27 بهمن 1395, 2:55
باطن روزه به قدری نیرومند است که انسان را بر جهان طبیعت به اذن خدا پیروز میکند. در واقع باطن روزه به صورت لقای خدا ظهور میکند و برای انسان، همتی بالاتر از لقای حق وجود ندارد.آیتالله جوادی آملی از جمله کسانی است که به طور مفصل درباره حکمت و فلسفه اعمال عبادی دین مبین اسلام سخن گفته است. آنچه در ادامه میخوانید برگرفته از بیانات این عالم فرزانه است.روایت لطیفی را مرحوم کلینی از امام هفتم نقل فرموده، که مرحوم محقق داماد، در شرح آن بیان شیرینی دارد.حدیث این است که حضرت فرمود: بدن شما به اندازه بهشت میارزد؛ آن را به غیر از بهشت نفروشید، که ضرر خواهید کرد.مرحوم محقق داماد میفرماید: این روایت ناظر به آن است که روحتان فوق بهشت است. روح را باید به «جنّه اللقاء» بدهید. روحتان بایستی به «عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ» برسد و بهترین راه برای عنداللهی شدن روزه گرفتن است.باطن روزه به صورت لقای خدا ظهور میکند و برای انسان، همتی بالاتر از لقای حق فرض ندارد. چون انسان موجودی ابدی است که هرگز از بین نمیرود، بلکه در نهایت از عالَمی به عالم دیگر منتقل میشود. اگر باطن روزه نصیب او شد، پیوسته در محضر حق است؛ بدون اینکه از حضور دائمی رنج ببرد. یکنواختی در بهشت رنجآور نیست، اصولاً در آنجا رنجی وجود ندارد؛ خواه بهشت ظاهری که «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» باشد یا بهشت معنوی، انسان بدون اینکه رنج و خستگی و تشنگی و گرسنگی را بچشد، لذت سیری را احساس میکند؛ وضعیت بهشت مانند دنیا نیست.
از آنجا که در مسیر زندگی دشواری و مشکلات وجود دارد، دستور دادهاند در شداید و مشکلات روزه بگیرید.یعنی اگر ما در هر نمازی چند بار از خدای سبحان استعانت میکنیم و میگوییم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» راه کمکرسانی را هم خدا بیان فرموده است، ولی این چنین نیست که بگویید: کمک کن! و ما رایگان کمک برسانیم. اگر سخن از «إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» است، راهش را هم قرآن به ما آموخته که: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَهِ» و این صبر به «صوم» تفسیر و تطبیق شده و در حدیث آمده است: «إِذَا نَزَلَتْ بِالرَّجُلِ النَّازِلَهُ وَ الشَّدِیدَهُ فَلْیَصُمْ» هرگاه برای کسی مشکل یا حادثه خاصی پیش آمد باید برای دفع یا رفع آن روزه بگیرد.نه تنها در جنگ، بلکه اگر مشکلات دیگری هم برای انسان پیش آید، باید برای حل آن مشکل، روزه گرفت.این روزه چه نقشی دارد که مشکل را حل میکند؟ انسان را به کجا میرساند که بر مشکل پیروز میشود؟ تازه این امساک ظاهری است؛ اما روزه، حکمتهایی دارد که روح را به مقام بالا میرساند و روح بلند بر طبیعت فائق است.اگر کسی برای خدا روزه گرفت چون کارها به دست اوست مشکل را حل میکند که فرمودهاند: «یا مسهّل الأمور الصّعاب». قرآن هم در اینباره میفرماید: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَ اتَّقَی٭ فَسَنُیسِّرُهُ لِلْیسْرَی»؛ ما کارها را برای افرادی که در مسیر مستقیماند، راحت میکنیم. آنگاه نمونههایش را هم به عنوان انبیای عظام برای ما بیان فرمود.وقتی موسای کلیمالله از خدای سبحان درخواست میکند: «وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی» در پاسخ میفرماید: «قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَى» تو برای براندازی طاغوت فرعون از ما آسان کردن امور را طلب کردی، ما هم آن را به تو دادیم. آنچه را که از ما خواستی به تو دادیم؛ شرح صدر، روان بودن بیان، شرکت در رسالت و وزیر بودن برادرت را، و نیز خواستی که او را از وحی خاص برخوردار کنیم، همه را عطا کردیم.درباره رسول خدا هم فرمود: «الَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ، وَوَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ، الَّذِى أَنقَضَ ظَهْرَکَ، وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ»؛ آیا به تو شرح صدر ندادیم و بار گران را که بر پشت تو سنگینی میکرد برنداشتیم و نام تو را بلندآوازه نکردیم؟این راهها را قرآن در اختیار ما گذاشته است؛ زیرا باطن روزه به قدری نیرومند است که انسان را بر جهان طبیعت - به اذن خدا - پیروز میکند.
پیامبر اسلام (ص) میفرماید نگرانی من بر امتم از ناحیه فقر نیست، فقر دردی است كه علاجش دشوار نیست، نگرانی من از ناحیه سوء تدبیر و قلت میزان منطق و استدلال است. انسان برای اینكه از چنگال شهوات تباه كننده عقل و ایمان نجات پیدا كند، راهی جز تقویت جانب نیروی عقل ندارد. یكی از راههای تقویت این نیرو این است كه كاری كند تعقل و تفكر در كارها برایش به صورت یك عادت در آید. روایت شده است شخصی آمد خدمت رسول اكرم(ص) و عرض كرد نصیحتی به من بفرمایید، فرمود آیا اگر تو را نصیحتی بكنم عمل خواهی كرد؟ آن مرد در جواب گفت بلی، و تا سه مرتبه این سؤال و جواب بین رسول اكرم(ص) و آن مرد رد و بدل شد و در هر مرتبه رسول خدا به او میفرمود: آیا اگر دستوری بدهم عمل خواهی كرد؟ و او در جواب میگفت: بلی عمل خواهم كرد. پس از تعهد مؤكدی كه رسول خدا از آن مرد گرفت، به او فرمود: هر گاه تصمیم كاری را گرفتی اول تدبر و تفكر كن و عاقبت و نتیجه آن را ببین، اگر رشد و هدایت است آن را تعقیب كن و اگر شر و ضلالت است از آن دوری كن. از طرز تعهد گرفتن رسول اكرم(ص) از آن مرد معلوم میشود كه برای این جمله، فوق العاده اهمیت قائل بوده است؛پس باید عادت به فكر و تدبر داشته باشیم و در هیچ كاری پیش از آنكه كاملاً آن را زیرو رو كنیم و نتایج و عواقب آن را بسنجیم وارد نشویم.انسان باید از منطق پیروی كند نه از احساسات. انسان در كاری كه از روی منطق صورت میگیرد حساب و پیش بینیهای لازم را كرده، نور افكن عقل و اندیشه خود را به اطراف انداخته و جوانب و اطراف كار را تحت نظر گرفته است. ولی در كاری كه از روی احساسات صورت میگیرد نقشه و حساب و دوراندیشی در كار نیست، صرفا هیجانی پدید آمده است. انسان برای آنكه هیجان خود را تسكین دهد به عملی مبادرت میورزد و به واسطه غبار و تیرگی كه از تهییج احساسات پیدا میشود مجال دور اندیشی و توجه به عواقب و نتایج كار از او سلب میشود. بر همه افراد بشركم و بیش هم منطق حکم میكند و هم احساسات. یك جمله كه انسان در حضور جمعی ادا میكند یا یك عملی كه در اجتماع انجام میدهد،از یك طرف وابسته به یك سلسله احساسات و عواطف و هیجانات درونی است و از طرف دیگر كم و بیش در اطرافش دقت و فكر شده و وابسته به منطق و تعقل است.ولی برخی مردم بیشتر اهل منطق اند و بعضی مردم بیشتر اهل احساسات.جامعه شناسان میگویند این اختلاف در میان ملتها نیز دیده میشود، بعضی از ملل به منطق نزدیكترند و بعضی به احساسات. روایتی از پیامبر (ص) آمده كه مشتمل بر داستانی است و عملا در آن داستان فرق بین پیروی از منطق و پیروی از احساسات دیده میشود؛مردی از اعراب نزد پیامبر آمد و از او نصیحتی خواست. رسول اكرم در جواب او یك جمله كوتاه فرمود و آن اینكه؛ لا تعصب. یعنی خشم نگیر، و آن مرد هم به همین مقدارقناعت كرد و به قبیله خود برگشت.تصادفا وقتی رسید كه در اثرحادثه ای بین قبیله او و یك قبیله دیگر نزاع رخ داده بود و دو طرف صف آرایی كرده و آماده حمله به یكدیگر بودند. آن مرد روی خوی و عادت قدیم و تعصب قومیتهییج شد و برای حمایت از قوم خود سلاح به دست گرفت و در صف قوم خود ایستاد.در همین حال گفتار پیامبر (ص) به یادش آمد كه نباید خشم و غضب را در خود راه بدهد.خشم خود را فرو خورد و به اندیشه فرو رفت. تكانی خورد و منطقش بیدار شد، با خود فكر كرد چرا بیجهت باید دو دسته از افراد بشر به روی یكدیگر شمشیر بكشند؟ خود را به صف دشمن نزدیك كرد و حاضر شد آنچه آنها به عنوان دیه و غرامت میخواهند از مال خود بدهد. آنها نیز كه چنین فتوت و مردانگی از او دیدند،از دعاوی خود چشم پوشیدند.غائله ختم شد وآتشی كه از غلیان احساسات افروخته شده بود،با آب عقل و منطق خاموش شد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان