دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

دوران کودکى و نوجوانى

No image
دوران کودکى و نوجوانى

دوران کودکى و نوجوانى

دوران کودکى و نوجوانى علاّمه محمودى با سختى ها و مصائب بسیارى همراه بوده است. وى در اوان کودکى، در حالى که بیش از هفت بهار را پشت سر نگذاشته بود، از نعمت وجودِ مادر محروم شد. آن سال ها خشک سالى و قحطى از یک طرف و بیمارى هاى فراگیر مانند وَبا و دسترسى نداشتن به پزشک و دارو از سوى دیگر، گروه گروه مردم را به کام مرگ مى برد. محمّدباقر نیز از این بلاها در امان نماند و به بستر بیمارى افتادبه گونه اى که قبرى برایش مهیا کردند و به انتظار آخرین نفسِ وى نشستند. خودش واقعه را چنین مى نگارد:

«یادم مى آید که من در بستر بیمارى رو به قبله خوابیده بودم و عدّه اى که دورِ بستر من بودند، تصور مى کردند لحظه آخر عمر من است. ناگهان نفسم قطع شد. احساس کردم درون قبر هستم و هر لحظه منتظر آمدن دو فرشته الهى براى بازجویى بودم. در همان حالت، متوجه صداى یکى از بزرگان فامیل شدم که به اطرافیان گفت: او هم رفت. عدّه اى رفتند و مشغول کندنِ قبر شدند. ناگهان عطسه اى کردم آنها فهمیدند هنوز زنده ام و با پنبه، قدرى آب در دهانم ریختند و به تدریج احساس زنده بودن کردم. به هر حال، خواست خدا این بود که زنده بمانم. پس از چند روز که از بستر برخاستم، قسمت هاى زیادى از پشتم، براثر چند روز خوابیدن، زخم شده بود که چندین ماه بهبودى آن به طول انجامید».[4]

وى همچنین از تلخى هاى روزگار چنین حکایت مى کند:

«پس از ولادت، حوادث تلخ و ناگوارى بر من گذشت که فراوان و بى شمار است و در شرح و تفصیل آن، فایده اى نمى بینم ولى به اختصار سختى ها و مشکلات فراوانى را که بر من گذشته و مصائب دردناکى را که در آغاز عمر و کودکى ام به آن مبتلا شده ام، آن چه را که در خاطرم مانده، مى نگارم

قحطى و خشک سالى، نباریدن باران، تلف شدن چهارپایان، گرانى و کمبود و مشکلِ فراهم کردن ارزاق از سرزمین هاى دورتر و کوتاهى یا ضعف دولت در رسیدگى به کار مردم و فرستادن مواد غذایى و ضروریات زندگى براى آنان، پدرم را همچون هزاران تن از دیگر مؤمنان گرفتار، ناچار ساخت تا ما را به «قُصْبَه»[5] و آن گاه مرا و برادرم را با خود به آبادان ببرد. این اتّفاق، در زمان حکومت رضا شاه پهلوى بود. مدتى در آن جا ماندیم. آن گاه به روستاى خودمان بازگشتیم. پس از مدّت کوتاهى، باز هم خشک سالى و قحطى وادارمان کرد که دوباره به آبادان برویم. چند ماه پس از اقامت ما در آبادان، پدرم از دنیا رفت[6] و من نیز دچار بیمارى فلج شدم به ناچار مدتى طولانى در آنجا ماندم آن گاه به همراه برادر بزرگم، شیخ غلامحسین (که از یک مادر هستیم) و جمعى از بستگان، آبادان را ترک کردیم و با کشتى و با گذر از موج هاى شکننده، به سوى وطنمان به راه افتادیم و پس از تحمل سختى هاى فراوان به زادگاه خود رسیدیم.»[7]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

No image

نقش برنامه ریزی درزندگی انسان

متن سخنرانی نقش برنامه ریزی درزندگی انسان در موضوع اهتمام به عمر انسان در اسلام در این بخش قرار دارد.
No image

لزوم هدایت الهی در استفاده از عمر

در این بخش متن سخنرانی با عنوان لزوم هدایت الهی در استفاده از عمر در موضوع اهتمام به عمر انسان در اسلام آورده شده است.
No image

غنیمت دانستن دوران جوانی

در این متن به غنیمت دانستن دوران جوانی با موضوع اهتمام به عمر انسان در اسلام پرداخته شده است.
No image

صرف عمر در طاعت خدا

در این متن به صرف عمر در طاعت خدا با موضوع اهتمام به عمر انسان در اسلام پرداخته شده است.
No image

معامله عمر با خدا

در این متن به معامله عمر با خدا با موضوع اهتمام به عمر انسان در اسلام پرداخته شده است.

پر بازدیدترین ها

No image

صرف عمر در طاعت خدا

در این متن به صرف عمر در طاعت خدا با موضوع اهتمام به عمر انسان در اسلام پرداخته شده است.
No image

ضرورت بهره گیری از فرصت ها

در این متن به ضرورت بهره گیری از فرصت ها با موضوع اهتمام به عمر انسان در اسلام پرداخته شده است.
No image

غنیمت دانستن دوران جوانی

در این متن به غنیمت دانستن دوران جوانی با موضوع اهتمام به عمر انسان در اسلام پرداخته شده است.
No image

لزوم هدایت الهی در استفاده از عمر

در این بخش متن سخنرانی با عنوان لزوم هدایت الهی در استفاده از عمر در موضوع اهتمام به عمر انسان در اسلام آورده شده است.
No image

استفاده از فرصتها، سیره بزرگان دین

متن سخنرانی استفاده از فرصتها، سیره بزرگان دین در موضوع اهتمام به عمر انسان در اسلام در این بخش قرار دارد.
Powered by TayaCMS