13 مهر 1394, 13:51
سید محسن امین در خاطرات خویش مى نویسد: روزى او را دیدم بر در مغازه قصابى ایستاده و منتظر بود تا قصاب سرش خلوت شود تا این که به او هم گوشت بدهد و این در روزهایى بود که زائران زیادى به نجف آمده بودند. چون قصاب از فروش گوشت به زائران غریب سود بیشترى مى برد، به آنان توجه بیشترى داشت و از مشترى هاى محلى خود غافل بود. خدا مى داند که پیش از آمدن من، استاد بزرگوار چه مدتى آن جا معطل شده بود. من از دیدن این منظره ناراحت شدم و به قصاب نهیب زدم: ببین شیخ چه مى خواهد، به او بده! حاج آقا رضا همدانى فرمود: عیبى ندارد! گفتم: چطور عیبى ندارد، او مى خواهد بعد از همه به شما گوشت بدهد. قصاب عذر خواهى کرد و براى او گوشت کشید.([16])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان