كلمات كليدي : انقلاب سفيد، اصلاحات، رفراندوم، محمدرضا شاه، امام خميني(ره)، تظاهرات
نویسنده : فاطمه پهلوان پور
دولت امینی، اصلاحات ارضی را در سال 1340ش. اجرا کرد؛ اما اجرای آن، منافع و خواستههای شاه را تأمین نمیکرد و او را به حاشیه تحولات میراند؛ از این رو شاه به طور مستقیم، وارد عمل شد و اصلاحات مورد نظر آمریکا را اجرا کرد. شاه، چند ماه پس از سقوط امینی، طرح خود را در قالب لوایح ششگانه و با عنوان «انقلاب سفید» و یا «انقلاب شاه و مردم» اعلام کرد.
انگیزه اجرای انقلاب سفید
اصول ششگانه انقلاب سفید، طرح و برنامهای ریشهدار و عمیق بود که با هدف تحول در ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران در زمان رضاشاه پایهگذاری شد. وی که مأموریت تغییر ساختار ایران را در ابعاد مختلف، وظیفه خود میپنداشت، ضربات سنگینی بر نهاد مذهب وارد کرد.[1] برنامه اصلاحی انقلاب سفید، نخستین گام عمده شاه در جدال برای تثبیت قدرت خویش بود.[2]
"کندی" از حزب دموکرات در همین سال(1340) به ریاستجمهوری آمریکا انتخاب شده بود. وی قصد داشت در کشورهای دوست آمریکا که در آنها دیکتاتوری حاکم بود، اصلاحاتی انجام دهد. به همین منظور، علی امینی، سفیر سابق ایران در آمریکا با دستور کندی به جای شریفامامی به نخستوزیری منصوب شد، تا اصلاحات مورد نظر آمریکا را انجام دهد؛[3] اما بعدها شاه که افزایش قدرت و نفوذ امینی و حمایت آمریکا از او را به ضرر خود میدید، تصمیم گرفت خود، نقش امینی را برای آمریکا بازی کند؛ به همین دلیل در فروردین 1341 طی مسافرتی به آمریکا، نظرشان را به سوی خود جلب کرد و انقلاب سفید در همین مسافرت طراحی شد.[4]
شاه در ظاهر، تأمین رفاه اجتماعی را یکی از هدفهای اصلی خود اعلام و چنین وانمود کرد که رژیمش برای مردم ایران؛ فرهنگ، بهداشت، رفاه و امنیت به ارمغان آورده است.[5]
انقلاب سفید، شاه را رهبری مقتدر، نیکخواه، مترّقی و روشنفکر به جهانیان معرفی میکرد. همچنین، کشاورزان سادهدل و حقشناس را برای چند سال به پشتیبانی از وی برمیانگیخت و مالکان و محافظهکاران منتقد را از سر راه برمیداشت و قشرهای متوسط جامعه، بازاریان، کسبه بهویژه پیشوایان مذهبی، و نیروهای مخالف رژیم را سر جایشان مینشاند.[6]
اصول اساسی انقلاب سفید
سرانجام شاه با افزودن مواد دیگری به طرح اصلاحات ارضیِ امینی، چهره اصلاحطلبانهای به خود گرفت. سپس وی طرح انقلاب سفید را که بعدها به انقلاب شاه و ملت مشهور شد، در روز 19 دی 1341 اعلام داشت[7] که شش اصل داشت:
1. الغای رژیم ارباب و رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی بر اساس لایحه اصلاحی قانون اصلاحات ارضی،مصوب 19 دی ماه 1340 و ملحقات آن؛
2. تصویب لایحه قانون ملیکردن جنگلها در سراسر کشور؛
3. تصویب لایحه قانونی فروش سهام کارگران در منافع کارگاههای تولیدی و صنعتی؛
4. لایحه اصلاحی قانون انتخابات؛
5. لایحه ایجاد سپاه دانش برای تسهیلِ اجرای قانون تعلیمات عمومی و اجباری.[8]
البته طی پانزده سال بعد، چند اصل دیگر از جمله تشکیل سپاه بهداشت، ملیشدن مراتع و ... به فهرست این اصلاحات افزوده شد.[9]
عکسالعمل علما و روحانیان درباره انقلاب سفید
طرح انقلاب سفید و به رفراندوم گذاشتن آن در تاریخ ششم بهمن به مردم ابلاغ شد. علما و روحانیان برای روشن شدن مسئله، نمایندهای (حاج آقا روحالله کمالوند از علمای خرم آباد) را نزد شاه فرستادند و مخالفت خود را با لوایح ششگانه و رفراندوم آن به اطلاع شاه رساندند؛ اما او که بقای سلطنت خود را به اجرای آن، وابسته میدانست، به مخالفت علما و روحانیان توجهی نکرد.[10]
امام خمینی(ره) پس از اعلام انقلاب سفید، مخالفت شدید خود را با آن و همچنین با رفراندوم اعلام کرد و فرمود:
«به نظر اینجانب،این رفراندوم که به لحاظ رفع برخی از اشکالات به اسم تصویب ملی خوانده شده، رأی جامعه روحانیت اسلام و اکثریت قاطع ملت ایران است، در صورتی که تهدید و تطمیع در کار نباشد و ملت بفهمد که چه میکند. اینجانب عجالتاً از بعضی جنبههای شرعی آن... و از بعضی اشکالات اساسی قانونی آن برای مصالحی صرفنظر میکنم، فقط به پارهای اشکالات اشاره مینمایم:
1. در قوانین ایران، رفراندوم پیشبینی نشده و تا کنون سابقه نداشته است؛
2. معلوم نیست چه مقامی صلاحیت دارد رفراندوم نماید و این امری است که باید قانون معین کند؛
3. در ممالکی که رفراندوم، قانونی است، باید به قدری به ملت مهلت داده شود که یک یک مواد آن مورد نظر و بحث قرار گیرد و در جراید و وسایل تبلیغاتی، آراء موافق و مخالف منعکس شود و به مردم برسد؛
4. رأیدهندگان باید معلوماتشان به اندازهای باشد که بفهمند به چه رأی میدهند؛ بنابراین اکثریت قاطع، حق رأی دادن در این مورد را ندارند، و فقط بعضی اهالی شهرستانها که قوه تشخیص دارند صلاحیت رأی دادن دارند که آنان هم بیچون وچرا مخالف هستند؛
5. باید رأی دادن در محیط آزاد باشد و هیچگونه فشار و زور و تهدید و تطمیع انجام شود، و در ایران، این امر عملی نیست که اکثریت مردم را سازمانهای دولتی در تمام نقاط و اطراف کشور ارعاب کرده و در فشار و مضیقه قرار داده و میدهند.»[11]
اعلامیه مذکور به سرعت در تهران و شهرستانها پخش شد و مردم و روحانیان تظاهرات کردند.[12]
موضع برخی از علما در مقابل اقدام رژیم، موضعی روشن و مشخص بود. آنان مخالفت خود را به وضوح اعلام میکردند. آیتالله حکیم در پاسخ به سؤالی درباره اصلاحات ارضی، اعلام داشت: «شک و تردیدی در حرمت اغتصابِ املاک مردم نیست.»[13]
روحانیان تهران عصر 4 بهمن در منزل آیتالله غروری اجتماع کردند تا تصمیم جدیدی در مقابله با رفراندوم بگیرند. مأموران ساواک هنگامِ مذاکره، به منزل هجوم آوردند و هر کس را که توانستند به زندان فرستادند. این عمل، بیش از پیش، چهره انقلاب سفید را نمودار ساخت.
در همین روز، قوای انتظامی به دانشگاه تهران هم حمله کردند تا تظاهرات دانشجویان علیه این رفراندوم را متوقف کند. ساواک هم بیکار نبود. این سازمان، مقالهای خبری به روزنامههای عصر داد و اجتماع مردم و روحانیان و تعطیل بازار را به آن دلیل دانست که موقوفات، مشمول اصلاحات ارضی میشود و اضافه کرد که عدهای از کارگران و کشاورزان اطراف تهران و فرهنگیان به مقامهای رسمی مراجعه و تقاضا کردهاند اجازه داده شود شخصاً با مخالفان مقابله کنند؛ ولی مقامات انتظامی به ایشان اطلاع دادهاند که حفظ نظم بر عهده دولت است.[14]
شاه نیز کوشید با مسافرت نمایشی خود به قم، نظر مردم و علما را جذب کند؛ اما با خیابانهای خالی شهر روبهرو شد که این وضعیت بر خشم او از مردم و علمای قم افزود. او در سخنرانیاش سعی کرد علما را وابسته به جمال عبدالناصر معرفی کند و ذهنها را به خارج از مرزها سوق دهد. سرانجام در 6 بهمن 1341 رفراندوم انقلاب سفید شاه با تمام مخالفتها، تظاهرات و تحریمها، با حضور نیروهای نظامی و انتظامی انجام شد.[15]
کسانی چون کندی، بیدرنگ، بعد از اعلام نتایج جعلی رفراندوم ـ که از پیروزی طرح شاه حکایت داشت ـ برایش پیامهای تبریک فرستادند.[16]
پس از اعلام نتایج و پیام تشویقآمیز کندی، سرکوب حرکتهای مخالف با شدت بیشتری از سرگرفته شد و صدها نفر از روحانیان، بازاریان و طرفداران جبهه ملی، دستگیر و بازداشت شدند.[17]
انقلاب سفید و ارتباط آن با اوضاع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی
ضرورت اصلاحات در ایران از مدتها پیش احساس میشد؛ اما این اصلاحات تنها برای جلوگیری از انفجارهای اجتماعی نبود؛ بلکه برای کشورهای صنعتی - بهویژه آمریکا نیز بایستی یک بازار مصرف ایجاد میشد؛ بنابراین برای رژیم شاه و آمریکا انقلاب سفید ایران دو ضرورت در برداشت: نخست، ضرورت سیاسی - اجتماعی از نظر وضع داخلی ایران و دوم ضرورت اقتصادی برای خود آمریکا.[18]
این اصلاحات، منشأ و خاستگاه خارجی داشت. نتیجه آن کاهشِ سطح تولید کشاورزی جهان سوم و نیاز به واردات محصولات کشاورزی از کشورهای دیگر بهویژه ایالات متحده بود. این فرایند نه تنها به تخریب ساختار اقتصاد داخلی کشورهای جهان سوم میانجامید؛ بلکه وابستگی این کشورها به آمریکا را در همه ابعاد تشدید میکرد.[19]
این طرح، هنگامی ارائه شد که جهان، شاهد رشد انقلابات و جنبشهای مردمی بود. قیام جمال عبدالناصر، انقلاب کوبا، انقلاب مردم الجزایر و ویتنام و ... . دولتهای وابسته به آمریکا برای جلب نظر مردم و تقویت رژیم خویش با تشویق آمریکا به چنین اصلاحاتی روی آوردند تا اوضاع را تحت کنترل خود بگیرند.[20]
شاه در ظاهر، تأمین رفاه اجتماعی را یکی از هدفهای اصلی خود اعلام، و وانمود کرد که رژیم او برای مردم ایران؛ فرهنگ، بهداشت، رفاه و امنیت به ارمغان آورده است.[21]
به این ترتیب با تغییر پایگاه طبقاتی شاه و ایجاد طبقه سرمایهدار وابسته صنعتی و قشر متوسط شهری و کشانیدن سرمایهداری به روستاها از طریق نابودی طبقه محافظهکار و سنتی زمیندار، قدرت شخصی و استبدادی شاه کاملاً تقویت، تحکیم و تثبیت میشد.[22]
نتایج انقلاب سفید
برندگان واقعی انقلاب سفید، نه کارگران و روستاییان و نه توده کارکنان دولت، بلکه کارفرمایان بلند پایه اداری، زمینداران، زمینخواران، پیمانکاران و کارخانهداران معینی بودند که ثروتهای کلانی به چنگ آوردند.
اصول ظاهری انقلاب سفید و نیات باطنی آنها، نه تنها نیازها و انتظارات آنها را برآورده نساخت؛ بلکه نتایج این برنامه اوضاع اقتصادی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آنها را نیز وخیمتر کرد[23] و اسبابِ خیزش سیاسی- اجتماعی مردم ایران را فراهم آورد. گسترش امواج مخالفت و مبارزه مردم به رهبری روحانیت بهویژه شخص امام خمینی(ره) و وقوع قیام 15 خرداد 42 پیامد عینی و مهمّ آن ماجراست؛ بنابراین انقلاب سفید برای رژیم شاه یک شکست محسوب میشود؛ زیرا رژیم وی به اهداف خود نرسید. در مقابل، نیروهای مخالف شاه با استفاده از فرصت، مرحله جدیدی از مبارزه علیه خاندان پهلوی را آغاز کردند که در نهایت به پیروزی منجر شد.[24]