قرآن کریم استدلال می‌کند که خداوند در قرآن اعتراف به ندانستن کرده پس دارای علم کامل نیست.

دسته اوّل: آیاتی که با کلمه «لعلّ» آغاز می‌شود؛ مانند: « فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ بَعْضَ مَا یُوحَى إِلَیْکَ وَ ضَآئِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَن یَقُولُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْ جَاء مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِیرٌ وَ اللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ » (هود/12)، « فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا » (کهف/6) و« لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ » (شعراء/3).

دسته دوم: آیاتی که ظهور در عالم شدن خداوند دارد؛ مانند: « أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جَاهَدُواْ مِنکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ » (آل عمران/142)، « وَمَا أَصَابَکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللّهِ وَلِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنِینَ » (آل عمران/166)، « وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنتَ عَلَیْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَیْهِ وَ إِن کَانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللّهُ وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ » (بقره / 143) و « لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ » (حدید /25)

در پاسخ به دسته اول باید گفت «لعل» در کلام عرب کاربردهای فراوانی دارد که یکی از آنها استفاده در هنگام شک و تردید است. برای پی بردن به نوع کاربرد لعل در هر کلام می‌بایست لحن و سیاق کلام را مد نظر قرار داد. این کلمه برای تعلیل، گمان، پرسش، طمع، امیدواری و ... به کار برده می‌شود. خداوند نیز با این شیوه معمول در مکالمه عربی سخن گفته است و در موارد گوناگون کاربرد خاصی مورد نظر بوده است.[3] مثلا (لعلّ) در آیه دوازدهم سوره هود برای نهی به کار رفته است. مانند پدری که می‌خواهد فرزند خود را از انجام کاری نهی کند به او می‌گوید: «شاید تو با فلان کس رفاقت می‌کنی که در کارهای خود زیاد جدی نیستی» یعنی با او رفاقت نکن.[4] و در دو آیه بعدی (آیه ششم سوره کهف و سوم سوره شعراء) برای دل‌داری به پیامبر اکرم (ص) است.[5] مانند اینکه شما معلم دلسوزی را مشاهده می‌کنید که با وجود بازی گوشی شاگردان، ‌با تمام وجود برای آنها تدریس می‌کند و شما به او بگویید: «انگار می‌خواهی ضعف اعصاب بگیری، آنها کودک هستند.» نظیر چنین جملاتی در مکالمات روزمرّه فراوان است که خداوند نیز با انسان بر اساس این اسلوب‌ها سخن گفته است تا همه مردم آن‌را دریابند و بفهمند.

درباره دسته دوم از آیات باید چنین گفت که اولاً آیات فراوانی با تعبیرهای گوناگون به علم کامل خداوند اشاره می‌کند (انعام/80، طه/110 ، طلاق/12 ، حدید/3 ، فاطر/38 ، بقره/115، حشر/22 ، انعام/59 و مائده/109) و این آیات را می‌توان از محکمات قرآن دانست که هیچ‌گونه تأویلی را بر نمی‌تابد و آیاتی را که بر عالم گشتن خداوند دلالت دارد را می‌توان از آیات متشابه دانست که تأویل و معنای آن – به گفته قرآن کریم – بر عهده راسخان در علم است؛ اما کسانی که قلب‌های مریضی دارند، محکمات قرآن را کنار می‌گذارند و به آیات متشابه می‌پردازند و گمراه می‌شوند، همان‌گونه که قرآن کریم می‌فرماید: « إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ ءامَنُواْ فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَـذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَیَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ » (بقره /26) افراد زیادی به وسیله همین قرآن که برای هدایت انسان آمده است، گمراه می‌شوند و این گمراهی همواره نصیب فاسقان می‌شود.

ثانیا این آیات (دسته دوم) قابل حمل است. به این معنا که با توجه به آیاتی که بر علم مطلق الهی دلالت دارند می‌توان ظهور این آیات را بر معنای دیگری حمل کرد که مقام و سیاق آیات نیز معنای دوم را تأیید می‌کنند. مثلا در دو آیه 142 و 166 از سوره آل عمران، مسلمانان خیال می‌کردند تنها با اظهار ایمان به زبان، سعادت دنیا و آخرت را کسب می‌کنند و هیچ‌گونه امتحان و حوادث ناگواری برای آنها رخ نمی‌دهد. خداوند در این آیات به این نکته اشاره می‌کند که تا از میان شما مجاهدین، صابرین و مؤمنین واقعی را آشکار نسازیم، بهشت و سعادت ابدی نصیب شما نخواهد شد. پس در این آیات «علم» به معنای ظهور یافتن، آشکار گشتن و مشخص و متمایز شدن است. خواننده محترم می‌تواند به ترجمه قرآن و کتب تفسیر ذیل این آیات مراجعه فرماید.

ثالثاً می‌توان این آیات را اشاره به علم فعلی خداوند دانست. توضیح آنکه صفات خداوند دو نوع است: صفات ذاتی که از ذات خداوند انتزاع می‌شوند و صفات فعلی که از فعل خداوند انتزاع می‌شوند. مثلاً حیات از صفات ذاتی خداوند است اما رازق بودن خداوند یا خالق بودن او از صفات فعلی است؛ چرا که تا روزی رساندن به بندگان نباشد یا خلق و آفرینش چیزی نباشد نمی‌توان رازق بودن یا خالق بودن را انتزاع کرد.

دو نوع علم را می‌توان به خداوند نسبت داد، علم ذاتی و علم فعلی که هر دو حضوری می‌باشند. علم ذاتی خداوند از صفات ذاتی او است یعنی از مرتبهٔ ذات الهی انتزاع می‌شود و علم فعلی خداوند از صفات فعلی او است که از فعل خداوند انتزاع می‌شود. به گفته برخی مفسرین، این آیات به علم فعلی خداوند اشاره دارد که همان وجود آن معلوم در عالَم است. یعنی موجودات به عین وجودشان معلوم خدایند نه به صورت‌هایی که از آنها در ذهن ترسیم می‌شود. علم ما مخلوقات به اشیاء عبارت است از گرفتن صورتی از آنها در ذهن خود؛ در حالی که علم فعلی خداوند چنین نیست[6].

بنابراین مراد از علم در دسته دوم آیات، علم فعلی الهی است که عین وجود آنها است. مثلاً در آیه 142 و 166 سوره آل عمران خداوند علم فعلی به مجاهدین و صابرین و مؤمنین پیدا می‌کند و این علم عین وجود جهاد، صبر و ایمان در آنهاست. یعنی خداوند اراده می‌کند که مجاهدت، صبر و ایمان مؤمنین از خفاء به ظهور رسد و این ظهور همان علم فعلی خداوند است.

باید توجه داشت که پاسخ‌های سه گانه درباره دسته دوم از آیات، هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند. البته مبحث علم خداوند از مباحث بسیار پیچیده است که دانشمندان بزرگی درباره آن به اشتباه افتاده‌اند اما خواننده محترم می‌تواند به کتاب هایی که درباره علم الهی و انواع آن نوشته شده است، مراجعه فرماید؛ مانند: «مبداء و معاد» نوشته صدرالمتألهین و « جامع الافکار و ناقدالانظار» نوشته محقق نراقی و دیگر کتبی که درباره علم الهی نوشته شده است.

بنابراین نه تنها خداوند از پیش می‌دانسته بلکه دارای علم مطلق و کاملی است که هیچ‌گونه نقصی در آن راه ندارد و آیات قرآن کریم دلالتی بر عالم نبودن خداوند متعال ندارد.

نتیجه گیری

از آنچه گفته شد نتیجه می‌گیریم خشم خداوند با خشم انسان متفاوت است و هیچ ملازمه‌ای با جهل ندارد. همچنین سنت آزمایش خداوند برای رفع جهل او نیست؛ بلکه حکمت‌های مختلف دارد از جمله: زمینه سازی برای شکوفایی استعدادهای انسان، آگاهی بندگان به چگونگی اعمال و ایمانشان، شناخت واقعیت ها، اتمام حجت پروردگار و ... .

کلمه «لعل» در قرآن کریم، کاربردی غیر از شک و تردید دارد و آیاتی که ظهور در عالم شدن خداوند دارد، علم فعلی خداوند را که از صفات فعل الهی است می‌رساند.

    فهرست منابع
  • قرآن کریم
  • 1) شیرازی، صدرالدین محمّد؛ المبداء و المعاد فی الحکمه المتعالیه،‌ تصحیح و تحقیق و مقدمه محمد ذبیحی و جعفر شاه نظری، باشراف محمد خامنه ای، ویراسته مقصود محمدی، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، تهران، او ل،‌1381 ش.
  • 2) الطباطبایی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیرالقران، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت،1417ق.
  • 3) غفاری،‌ ابوالحسن؛ سنت امتحان در زندگی انسان، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، ‌اول، 1383ش.
  • 4) الکلینی الرازی، ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحق؛ الاصول من الکافی، صححه و علق علیه اکبر الغفاری، مکتبه الصدوق، 1381 ق.
  • 5) المصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، چاپ اول، 1368ش.
  • 6) مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، بیست و چهارم، 1381ش.
  • 7) النراقی، محمد مهدی بن ابوذر؛ جامع الافکار و ناقد الانظار‌، صححه وقدم له مجید هادی زاده، مؤسسه انتشارات حکمت، تهران، اول، 1381 ش.
  • 8) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی،مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین(ع)، هفتم، 1385ش.
    پی نوشت:
  • [1] . الاصول من الکافی، ج 1، کتاب التوحید،ح 6 ، ص 110
  • [2] . نهج البلاغه،خطبه 144، ترجمه محمد دشتی، ص 187
  • [3] .التحقیق فی کلمات القران الکریم،ج10، ص199
  • [4] . تفسیر نمونه، ج 9، ص 39
  • [5] . تفسیر نمونه، ج 12 ،ص 349
  • [6] . المیزان، ج 4، ذیل آیه 140سوره آل عمران

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

نقد مقاله «مقایسه الله وخدا» ʃ) کمال اخلاقی و ماوراء طبیعی بودن خداوند

نقد مقاله «مقایسه الله وخدا» (3) کمال اخلاقی و ماوراء طبیعی بودن خداوند

علم مطلق خداوند را توضیح و شبهات مربوط به آن را پاسخ دادیم. در این قسمت درباره کمال اخلاقی و تجرد خداوند سخن می‌گوییم. خداوند خیر محض است و هیچ‌گونه فعل غیر اخلاقی از او سر نمی‌زند.

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʂ) نقش رأفت و منطق اسلام در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (2) نقش رأفت و منطق اسلام در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʄ) علی(ع) و رابطه او با خلفا

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (4) علی(ع) و رابطه او با خلفا

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʈ) اهداف اعراب از حمله به ایران ʂ)

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (8) اهداف اعراب از حمله به ایران (2)

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʃ) گرایش اختیاری ایرانیان به اسلام

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (3) گرایش اختیاری ایرانیان به اسلام

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS