دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اخلاق مارکسیستی

No image
اخلاق مارکسیستی

كلمات كليدي : اخلاق ماركسيستي، طبيعت گرايي، اخلاق طبقاتي، اخلاق آرماني، مباني اخلاق ماركسيستي، تضاد طبقاتي

نویسنده : مهدي فصيحي رامندي

در یک تقسیم‌بندی عام مکاتب اخلاقی به دو دسته تقسیم می‌شوند: یک دسته آنها که ریشه اخلاق را در طبیعت انسانی و خواسته‌های طبیعی جستجو می‌کنند مانند مکاتب لذت‌گرا و عاطفه‌گرا و دیگر آنها که ریشه اخلاق را امور متافیزیکی می‌دانند. اخلاق مارکسیستی در زمره آن دسته از نظریات است که مبنای اخلاق را طبیعت انسانی می‌داند. اما چرا اخلاق مارکسیستی چنین رویکردی در اخلاق دارد؟ در پاسخ می‌توان گفت مکتب فکری مارکسیسم نیاز مادی را منشأ تمام رفتار‌های فردی و تحولات اجتماعی می‌داند. مارکس معتقد است نیاز اصیل در انسان نیاز مادی است. جستجوی خورد و خوراک کافی و سرپناه و پوشاک هدف‌های اصلی انسان در سپیده ‌دم تاریخ بشر بودند. هنگامی که نیازهای اصلی انسان برآورده می‌شود نیازهای دیگری پدید می‌آیند. این کشمکش همچنان ادامه می‌یابد. همین که انسان‌ها در مسیر تکاملی ‌شان مرحله ابتدایی و اشتراکی را پشت سر می‌نهند؛ برای برآورده ساختن نیازهای نخستین و ثانوی‌شان درگیر یک همزیستی تنازع‌آمیز می‌شوند نتیجه این تنازع تقسیم‌کار است. به محض پدیدآمدن تقسم کار در جامعه بشری طبقات متنازع پدید می‌آیند[1]. اخلاق به نظر مارکس نتیجة این تقسیم طبقاتی است. اخلاق بازتاب هستی اجتماعی است روبنایی است ازیک زیربنای اقتصادی. بنابراین اخلاق مارکسیستی اخلاقی مبتنی بر نیاز مادی است.

مهم‌ترین نتیجه‌ای که از آنچه گفته شد می‌توان گرفت این است که اخلاق مارکسیستی اخلاقی تاریخی است. در اندیشه مارکسیسم لنینیسم هر اخلاقی مهر تاریخی خود را با خویش حمل می‌کند. اخلاق فوق جوامع انسانی نداریم. اخلاق بر اساس یک پایه اقتصادی معین بوجود می‌آید و قهراً به آن هم خدمت می‌کند هر وقت پایه اقتصادی تغییر کرد روبناهایش که اخلاق یکی از آنهاست نیز تغییر می‌کند.[2] بر همین اساس اخلاق مارکسیستی در ردیف اخلاق‌های نسبی‌گرا نیز قرار می‌گیرد. نتیجه نگاه تاریخی و نسبی مارکسیسم به اخلاق این خواهد شد که هیچ صفت اخلاقی ثابتی نخواهیم داشت. باید دید شرایط تاریخی چه اقتضایی دارد. بر این پایه نمی‌توان به طور مطلق گفت دزدی بد است باید دید دزدی در چه شرایطی مد نظر است. در نظام فئودالیسم دزدی رعیت از ارباب بد است زیرا اگر در چنین نظامی رعیت از ارباب دزدی کند نظام فئودالیسم به سرمایه‌داری نمی‌رسد. اما هنگامی که سرمایه‌داری محقق شد و جامعه به حدی رسید که باید انقلابی پدید آید و کارگران می‌بایست انقلاب کنند در آن صورت نظام ارزشی نیز به هم می‌خورد و مصادره اموال سرمایه‌داران کاری پسندیده و خوب است.[3]

مارکسیسم و اخلاق طبقاتی

نکته بسیار مهم دیگر درباره اخلاق مارکسیستی بدبینی و تنفر شدید مارکسیسم نسبت به اخلاق متعارف و مرسوم در جوامع است. دلیل این تنفر این است که مارکسیسم اخلاقیات مرسوم را طرحی استعماری برای صاحبان قدرت به منظور ثبات وضعیت موجود می‌دانند. مارکسیسم معتقد است در جوامع طبقاتی, اخلاق دارای خصلتی طبقاتی است. یعنی طبقات استثمارگر و طبقات استثمارشونده دراین مورد هر کدام بینش خاص خود را دارا هستند. اخلاق طبقات مسلط ابزار ایدئولوژیک آنها برای اعمال و تحکیم دیکتاتوری آنهاست. مارکس می‌گوید بورژوازی برای فریب خلق‌ها همواره خصلت طبقاتی و تاریخی اخلاق راپرده پوشی کرده تا آن را نه مدافع منافع استثمارگرانه خود بلکه مدافع همه بشریت قلمداد کند.[4] وقتی جامعه به طبقات تقسیم می‌شوند بینش‌های سیاسی، اخلاقی، دینی و غیره پدید می‌آیند این جهان بینی‌ها برای آن بروز می‌یابند که اقتدار طبقه مسلط را تحکیم یا تضعیف نمایند[5]. به نظر مارکس دولت یا همان قدرت عمومی، تجلی سلطه سازمان‌یافتة یک طبقه بر طبقة دیگر است این قدرت عمومی برای آن که اقتدار خود را حفظ کند دست به جعل باید و نبایدهای اخلاقی می‌زند این بایدها دنباله‌های همان نظام نظری متعارف است.

«نظام نظری اخلاق، مجموعه‌ای است که دستورها، قواعد، اغواها و اغلاطی که طبقة حاکم برای حفظ اقتدار خود جعل کرده است، اعمال می‌کند و این که اخلاق مجموعه مرام‌هاست به این معناست که مجموعه اغواهاست[6]

آنچه گفته شد درباره اخلاق در نظام طبقاتی موجود از نگاه مارکسیسم است. گفتنی است مارکسیسم نگاه دیگری نیز به اخلاق دارد و آن اخلاق در جامعه آرمانی است.

اخلاق در جامعه آرمانی

یکی از ویژگی‌های جامعه آرمانی در نگاه مارکسیسیت‌ها از بین رفتن طبقات است. جامعه آرمانی جامعه‌ایست بی‌طبقه به همین دلیل در جامعه آرمانی اساساً اخلاق هیچ جایگاهی ندارد زیرا در این جامعه طبقات از بین رفته اند لذا اخلاق نیز در کار نخواهد بود. این جامعه جامعه‌ای است بی‌طبقه، بی‌حکومت، بی تخصص، بی‌نظام و بی‌خانواده. در این جامعه قانونی وجود ندارد تا به واسطه پیش‌گیری از تخلف از آن محتاج اخلاق باشیم. مارکس معتقد است نظام اخلاقی متعارف حاصل انحراف است و جامعه سالم بی‌انحراف نیازی به اخلاق ندارد[7].به بیان دیگر در نظام آرمانی کمونیستی موضوع اخلاق منتفی خواهد شد. زیرا انگیره‌های فردی در چنین جامعه‌ای ازبین خواهد رفت و دیگر هیچ کس فکر خودش نیست تا خیانت یا جنایتی مرتکب شود.[8]

اما یکی دیگر از مسائل اساسی در تفکر مارکس تلفیق علایق فردی و علایق اجتماعی است. مارکس معتقد است اخلاق متعارف به هیچ وجه نمی‌تواند این تلفیق را حاصل نماید بلکه این نتیجه تنها با انقلاب حاصل می‌شود. در نتیجه انقلاب، طبقات از میان می‌رود و با از بین رفتن طبقات تضاد میان این دو نابود می‌شود و دیگر هیچ نیازی به اخلاق نخواهد بود. مارکس در«بیانیه کمونیسم» چنین می‌گوید:

«هنگامی که در جریان توسعه جامعه بشری همه تضادهای طبقاتی محو شوند و تولید یکباره در دست افراد متحده با هم متمرکز شود قدرت عمومی یعنی دولت خصلت سیاسی خود را از دست می‌دهد... در این صورت طبقات و در نتیجه تسلط خاص طبقه کارگر به عنوان طبقه نیز از میان خواهد رفت و به جای جامعه بورژوایی قدیم با همه اختلاف طبقاتی آن اتحادی پدید (خواهد) آمد که در آن شکفتگی آزادنه هرکس شکفتگی همگان خواهد بود.[9]»

بنابراین اخلاق متعارف از نظر مارکس پذیرفتنی نیست و مانع رسیدن به تکامل است. بلکه محصول و نتیجه خودباختگی است. و بیش از آن‌که مددکار تکامل باشد مانع آن است. اما جای این پرسش در تفکر مارکس باقی می‌ماند که با این حال پس معیار باید و نباید چیست؟ چه فعلی را باید انجام داد و چه فعلی را نباید انجام داد؟ معیار فعل اخلاقی در اندیشة مارکس چیست؟!

استاد مطهری در پاسخ به این پرسش می‌گوید در اخلاق مارکسیستی معیار اخلاق، تکامل است. اگر عملی به تکامل تاریخی کمک کرد باید آن‌ را انجام داد. اما از آن‌جا که تنها راه رسیدن به تکامل در نظریه مارکس انقلاب است پس می‌توان گفت انقلاب معیار اخلاق است. هر عملی که انقلاب را تسریع کرد می‌توان گفت اخلاقی است[10].

چند پرسش جدی از اخلاق مارکسیستی

پرسش اول مربوط به برخورد دیالکتیکی و کاربرد آن برای تجزیه و تحلیل تاریخ است. مارکس حتی با اخلاق نیز چنین برخوردی دارد. اصل مفهوم دیالتیک قرن‌ها قبل از هگل به وسیله افلاطون طرح شده بود. اما کاری که مارکس کرد این بود که این اصل را در واقعیت‌های تاریخی و ارادی بشر جاری کرد. اما آیا واقعا واقعیت دو قطبی است؟ آیا یک تز مشخص می‌تواند به آنتی‌تز و سنتزهای کاملا متفاوتی تبدیل گردد یا نتیجة آن یک سنتز معین است؟[11]

پرسش دیگر این است که اگر معیار اخلاقی بودن تنها تکامل جامعه باشد یعنی فرد دیگر هیچ اصالتی ندارد. در حالی که ما با این نظر از اساس مخالفیم ارزش فرد و جامعه هر دو در سعادت باید لحاظ شوند. پس نگاه اصالت جامعه‌ای که زیر ساخت برخی نگاهای تکامل گرایانه است به کلی باطل است[12].

یک پرسش جدی دیگر از مارکس مربوط به انسان‌شناسی مارکسیستی است. مارکس نیاز اصیل در انسان را نیاز مادی و اقتصادی می‌داند و تمام نیازهای دیگر را در زندگی انسان پرتوی از این نیاز بر می شمارد. آیا این تقریر از انسان و نیازهای او صحیح است؟ در مباحث انسان‌شناختی ثابت شده انسان در کنار نیازهای مادی نیازهای روحی معنوی و روانی دارد که ابتنای علّی بر نیازهای مادی ندارند. تعهد مارکس به اصالت ماده در تفکرش مانع از آن می‌شود که نیازهایی را در سرشت انسان به عنوان نیازهای اخلاقی به رسمیت بشناسد.

و بالاخره جدی ترین پرسش از اخلاق مارکسیستی این است که اگر این دیدگاه به ماتریالیسم تاریخی اعتقاد دارد؛ و معتقداست اراده‌های انسانی در شکل‌گیری دوران‌های تاریخی و تحولات آنها هیچ نقشی ندارند و تاریخ به طور جبری مراحل خود را طی می‌کند. پس چرا از اخلاق در دوران سرمایه‌داری انتقاد می‌کند؟ چرا معتقداست اخلاق در دوران‌های مختلف وسیله‌ای در دست توجیه سلطه طبقه حاکم بوده است؟ اگر بر پایه تفکر مارکسیستی, در هر مرحله از تاریخ, حقوق و اخلاق خاصی لازمه آن مرتبه است و این مرحله از تاریخ خود به خود و طبق قوانین جبری دیالکتیک تغییر می‌کند پس این همه اعتراض بر اخلاق سرمایه‌داری و دفاع از طبقه کارگر به چه معناست؟ اتفاقاً‌بر عکس باید مشوق این نوع اخلاق بود زیرا زمینه‌های تحولات اجتماعی را مانند کاتالیزوری تسریع می‌کند.

مقاله

نویسنده مهدي فصيحي رامندي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

سرمایه گذاری Investment

سرمایه گذاری Investment

سرمایه‌گذاری نوسان‌بارترین جزء مخارج کل است که در اقتصاد کلان مورد بحث قرار می‌گیرد. سرمایه‌گذاری، فراگردی است که در آن، کالاهای سرمایه‌ای برای تولید کالاها و یا خدمات دیگر به‌کار می‌رود.
بورس اوراق بهادار Stock Exchange

بورس اوراق بهادار Stock Exchange

بورس اوراق بهادار، بازاری برای معامله اسناد مالی است که شرکت‌ها و مؤسسات در صورت دارا بودن شرایط قانونی معین می‌توانند تحت حمایت قانون، پس‌اندازها و سرمایه‌های راکد را در قالب‌های معین جذب نموده و بخشی از سرمایه مورد نیاز خود را تأمین کنند.
پول شویی Money Laundering

پول شویی Money Laundering

از یک منظر، «پول شویی» ساز وکاری است که از طریق آن درآمدهای نامشروع ناشی از فعالیت‌های غیرقانونی و سازمان‌یافته، مشروع جلوه داده می‌شود
نظریه های پولی Monetary theories

نظریه های پولی Monetary theories

پول همان وسیله مبادله قانونی در هر کشور است که برخی علاوه بر نقش وسیله مبادله، معیار سنجش ارزش و معیار ذخیره ارزش را نیز برای آن بر می شمارند.
اسکناس Banknote

اسکناس Banknote

اسکناس در اصل از آسی‌نیای (Assignat) فرانسوی گرفته شده که در زبان روسی به‌صورت آسیگناتیسا (Assignatsia) و در زبان فارسی، با تغییر لفظی در دوره فتحعلی شاه به‌صورت اسکناس درآمد.

پر بازدیدترین ها

شاخص قیمت    Price Index

شاخص قیمت Price Index

یکی از متغیّرهای مهم در اقتصاد کلان سطح عمومی یا متوسط وزنی قیمت‌ها است؛ که کاربرد‌های فراوانی دارد.
الگوی IS-LM  IS-LM Model

الگوی IS-LM IS-LM Model

الگوی IS-LM از اساسی‌ترین الگوهای تحلیلی اقتصاد کلان است. این الگو به‌وسیله منحنی‌های IS و LM به شرح و تحلیل رابطه میان نرخ بهره (r) و درآمد ناخالص ملی (y) در بازارهای کالا و پول می‌پردازد و نشان‌دهنده نرخ بهره و درآمدی است که در آن، بازار کالا و پول به‌طور همزمان در تعادل هستند.
نظریه های مصرف Consumption Theory

نظریه های مصرف Consumption Theory

رابطه بین مصرف و عوامل مختلف (متغیرها)، تابع مصرف نامیده می‌شود و درآمد، مهم‌ترین متغیر تابع مصرف است؛ اما درآمد، یک واژه کلی است و می‌توان برداشت‌های متفاوتی از آن داشت؛ به‌عبارت دیگر درآمد را می‌توان به‌صورت درآمد مطلق، دائمی، نسبی، در طول زندگی و ... تعبیر نمود؛ که با توجه به هریک از این تعبیرها، نظریات متفاوتی ارائه می‌شود.
بورس اوراق بهادار Stock Exchange

بورس اوراق بهادار Stock Exchange

بورس اوراق بهادار، بازاری برای معامله اسناد مالی است که شرکت‌ها و مؤسسات در صورت دارا بودن شرایط قانونی معین می‌توانند تحت حمایت قانون، پس‌اندازها و سرمایه‌های راکد را در قالب‌های معین جذب نموده و بخشی از سرمایه مورد نیاز خود را تأمین کنند.
الگوی درامد - مخارج کینز نگارش جدید

الگوی درامد - مخارج کینز نگارش جدید

مدل درآمد- مخارج اولین و ساده‌ترین مدل کلان اقتصاد است که بر اساس نظریه جان مینارد کینز بنا شده است.
Powered by TayaCMS