كلمات كليدي : تاريخ، پيامبراكرم(ص)، اعلام برائت، مشركين، حضرت علي(ع)، ابوبكر
نویسنده : یدالله حاجیزاده
برائت در لغت به معنای رهایی،[1] وارهیدگی و سلامت از گناه و عیب، تخلص از شبهه، بیزاری از چیزی، دورشدن[2] و ... میباشد. اعلام برائت، اعلام بیزاری از مشرکان است. هشداری است به آنها که با اسلام و آموزههای اسلامی باید کنار بیایند.
پس از فتح مکه در سال هشتم هجری[3] فضای مساعدی برای گسترش اسلام و ریشه کن کردن بتپرستی در شبه جزیره عربستان فراهم شد. قبایل بسیاری خدمت رسولخدا(ص) رسیدند و اظهار اسلام کردند.[4](وفود)
اما هنوز عدهای متعصب و نادان بودند که حاضر نبودند از فرهنگ غلط جاهلی خویش دست بردارند. برای آنها پذیرش آئین اسلام دشوار بود. پس از غزوه تبوک در سال نهم هجری[5] آیات سوره برائت نازل شد[6] و بدین وسیله پیامبراکرم(ص) ماموریت یافت از مشرکان اعلام بیزاری نماید.
آیات برائت
بخشی از آیات ابتدایی سوره برائت که نیاز بود در جمع مشرکان قرائت شود، به این شرح است: بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ...
(این، اعلام) بیزارى از سوى خدا و پیامبر(ص) او، به کسانى از مشرکان است که با آنها عهد بستهاید.
با این حال، چهار ماه (مهلت دارید که آزادانه) در زمین سیر کنید (و هر جا مىخواهید بروید، و بیندیشید) و بدانید شما نمىتوانید خدا را ناتوان سازید، (و از قدرت او فرار کنید! و بدانید) خداوند خوارکننده کافران است.
این، اعلامى است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر [روز عید قربان] که: خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند. با این حال، اگر توبه کنید، براى شما بهتر است و اگر سرپیچى نمایید، بدانید شما نمىتوانید خدا را ناتوان سازید (و از قلمرو قدرتش خارج شوید) و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده.
مگر کسانى از مشرکان که با آنها عهد بستید، و چیزى از آن را در حقّ شما فروگذار نکردند، و احدى را بر ضدّ شما تقویت ننمودند پیمان آنها را تا پایان مدّتشان محترم بشمرید؛ زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.
(امّا) وقتى ماههاى حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید و آنها را اسیر سازید و محاصره کنید و در هر کمین گاه، بر سر راه آنها بنشینید. هر گاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد) سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهى ناآگاهند.
چگونه براى مشرکان پیمانى نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالى که آنها همواره آماده شکستن پیمانشان هستند)؟ مگر کسانى که نزد مسجدالحرام با آنان پیمان بستید (و پیمان خود را محترم شمردند) تا زمانى که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفادارى کنید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.[7]
اعزام ابو بکر به مکه و نزول وحی
پیامبر(ص) به امر الهی مامور شده بود شرک را از جزیرهالعرب محو نماید، بنابراین میبایست این آیات در مکه و زمان حج[8] که محل و موقعیت مناسبی بود در جمع حاجیان قرائت شود.
شکی نیست که پیامبراکرم(ص) ابوبکر را همراه با حاجیان به مکه فرستاد. اختلافی که در این جا بین اهل سنت و شیعیان است، این است که برخی از اهل سنت معتقدند پیامبراکرم(ص) او را به عنوان سرپرست حاجیان (امیر الحاج) تعیین کرده بود[9] و برخی هم معتقدند ابوبکر وظیفه دیگری هم داشت و آن این بود که آیات ابتدایی سوره برائت را نیز در جمع مشرکان قرائت کند.[10] اما پس از دستور رسولخدا(ص) (که به آن اشاره میشود) قرار شد، علی(ع) مسئله برائت را اعلام کند و مسئولیت حج برعهده ابوبکر باقی ماند.[11] طبری مینویسد: «علی(ع) به دستور پیامبر(ص) به دنبال ابوبکر آمد و آیات را از او گرفت. ابوبکر پیش پیامبر(ص) بازگشت و گفت: ای پیامبر(ص) خدا پدر و مادرم فدای تو آیا چیزی درباره من نازل شده است؟ پیامبر(ص) فرمود نه ولی هیچ کس جز من یا کسی از من عهدهدار ابلاغ ( برائت) نشود؛ مگر خشنود نیستی که با من در غار بودی و بر لب حوض رفیق من باشی؟ ابوبکر گفت: چرا ای رسولخدا و سپس رفت. کار حج با او بود و علی عهدهدار اعلام برائت بود.»[12]
اما عموم شیعیان معتقدند ماموریت ابوبکر تنها این بود که آیات سوره برائت را در جمع مشرکان بخواند. ابوبکردر بین راه بود که جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد و فرمود: لایؤدیها عنک الا انت او رجل منک.[13]
شیخ مفید مینویسد: «رسولخدا(ص) سوره برائت را به دست ابوبکر داد که به مکه برود و با خواندن آن بر مشرکین پیمان با آنها را بشکند (ابوبکر سوره را گرفت و به سوى مکه به راه افتاد) همین که قدرى از مسیر را پیمود، جبرئیل بر پیغمبر(ص) نازل شد و دستور الهی مبنی بر این که این گونه ابلاغها را کسى جز شخص تو یا مردى که از تو باشد، نرساند، رسولخدا(ص)، على(ع) را خواست و به او فرمود: حرکت کن و خود را به ابوبکر برسان، سوره برائت را از دستش بگیر و به مکه ببر، و به وسیله آن پیمان مشرکین را بشکن، ابوبکر را نیز به میل خود واگذار که اگر خواست با تو به مکه بیاید یا به سوى من باز گردد، امیرالمؤمنین(ع) به دنبال ابوبکر به راه افتاد، وقتی ابوبکر على(ع) را دید پریشان شد جلو آمد و گفت: اى ابوالحسن براى چه کار آمدهاى؟ امیرالمؤمنین(ع) دستور رسولخدا(ص) را به ابوبکر اعلام کرد. ابوبکر خدمت رسولخدا(ص) آمد و عرض کرد: اى رسول خدا شما مرا براى کارى انتخاب فرمودى که همگان حسد میبردند و چنین افتخارى نصیب من کردى؛ اما چون به دنبال آن کار رفتم (نیمه راه) مرا باز خواندى، آیا در نکوهش من آیهای نازل شده است؟ پیغمبر(ص) به او فرمود: نه ولى جبرئیل امین از جانب خداى عزوجل نزد من آمد و گفت: این آیات را کسى جز خودت یا آن که از تو باشد، ابلاغ نکند. و على از من است، و از جانب من، جز على کسى نتواند (چنین دستوراتى را) ابلاغ کند.[14]
یعقوبی مینویسد: «علی سوره برائت را از ابوبکر گرفت. ابوبکر گفت ای رسولخدا آیا دربارهام چیزی نازل شده پیامبر(ص) فرمود نه ولی جیرئیل به من فرمود: لا یبلغ هذا الا انت او رجل من اهلک»[15] این آیات را جز خودت یا کسی که از تو باشد نرساند.
محقق تاریخ اسلام رسول جعفریان معتقد است: «در آن سالها هنوز چیزی به نام مسئولیت حج در کار نبوده است. این امر مربوط به پس از در گذشت رسولخدا(ص) میباشد، در مورد ابوبکر نیز گویا برای این که صورت مسئله چندان نا مطلوب نباشد، «امیری حاج» مطرح شده است. ... مناسک حج برگرفته شده از حج رسولخدا(ص) در سال دهم هجری (یک سال بعد از اعلام برائت) میباشد.» [16]
فضیلتی مهم برای علی(ع)
به هر حال چه معتقد به سخن اهل سنت باشیم که میگویند: ابوبکر هم «امیر الحاج» بود و هم مامور اعلام برائت، و چه گفته شیعیان را بپذیریم که معتقدند ابوبکر تنها مامور ابلاغ آیات برائت بود، باید اعتراف کنیم که اخذ این آیات از ابوبکر و سپردن آن به علی(ع) فضیلتی مهم برای علی(ع) محسوب میشود.شخصیتی که طبق این نقلها «رجل من اهلک» مردی از اهل بیت پیامبر(ص) محسوب شده است. و ابوبکر از این مقام و موقعیت برخوردار نیست. از خود علی(ع) نقل شده است که فرمود: زمانی که ده آیه اول سوره برائت نازل شد رسولخدا(ص) ابوبکر را برای خواندن آن در مکه مامور کرد. سپس مرا فرستاد و من در جحفه نامه را از او گرفتم. ابوبکر از آن جا باز گشت و خدمت رسولخدا(ص) رسید و گفت: آیا آیهای درباره من نازل شده است. حضرت فرمود: نه اما جبرئیل نزد من آمد و گفت: این ابلاغ ادا نمیشود؛ مگر آن که خودت یا کسی که از خودت باشد آن را ابلاغ کند. «امرت ان ابلغها انا او رجل من اهل بیتی».[17]
طبرسی در مجمعالبیان ادعای اجماع کرده که وقتی سوره برائت نازل شد پیامبر(ص) آن را به ابوبکر داد، سپس آن را گرفته و به علی(ع) داد. «أنه لما نزلت براءة دفعها رسولالله ص إلى أبیبکر ثم أخذها منه و دفعها إلى علی بن أبیطالب(ع) و اختلفوا فی تفصیل ذلک...».[18]
علامه امینی در الغدیر به نام 73 نفر از علمای اهل سنت که حدیث را نقل کردهاند اشاره دارد.[19]
علامه در یک مورد به اسناد خویش از حرث بن مالک نقل میکند به مکه آمدم و سعد بن ابىوقاص را ملاقات نمودم و به او گفتم آیا منقبتى از على(ع) شنیدهاى؟
گفت: چهار منقبت درباره على مشاهده نمودهام که اگر یکى از آنها براى من میبود در نزد من محبوبتر بود از این که بمانند نوح(ع) در دنیا زندگى کنم. همانا رسولخدا(ص) ابابکر را بعنوان ابلاغ سوره (برائت) به سوی مشرکین قریش فرستاد و او یک شبانه روز از مسافت را طى کرد، در این هنگام رسولخدا(ص) به على(ع) فرمود: در پى ابىبکر برو و سوره برائت را از او بگیر و تو آن را ابلاغ نما. پس على(ع) مأموریت را انجام داد و ابوبکر در حالی که گریه میکرد برگشت و عرض کرد: یا رسول اللّه آیا درباره من آیه نازل شده؟ آن حضرت فرمود: جز خیر چیزى نیست. همانا از طرف من کسى امرى را جز من و آن کس که از من باشد تبلیغ نمیکند...[20]
موارد ابلاغی
در منابع آمده است:« علی(ع) وارد مکه شد به عرفات رفت آن گاه به مزدلفه و از آن جا به منی رفت... سپس بر کوهی که معروف به شعب بود بالا رفت و سه مرتبه با صدای بلند اعلام کرد ای مردم آیا نمیشنوید من فرستاده رسولخدا(ص) به سوی شما هستم گوش فرا دهید. سپس آیات را قرائت کرد تا پایان آیه نهم سپس بر شمشیرش تکیه زد و این آیات را چندین بار تکرار کرد تا همه مردم بشنوند.»[21]
آن حضرت در روزهای یازدهم و دوازدهم و سیزدهم (ایام تشریق) در میان مردم اعلام میکرد کسی حق ندارد به صورت برهنه طواف کند. بعد از امسال هیچ مشرکی حق ندارد به مسجدالحرام نزدیک شود.»[22]
طبری مینویسد: علی روز عید قربان برخاست و اعلام کرد که پس از این هیچ مشرکی به مسجدالحرام نباید نزدیک شود، هیچ کس نباید برهنه طواف کند.[23] هرکه با پیامبر(ص) پیمانی دارد پیمان او تا آخر تداوم دارد.»[24] همان گونه که مشاهده شد یکی از مواد اعلام برائت در خصوص پیمانهایی بود که پیامبر(ص) با مشرکان بسته بود. همان گونه که از آیات قرآن «الا الذین عاهدتم من المشرکین» بر میآید و مفسران و مورخان نیز تائید کردهاند، مشرکانی که با پیامبر(ص) پیمانهایی داشتند، لازم بود که مدت این پیمانها به اتمام برسد و کسی حق نداشت تا قبل از اتمام مهلت پیمانها متعرض آنان شود؛[25] اما مشرکانی که با رسولخدا(ص) پیمانی نداشتند به آنها 4ماه فرصت داده شد. «فسیحوا فی الارض اربعه اشهر» طبری به نقل از محمد بن کعب قرظی مینویسد: به مشرکان چهار ماه مهلت داد که در زمین بگردند.[26]
ثمرات اعلام برائت
یکی از ثمرات اعلام برائت این بود که مشرکان قدرت روز افزون اسلام را بهتر درک کردند و این خود زمینهای برای اسلام آنها شد. ابن هشام مینویسد: «به دنبال این اخطار و اعلام برائت، وقتی مشرکان به موطن خود بازگشتند یکدیگر را ملامت کردند و گفتند اکنون قریش مسلمان شده چه میکنید؟ و آن گاه مسلمان شدند...»[27] شیخ مفید مینویسد: پس از اعلام برائت بود که اسلام قوت گرفت و دین اسلام به سرحد کمال رسید و کار مسلمانان سرو صورتی پیدا کرد و کارها به خیر و نیکی برگزار شد.[28]