13 مهر 1394, 13:51
احقاق حق
کسانى که به عنوان دادخواهى نزدش مى آمدند و از خان محل، حاکم یا شخص دیگر شکایت داشتند و...، ایشان در یک کاغذ کوچک نامه اى به طرف مقابل مى نوشت بدین گونه که:
«بسم الله الرّحمن الرّحیم جناب...! ان شاء الله موفّق باشید. فلانى چنین مى گوید... اگر راست است و خداى ناخواسته به او تعدّى شده، امید است از مشارٌ الیه (مشارٌ الیها) رفع تعدّى بشود و هرگاه خسارتى به او رسیده، ] جبران شود[. ان شاء الله عندالله و عند الرّسول، مثاب و مأجور خواهید بود.عباس.»([50])
همیشه افرادى که به آن ها نامه مى نوشت ترتیب اثر مى دادند مثلاً اگر کسى را توقیف کرده بودند، رها مى کردند اگر از کسى جریمه اى مى خواستند، مى بخشیدند و اگر آن فرد مدیون بود، مهلتش مى دادند.
در یکى از این قضایا، خانمى به ملاّ عباس گفت: خان پس از خواندن نامه، آن را پاره کرد و دور انداخت. وى از این موضوع دلگیر شد با رسیدن این خبر به گوش آن خان، نزد حاج آخوند آمد و پس از احوال پرسى، نامه را از جیب درآورده، بوسید و به معظّم له نشان داد و گفت:
من تمام نامه هایى را که از شما دریافت کرده ام، نگه داشته و وصیّت کرده ام که پس از مرگم، آن ها را در لاى کفنم بگذارند تا نزد خداوند وسیله نجاتم باشد.
و بعد ادامه داد:
من به این زن گفتم: الآن مى خواهم بخوابم و فلانى هم این جا نیست که بگویم شوهرت را آزاد کند، ولى در هنگام عصر که آمد، مى گویم برود و شوهرت را آزاد کند. با این وجود، نزد شما آمده و چنین دروغى گفته است!([51])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان