13 مهر 1394, 13:51
بیمار عشق
سرور فقیهان سپاهان را باید مظهر صفات متضاد دانست او که به آسانى سر از پیکر غارتگران و متجاوزان جدا مى کرد، در تنهایى پیوسته مناجات خمسة عشر را زمزمه مى کرد و مى گریست([36]). روزى کنیز یکى از بزرگان شهر از ستم ارباب گریخته به خانه سید پناهنده شد چون مدت اقامت او در خانه فقیه فرزانه شهر به درازا کشید، سید وى را نزد اربابش روانه ساخت و سفارش کرد که رفتارى پسندیده پیشه کند. وقتى کنیز به خانه بازگشت ارباب پرسید: خانه سید چگونه بود؟
زن پاسخ داد: سید شبانگاهان دیوانه مى شد و روز فرزانه مى نمود.
مرد پرسید: چگونه؟
کنیز پاسخ داد: چون پاسى از شب مى گذشت در کتابخانه اش چون دیوانگان بر سر مى کوبید و مى گریست. دعاى فراوان مى خواند و نماز بسیار مى گزارد و چون بامداد فرا مى رسید عبا بر دوش مى افکند و چون فرزانگان مى نشست.([37])
گریه فراوان عارف شیفته شفت سرانجام دیدگانش را مجروح ساخت و او را در بستر بیمارى فرو افکند. پزشکان شهر داروهاى گوناگون را آزمودند ولى هر بار ناکام تر از پیش به زانو در آمدند. آنها پس از ماهها آزمون و خطا بدین نتیجه رسیدند که میان بیمارى و گریه پیوسته سید پیوندى تنگاتنگ است. بنابراین وى را از گریه باز داشتند، گفتند: گریه بر شما حرام است زیرا موجب پیشرفت بیمارى مى شود.([38])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان