نویسنده: پریسا راد
چکیده:
تعدد زوجات از حقوق پرجنجال زنان است، که در آیات ابتدایی سوره مبارکه نساء بیان شده است. در این آیات با یک چینش منطقی ومقدمات ضروری ابتدا موضوع ازدواج وسپس ارث را با فروعاتشان که از مهمترین موضوعات جامعه انسانی است مطرح میکند.
متفکران مسلمان با تعمق در تمامی گزارههای دینی ازجمله قرآن، روایت و سیره معصومین مذاق شریعت را به دست آورد و با تبیین حکمت احکام فوق در مجموعه تعالیم اسلام، حقانیت این احکام را به اثبات رساندهاند. با این تبین تعدد زوجات یک حق گریز ناپذیر و راه حل منطقی برای معضلات زنان و کل جامعه انسانی است؛ زیرا همیشگی بودن فزونی نسبی زنان برمردان را با محدود کردن مردان و زنان به یک رابطه مسئولیتزا جبران کرده است تا ضمن حفظ عفت و پاکدامنی اعضای جامعه نیازهای آنان را برآورده کند و از روابط آزاد بی قید و شرط که نتیجهای جز تحقیر و استثمار هرچه بیشتر زنان ندارد جلوگیری نماید. به علاوه اینکه با قید عدالت و پرداخت نفقه زنان و فرزندان، عملا مردان را در امر تعدد زوجات نیز محدود کرده است.
مقدمه:
در این مقاله قصد داریم با اشاره به اشکالاتی که در مقاله «نگاهی به سوره زنان» وجود دارد، به نقد و بررسی این اشکالات بپردازیم. مقاله مزبور دارای محورهای متعددی از جمله: تعدد زوجات، ارث زنان، قوامیت مرد بر زن و نفقه زن و برخی حقوق جزایی زنان است که به علت تفصیل، نقد و بررسی آن به دو مقاله تقسیم شده است، در این نوشتار تعدد زوجات را محل نقد و نظر قرار دادهایم. نکته قابل توجه در این اثر این است که نویسنده بدون کمترین علم، توانایی و حتی دقت ایراداتی را طرح میکند که شاید با چند ساعت مطالعه کوتاه اصلا به وجود نمیآمدند.
او حتی در مطالعه ترجمه قرآنی که در دست داشته دقت کافی به خرج نداده است، برای نمونه میگوید ارث زنان همه جا نصف مردان است در حالیکه در آیه11 سوره نساء که ترجمه آن را ذکر کرده به وضوح بیان شده که زنان اگر تحت عناوینی همچون مادری قرار گیرند ـ اگرمیت فرزند داشته باشد ـ ارثشان هم اندازه مردی است که همسرشان است و از آنجایی که مشت نمونه خروار است، بقیه ادعاهای ایشان نیز بسیار سخیف وبی پایه است. در دنباله ضمن بیان عینی گوشههایی از این ادعاها، بیپایگی آنها را اثبات میکنیم. اماعناوین این مقاله عبارتند از: چگونگی آفرینش حواء، ارتباط میان تعددزوجات وعدالت در کار یتیمان در آیات1و2سوره نساء، تعدد زوجات چرا دودو، سه سه و چهارچهار؟ آیا تعدد زوجات تأسیس اسلام است؟ فلسفه تعدد زوجات دراسلام، قید عدالت در تعدد زوجات، و در نهایت جواز تملک کنیزان.
1ـ چگونگی آفرینش حواء:
اولین اشکال نویسنده در حوزه مسایل زنان در مورد چگونگی آفرینش حواءست که در اولین آیه از سوره مبارکه نساء دربارهاش آمده:
«...خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بثً منهما رجالاً کثیراً و نساءً»
شما را از یک انسان آفرید و همسر او را نیز از جنس او خلق کرد و از آن دو مردان و زنان بسیاری در زمین منتشرکرد.
و این چنین متعرض این نکته شده که «خداوند حواء را از پهلوی آدم یا آنچه ازگل او افزون آمد آفریده است». درتوضیح این مطلب باید گفت که بسیاری از مفسرین معتقدند معنای این آیه و آیات مشابه این است که زنان از جنس مردان هستند و این دو جنس متشابه و متماثلند. همچنانکه علامه طباطبایی فرمود: «ظاهرآیه «خلق منها زوجها» این است که همسری از نوع مرد آفرید و افراد انسانی بازگشت به دو فرد همانند دارند، «من نشویه» است؛ یعنی منشا چیزی را بیان میکند» بنابراین نفس واحده حقیقت واحدی است که منشا وجود همه زنان و مردان است.[1]
بنابراین آنچه دربارهی تفاسیر بر طبق برخی روایات که «خداوند همسر آدم را از دنده او آفرید» گفتهاند که مقصود آیه بیان این نکته است که وجود جفت این نفس آدم از خود او مشتق شده و جزئی از اوست، سخنی است بدون دلیل و آیه بر این مطلب دلالت ندارد.[2]
در مقابل روایات مذکور دسته دیگری از روایات همچون:
«ازامام صادق علیه السلام سوال شد:گروهی میگویند حواء از دنده چب آدم آفریده شده؟ فرمود: خدا از این نسبت منزه است. آیا میتوان گفت که خداوند توان نداشت برای آدم همسری بیافریند که از دنده او نباشد؟ و راهی برای سخن ملامتگران باز گذارد که بگویند انسان با بخشی از بدن خودش ازدواج میکند! چراچنین حکم میکنند؟ خدای میان ما داوری کند...خداوندآدم را آفرید آنگاه حوا را... خلق کرد.»[3]
در تعارض روایاتی که میگویند خداوند حواء را از دنده آدم آفرید و روایاتی که منکر آن هستند آنچه با کتاب خدا توافق دارد؛ یعنی دسته دوم، قابل قبول است و دسته دیگر را باید کنار گذاشت خواه آنها را تأویل یا حمل کنیم.[4]
2ـ ارتباط تعدد زوجات و عدالت ورزیدن در کار یتیمان در آیه 1و2 سوره نساء:
نویسنده بدون کمترین دقتی در ترتیب و ارتباط میان آیات سوره نساء با یک جهش ناشیانه به آیه 3 دچار این ابهام شده که «مشخص نیست چرا کسانی که نمیتوانند در کار یتیمان عدالت ورزند، این اجازه را دارند که از زنان هرچه پسندشان افتد دو دو،سه سه و چهار چهار، به نکاح در آورند؟! و لابد در مورد ایشان هم عدالت بکار نبرند! اما آنچه در این جمله دو بخشی جلب توجه میکند، ارتباط نداشتن دو بخش به هم پیوسته جمله است؛ به بیانی دیگر با کمی دقت میتوان به این نتیجه رضایت بخش رسید که دودو، سهسه و چهارچهار زن گرفتن جایزهای است که الله این جماعت برای مردانی در نظر گرفته که نمیتوانند در کار یتیمان عدالت بورزند؛ میترسند، و مشخصاً برضعف و ناتوانیشان برای عدالت به خرج دادن اگاهی دارند. سوای نامفهوم بودن و بیارتباط بودن این دوبخش...».
در پاسخ باید گفت: روش عقلاء بر این است که برای بیان موضوعات مهم بیمقدمه وارد بحث نمیشوند و ضمن طی یک سیر منطقی تدریجاً به موضوع مورد نظر خود نزدیک میشوند تا خواننده و شنونده گام به گام با آنها پیش رفته و مطالب را تلقی کنند؛ قرآن کریم نیز این روش عاقلانه را در آیات مورد بحث به شرح زیر به کار بسته است.
در آیه اول سوره مبارکه نساء از خلقت بشر و افزایش نسلش سخن به میان آمده است. آیه دوم و سوم ادامه آیات قبل است و مقدمهای برای بیان احکام ارث و مسایل مهمی از احکام ازدواج از قبیل چند همسری و اینکه چه کسانی محرمند و نمیشود با آنان ازدواج کرد.
دو موضوع ازدواج و ارث با فروعات خود، از مهمترین موضوعهای قوانین حاکم بر جامعه انسانی است؛ چون بزرگترین اثر را در پیدایش جامعه و بقای آن دارند. این آیات سوره نساء در ضمن بیان دو جهت یاد شده، از زنا و هر ازدواج نامشروع و نیز از خوردن مال یکدیگر به باطل، نهی فرموده و راه درآمد مشروع را منحصر در داد و ستد با رضایت طرفین دانسته است. همین جاست که دو اصل اساسی ارزشمند که جامعه را تشکیل میدهد، تاسیس میشود. اصلی در امر تولید مثل و اصلی دیگر در موضوع مال از همین جا روشن میشود زمینهچینی با طرح مساله تکثیر نسل بشر از یک زن و مرد و... برای باز داشتن مردم از رسوم غلط اجتماعی که بدان عادت کرده، و افکار با آن پرورش یافته، لازم و ضروری به نظر میرسد. چنین تدریجی در بیان قرآن، با بررسی اوضاع عالم بشریت به طور کلی و عالم عربی به ویژه - که سرزمینشان محل نزول قرآن بوده است - کاملا روشن میشود.[5]
در تبیین بیشتر ارتباط آیات فوق باید افزود: «در دوران جاهلیت، به جهت اینکه هیچ گاه جنگ و خونریزی و غارت و شبیخون و ترور قطع نمیشد، یتیم زیاد میشد. بزرگان و توانمندان عرب، دختران یتیم را با هر چه که داشتند میگرفتند، و اموال آنها را با اموال خود مخلوط کرده و میخورند. در این عمل نه تنها عدالت را رعایت نمیکردند که گاهی پس از تمام شدن امول آنها، آنان را طلاق میدادند و گرسنه و برهنه رهاشان میکردند؛ در حالی که آنها نه خانهای داشتند تا در آن سکنی گزیدند و نه مالی تا با آن روزگار بگذرانند و نه همسری که از آنان حمایت کند، و نه کسی که رغبت به ازدواج با آنان داشته باشد تا مخارجشان را برعهده بگیرد.»[6]
اینجا بود که قرآن کریم در آیه2 سوره نساء از آن عادت زشت و ظلم آشکار نهی فرمود؛ اما به این نهی اکتفا نکرده و با شدیدترین لحن ممکن در آیه 10 از همین سوره در خصوص خوردن مال یتیمان و ظلم به آنها، به مومنین هشدار داد. همین نهی قرآن کریم موجب تغییر رویه اهل ایمان در مورد یتیمان و اصلاح وضعیت آنان شد.[7] با این مقدمه و کمی دقت در ارتباط دو آیه: «و اتوا الیتمی اموالهم» و «و ان خفتم الا تقسطوا فی الیتمی فانکحوا...» روشن میشود که آیه دوم نهی درآیه اول راترقی میدهد و معنای مجموع دوآیه چنین میشود: درباره یتیمان پرهیزکاری پیشه کنید، و پلیدی را پاکی عوض ننمایید و اموال آنان را با اموال خود مخورید، حتی اگر کمی میترسید که در مورد دختران یتیم نتوانید عدالت را رعایت نمایید و میترسید به اموال آنان دست اندازی کرده، از ازدواج با آنان دل چرکین بودید، میتوانید آنها را به حال خود واگذارید و با زنان ـ دیگر ازدواج کنید... .
3ـ تعدد زوجات دودو، سه سه و... چرا؟
اشکالِ تاکید بر دودو، سهسه و چهارچهار، این گونه حل میشود که: «(مثنی) بر وزن مَفعَل است و کلمههای (ثُلاث) و (رُباع) بر وزن مفعل و فعال است و این دو وزن در باب اعداد دلالت بر تکرار ماده میکند. در نتیجه معنای مثنی، دوتا دوتا و... است و چون خطاب آیه به تمامی مردم است، نه به یک نفر، به این دلیل هر یک از سه کلمه را با حرف «واو» از دیگری جدا کرده تا تخییر را برساند و این معنا را افاده کند که هر یک از مومنان اختیار دارند دو، سه، و یا چهار همسر برای خود انتخاب کنند. از آنجا که همه مردم مخاطب میباشند، عددها دو، سه و چهار باید در قالب کلماتی ادا شوند که بیانگر تکرار است و آن کلمات عبارت از: مثنی و ثلاث و رباع و به قرینه ادامه آیه «فان خفتم ا لاتعدلوا: پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید به یک زن یا ... اکتفا کنید» برداشتی غیر از این مردود به نظر میآید.[8]
4ـ آیا تعدد زوجات تأسیس اسلام است؟
در ادامه تاخت و تازهای بیمحاسبه نویسنده به قرآن کریم با اعتراض به قانون مترقی تعدد زوجات، آن را ساخته و پرداخته دین اسلام میداند و رواج آن در میان اقوام گذشته به خصوص اعراب را دروغ تاریخی مینامد؛ در این قسمت ابتدا ادعای وی را طرح و سپس با شواهد تاریخی طرد میکنیم:
«من در کتاب (خشونت، زنان و اسلام) در یک تصویر فوری از عدم وجود تعدد زوجات به این کیفیت در همان جوامع اعراب جاهلی یاد کردهام و نشان دادهام که این تفسیر، نوعی دروغ تاریخی است و اعراب در عمومیت خود این امکان را نداشتهاند... ما چنین خزعبلاتی را از زبان تاریخ نخواندهایم و نشنیدهایم!»
اما رد ادعای مذکور تفصیلاً در ذیل میآید:
گوستاولوبون در تاریخ تمدن مینویسند:
«در اروپا هیچ یک از رسوم مشرق به قدر تعدد زوجات بد معرفی نشده و درباره هیج رسمی هم این قدر نظر اروپا به خطا نرفته است. نویسندگان اروپا تعدد زوجات را شالوده مذهب اسلام دانسته و در انتشار دیانت اسلام و تنزل و انحطاط ملل شرقی علت العلل قرار دادهاند. آنها ضمن این اعتراضات به ابراز همدردی با زنان نگون بخت تحت سیطره مردان پرداختهاند و مدعی شدند که با کمترین مخالفتی که موجب عدم رضایت مردان شود شکنجه و حتی اعدام میشوند.
ولی تصویر مزبور به هیچ مدرک و اساسی ندارد. چه رسم تعدد زوجات ابداً مربوط به اسلام نیست؛ این رسم برای نظام اجتماعی شرق و همه اقوام شرقی از یهود، ایرانی، عرب و غیره جاری بوده است که به وسیله آن روح اخلاقی ایشان در ترقی، و تعلقات و روابط خانودگی آنها قوی و پایدار مانده و بالاخره در نتیجه همین رسم است که در مشرق اعزاز و اکرام زن بیش از اروپاست!»[9]
ویل دورانت نیز در تاریخ تمدن میگوید:
«علمای دینی در قرون وسطی چنین تصور میکردند که تعدد زوجات از ابتکارات پیغمبر اسلام است، در صورتی که چنین نیست... در اجتماعات ابتدایی جریان چند همسری بیشتر مطابق با آن (اجتماعات ابتدایی) بوده است».[10]
انسان از قدیمالایام و در بیشتر امتهای قدیم تعدد زوجات را سنت خود کرده بود و در بعضی امتها به عدد معینی منتهی نمیشد؛ مثلا یهودیان و اعراب گاه میشد که با ده زن یا بیست زن و یابیشتر ازدواج میکردند.
از آنچه به طور مختصر از معتبرترین کتب تاریخی تاریخ نگاران غربی و دیگران بیان کردیم، واضح شد که چند زنی مردان امری نیست که به تأسیس و تأکید دین مبین اسلام باشد؛ بلکه در تاریخ بشر و در همه اقوام، از عرب و غیر عرب رواج داشته است. ضمن اینکه حتی اگر ادعای نویسنده را مبنی بر عدم رسم تعدد زوجات در میان اعراب ـ به فرض محال ـ بپذیریم، باز هم خللی به جایگاه ارزشمند این قانون وارد نخواهد شد؛ زیرا بنابر آنچه از کتب تاریخی نقل کردیم، رسم تعدد زوجات در میان همه اقوام جریان داشته و دین اسلام با داعیه جهانشمولی، عهدهدار تشریع قوانین زندگی برای همه بشریت است؛ بنابراین لازم بود تا این رویه بیقانون را سر و سامان داده و قانونمند کند که نتیجهاش این احکامی است که در قرآن کریم میبینیم.
5ـ فلسفه تعددزوجات:
«آنچه گاه چهره احکام اسلامی را غیر منطقی جلوه داده، آموزش و طرح آنها بدون بیان حواشی، ضرورتها و فلسفه احکام است. تعیین جایگاه هر حکم کار بایستهای است که متاسفانه مورد غفلت قرار میگیرد.»[11]
اسلام دین زندگی برای همه انسانهاست؛ بنابراین از یکسو خصوصیات فردی و غرایز آنها و از سوی دیگر عوامل پیرامونی و واقعیات اجتماعی را با تاثیر و تاثّراتشان از یکدیگر در نظر گرفته، احکامش را از آغاز با لحاظ آن، بنیان نهاده است. تعدد زوجات و ازدواج موقت از جمله احکامی است که با در نظر گرفتن واقعیتهای اجتماعی و فردی که گاهی مثبت نیستند؛ اما چون موجودند قابل چشمپوشی هم نیستند، تشریع شدهاند؛ گرچه در خلال اجرای آن در مواردی هم، بخشی از زنان نیز دچار مشکلاتی شوند.[12]
از جمله واقعیاتی که از دیدگاه دین مبین اسلام منشأ تشریع تعدد زوجات شده است یکی وجود غریزه جنسی در هر انسانی است که با ویژگی فعال و فراگیر بودن اگر مدیریت نشود، از مدار اعتدال خارج میشود. دیگر اینکه ازدواج برای هر یک از مرد و زن کارکردهایی از جمله بقاء نسل پاک، کارکرد غریزی، عاطفی و اقتصادی دارد در نهایت هر آدمی برای کسب کارکردهای فوق به ازدواج تمایل پیدا میکند، به همین دلیل «حق تاهل» از نظر حقوق اسلامی همچون «حق تعلیم و تربیت» یا «حق امنیت و آزادی» از طبیعیترین و اصلیترین حقوق عام و فراگیر انسانی است که همگان میتوانند آن را به دست آورند.
اگر مطالب فوق را به این واقعیت بیافزاییم که به دلایل مختلف که عدد زنان و دختران آماده ازدواج همواره بیش از زنان مردان آماده ازدواج است،[13] آنگاه با معضل بزرگی مواجهیم که به یک راه حل منطقی نیاز دارد.
اما دلایل فزونی مزبور که در همه طول تاریخ وجود داشته یکی این است که سن بلوغ دختران زودتر از پسران اتفاق میافتد، این موجب پایینتر بودن سن قانونی دختران شده و شرایطی که پسران برای ازدواج نیاز دارند از قبیل - شغل مناسب، تحصیلات مکفی و ...- تأخیر آنها را در امر ازدواج نسبت به دختران که به چنین شرایطی نیاز ندارند بیشتر میکند. دیگر اینکه تلفات جنس مذکر بیشتر از جنس مونث است، چون منشا تلفات جنگها، تصادفات، غرق شدنها و امثال آن است و اینها بیشتر متوجه جنس ذکور است؛ به علاوه اینکه مقاومت کمتر جسم مردان در مقابل بیماریها مزید علت تلفات بیشتر آنها شده است.[14]
«البته زمانی مشکل، چهرهی جدیتر به خود میگیرد که بدانیم بخشی از زنان، زنان بیوهای هستند که به طور جدی برای بقای زندگی سالم خود و فرزندان احتمالی نیاز به حمایت ویژهای دارند که این نیاز همیشه از جنس نیاز مادی نیست؛ بلکه نیاز به حمایت عاطفی هم در این موارد جای خود را دارد».[15]
برای حل مشکل بزرگی که تصویر کردیم چارهای نداریم از اینکه: یا روابط آزاد و بیقید و شرط را ترویج دهیم که باید تبعات شوم آن را همچون از بین بردن عفت و پاکدامنی، سست کردن بنیان خانواده و ... را بپذیریم؛ یا از واقعیتهای موجود چشم پوشی کنیم و متحجرانه حکم به ادامه وضعیت موجود برای گروهی از زنان صادر کنیم که این به معنای پاک کردن صورت مساله است و از تاثیر واقعیتهای موجود جلوگیری نمیکند؛ یا با پیش گرفتن سیر اعتدال تعدد زوجات و ازدواج موقت را به عنوان یک ضرورت اجتماعی برای حل معضل بپذیریم کما اینکه اسلام چنین کرده است.
بنابراین آنچه نویسنده مقاله «نگاهی به سوره زنان» از آن به کنترل جنسی نابرابر برای زنان یاد میکند، در واقع چیزی نیست جز تدبیر منصفانهای برای ادارهی امور زنان. در واقع اسلام ضمن تجویز چند همسری برای مردان به خاطر ضرورتهای فردی و اجتماعی با قید عدالت – در تقسیم حقوق اختیاری مثل تامین نفقه و هزینههای زندگی و تقسیم ایامی که مرد باید با دو خانواده بگذراند نه توزیع عادلانه محبت که غیر اختیاری است - و شرط نفقه همسر و فرزندان عملاً آن را بسیار محدود کرده است.
اماچیزی که در اینجا جای سؤال دارد،این نکته است که مؤلف با انتقاد از قانون تعدد زوجات برای مردان،به دنبال چیست؟ آیا در پی نفی این قانون برای مردان؟ یا اثبات چندشوهری برای زنان است؟ و یا در صدد اثبات حقانیت روابط آزاد میان زنان و مردان میباشد؟
اگر به دنبال احتمال اول است، که ضرورت آن برای حل معضلات اجتماعی قبلاً گذشت. چنانچه در پی اثبات حق چند شوهری برای زنان است که پانگرفتن این رویه در میان جوامع بشری نشانه ناکارآمدی آن از نظر بشر است، خواه معتقد به مذهبی باشند خواه نه. شاید همانگونه که استاد مطهری بیان کرده اختلاط انساب مهمترین عامل عدم شیوع این پدیده باشد و اگرکسی بگوید امروزه تعیین نسب با آزمایشهای ساده امکان پذیراست؛ پاسخ میدهیم که طبیعت بشری کشش و تمایل فراوانی به داشتن نسل مشخص و واحد دارد و چند شوهری زن این نظام را مختل میکند. ضمن اینکه نه تنها چندشوهری زن با فطرت مرد نمیسازد؛ بلکه خود زنان ـ بنابرتحقیقات روانشناسی ـ بیشتر از مردان خواهان تک همسری هستند. در نهایت برای اعتراض نویسنده راه حلی جز تجویز روابط آزاد باقی نمیماند و این یعنی تجویز روابط بی قید و شرط مردان و زنان در دنیای به اصطلاح مدرن که نه حدی دارد، نه قیدی و نتیجهای جز ظلم و استتثمار و تحقیر هرچه بیشتر زن را به دنبال نخواهد داشت. همانطور که تاریخنویسان غربی نیز صراحت دارند که «... رسم وحدت زوجه رسمی است که ما آن را فقط در کتابهای قانون میبینیم درج است، و الا خیال نمیکنم بشود این را انکار کرد که در معاشرت واقعی ما اثری از این رسم نیست. راستی من متحیرم و نمیدانم که تعدد زوجات مشروع مشرق از تعدد زوجات سالوسانه و اهل مغرب چه کمی دارد و چرا کمتر است؟»[16]
این چنین است که استاد شهید مرتضی مطهری میگوید: «ازدواج برای طبقه زن تولید حق میکند و برای مردان و زنان متأهل ایجاد وظیفه»[17] یا به عبارت دیگر تعدد زوجات حق زن و تکلیف مرد است تا به جای بهرهبرداری بیقید و شرط و به بازی گرفتن عواطف و احساست زن، مجبور باشد در قبال هر استمتاعی هزینه سنگینی بپردازد و اگر همه مردان بدانند که چنین هزینهای در هر ارتباطی وجود دارد، چند همسری جز استثنائات قرار گرفته و محدود به رفع ضرروت جامعه خواهد شد.
در پایان لازم به تذکر است که اسلام شکل ایدهآل همسری و خانواده را، خانوادهی تک همسری میداند؛ اما آنچه گفته شد دلایل تجویز چند همسری از سوی اسلام است و اسلام تاکید و اصراری بر چند همسری در شرایط عادی ندارد.
6ـ قید عدالت در تعدد زوجات:
در ادامه تبیین آیه 3 سورهی نسا که میفرماید:
«فان خفتم ان الا تعدلوا فواحدة او ماملکت ایمانکم ذلک ادنی الاتعولوا»
پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید به یک (زن آزاد) یا به آنچه [از کنیزان] مالک شدید [اکتفا کنید] این خودداری بهتر است تا به ستم گرایید [و بیهوده عیال وار گردید.]
در این جمله چند همسری را معلق به ترس کرده نه علم، به این معنا که رعایت عدالت میان زنان و حقوق آنان، آن قدر از نظر قرآن کریم قابل اهمیت است که حتی اگر کمترین ترس و شکی در اجرا عدالت حس کنند حق چند همسر گزینی ندارند. واضح است که چنین علمی به سادگی و برای هرکسی پدید نمیآید، و درنتیجه امکان چندهمسری برای عموم مردان فراهم نیست؛ بلکه به گروه معدودی که توانایی دارند محدود میشود.[18]
7ـ جواز تملک کنیزان:
نویسنده به دنبال ایرادات خود میگوید: «در تفاسیر قرآنی هم درباره آنچه مالک آن شوید بسیار سخن گفتهاند» و قرآن در ادامه میفرماید: «کسی که میترسد نتواند میان همسران خود به عدالت رفتارکند با یک همسر ازدواج کند و اگر خواست باید کنیز بگیرد»، چرا که عدالت میان همسران آزاد عبارت است از تقسیم همخوابگی که میان کنیزان تشریع نشده است. این به معنی اینکه مجاز است به کنیزان ظلم و تعدی کند، نیست ـ چون طبق صریح قرآن خداوند نه ظالمان را دوست دارد و نه به بندگانش ظلم روامی دارد ـ بلکه مسلمانان به صرف اینکه کنیزان را به عنوان ملک یمین به دست آورند، میتوانند با آنها آمیزش کنند و نیاز به نکاح نیست تاحق تقسیم داشته باشند؛ بنابراین رعایت عدالت در میانشان آسانتر است.[19]
البته روشن است که قضیه مالکیت که در قرآن آمده چه نسبت به زنان و چه مردان امروز از بین رفته است. گرچه دنیای مدرن اشکال جدید مالکیت بر زن را تولید کرده و آن را مایهی بهرهبرداری روزافزون اقتصادی و سیاسی خود کرده است؛ اما امثال نویسنده مورد نظر آن را مالکیت نمیدانند. در گذشته اگر کسی کنیزی میخرید فقط خودش مالکش بود و از آن بهره میبرد؛ اما امروز رسانههای جمعی مثل سینمای هالیوود و تلویزیونهای سکولار و غیر مذهبی در سراسر جهان جسم و روح زن را به اندک قیمتی میخرند و آن را دستاویز درآمدهای هنگفت خود میکنند.
نتیجهگیری:
1-تعدد زوجات تاسیس و اختراع دین مبین اسلام نیست؛ بلکه در تاریخ اقوام مختلف گاه بیحد و حصر وجود داشته است. دین اسلام فقط آن را ابتدا محدود و سپس قاعدهمند نموده است.
2-اسلام تعدد زوجات و ازدواج موقت را تاکید نکرده؛ بلکه آن را تجویز کرده است، آن هم به صورت یک ضرورت اجتماعی و برای حل معضلاتی که واقعیت هر جامعه انسانی هستند.
3-تعدد زوجات در واقع حق زنان و تکلیف مردان است تا بدین وسیله زنانی که به دلایلی از جمله فزونی تعداد زنان آمادهی ازدواج بر مردان آمادهی ازدواج (که خود منشأهای متفاوتی دارد) از حق تاهل با همهی مزایایش، مانند همسری و مادری محروم میمانند، به حق خود برسند.
4-اسلام با قید عدالت و پرداخت هزینهی همسر و فرزندان عملاً تعدد زوجات را محدود کرده است، در حالی که در روابط آزاد، برای ارتباط میان زنان و مردان محدودیتی وجود ندارد و این به استثمار هرچه بیشتر زنان منتهی خواهد شد.
5- تعدد زوجات و ازدواج موقت بهترین و منطقیترین راه حل برای معضلات اجتماعی است.
فهرست منابع:
- 1-قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی.
- 2-حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه، مکتبه الاسلامیه، موسسه آل البیت علیه السلام، قم، 1409ق.
- 3-دورانت، ویل؛ تاریخ تمدن، جلد اول، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1376.
- 4-طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان، ترجمهی محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی اسلامى، قم، 1387.
- 5-طباطبایی، محمد حسین؛ زن در قرآن، تصحیح و تحقیق محمد مرادی، دفتر تنظیم و نشر آثار علامه طباطبایی، قم، 1384.
- 6-علاسوند، فریبا؛ زنان در موازنهی حق و تکلیف، بیطرفان، (به سفارش دفتر امور زنان وزارت کشور)، تهران، 1385.
- 7-علاسوند، فریبا؛ زنان و حقوق برابر (نقد و بررسی کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان و سند پکن) شورای فرهنگی اجتماعی زنان، 1382.
- 8-مطهری، مرتضی؛ نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، تهران، 1384.
- 9-مهریزی، مهدی؛ شخصیت و نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1382.