كلمات كليدي : باستان گرایی، كهن گرایی، آركائیسم
نویسنده : اعظم بابایی
باستان گرایی، کهن گرایی یا آرکائیسم یعنی به کار بردن کلمات منسوخ یا شیوۀ نحوی مهجور و غیرِ متداول در زبان امروز.
یکی ازتکنیکهای تبدیل زبان عادی گفتار به زبان شعر، باستان گرایی است؛ به عبارتی برای تبدیل یک کلام عادی به شعر، با هنجار گریزی و انحراف از «نرم» پدید میآید که در چند مقوله قابل بررسی است؛ یکی از این مقولهها باستان گرایی است.
درک معنای اصطلاح مزبور نیازمند تأمل در زبان و تحولات آن میباشد. تغییر و تحول زبان چه در عرصه واژگان و چه در عرصه نحوی در طول زمان امری بدیهی است. همواره واژگان و لغاتی از چرخۀ کاربرد زبانی خارج میشوند و کلمات جدید یا احیاناً تلفظ های جدیدی جایگزین آنها میشوند. این امر در مورد نحو و دستور زبان نیز صادق است.
البته این تغییر در طول سالیان دراز و گاه قرنها رخ میدهد. آنچه مسلّم است زبان هر شاعر یا نویسنده باید به زبان عصر و روزگار خود باشد و اگر شاعر یا نویسندهای در کلام خود از لغات مهجور استفاده کند، میگویند کهنهگرا است؛ اما، گاه شاعران برای تشخص بخشیدن به شعر، یا تأثیر آن در مخاطب و یا زنده کردن فضای سنتی و قدیمی در شعر خود، از نحو یا واژگان گذشته و به اصطلاح مردۀ زبان استفاده میکنند؛ البته واضح است نحوۀ استفاده از این امکاناتِ زبانی به هر شاعر برمیگردد. گاه ممکن است استفاده نابجا از این امکانات، به روح شعر لطمه بزند و یا به اصطلاح توی ذوق خواننده بزند. گاهی نیز شاعرانی که بر مبنای عروض، شعرِ نمیگویند، برای پر کردن وزن و ایجاد موسیقی از این امکانات استفاده میکنند در مجموع چنین عملِ زبانی آرکائیسم یا باستان گرایی نامیده میشود. آرکائیسم به دو دسته تقسیم میشود:
1- باستان گرایی واژگانی؛
2-باستان گرایی نحوی.
در باستان گرایی واژگانی، شاعر به جای استفاده از کلمات متداول زبان، از واژگان قدیمی یا تلفظ های قدیمی واژگان استفاده میکند. احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث، در شعر فارسی به باستان گرایی واژگانی و نحوی معروفند؛ به خصوص احمد شاملو ویژگی عمدۀ شعرش باستان گرایی است. مثالی از باستان گرایی واژگانی احمد شاملو:
از بلند فریادوار گداری به اعماق مغاک نظر بر دوزی
گدار به معنای معبر و محل عبور، و مغاک به معنای گودال، از واژگان قدیمیاند.
نمونه دیگر: پیش از تو «صورتگران» بسیار از آمیزه برگهای آهوان برآوردند.
«صورتگر» به معنای نقاش، کلمه قدیمی است.
در باستان گرایی نحوی، شاعر به جای شعر گفتن در هنجار طبیعی دستور زبان، از دستور زبان گذشته پیروی میکند و در مواردی، قواعد دستوری سنتی را به کار میبرد. مانند این اشعار از شاملو:
و انسان/
به زندان بندگی اندر،/
بماند. (آیدا در آینه: 31)
کاربرد حرف اضافه مضاعف« به...اندر» از ویژگیهای دستور سنتی است.
نه/
تردیدی بر جای بنمانده است...(مرثیههای خاک، 36)
افزودن پیشوند« ب» در آغاز فعل نفی، از ویژگیهای دستور سنتی است.
در اروپا آرکائیسم تا پایان قرن 19 در شعر رواج داشت. «اسپنسر» در «ملکه پریان» برای باز آفرینی فضا و روحیۀ سلحشوری و فداکاری قرون وسطا نوعی زبان شاعرانه به کار میبرد که بخشی از آن کهنه پردازی است. « میلتون» در آثار خود از نحو و نظام واژگانی لاتین که در زمان او زبان مردهای محسوب میشد، استفاده کرده است.