13 مهر 1394, 13:51
تلاش شبانه روزى
ایشان معمولا در طول یک شبانه روز، کمتر از پنج ساعت خواب و استراحت دارد. در روزهاى امامت جمعه در تبریز، کار، تلاش و برنامه هایش که شامل دیدار با مردم، مسئولان و رسیدگى به امور استان و شهرستان ها بود هر روز از اوّل صبح آغاز مى شد و به طور فشرده و یک سره تا پاسى از شب ادامه پیدا مى کرد و فقط در این میان، براى نماز و غذاى مختصر، وقت کوتاهى اختصاص مى داد و بقیه را در خدمت مردم و مسئولان بود. او به حق خود را وقف مردم و انقلاب کرده بود. مردم و مسؤولین هرگاه اراده مى کردند، مى توانستند به حضور ایشان برسند و گاهى ساعت ها وقت ایشان را مى گرفتندولى چون او شیفته خدمت بود، هرگز خم به ابرو نمى آورد و همه را با آغوش باز به حضور مى پذیرفت. آیت الله ملکوتى در طول مسئولیت چهارده ساله خود در تبریز، خدمت به مردم را، حتى به زیارت هاى مستحبى ترجیح مى دادچون در نگاه او، خدمت به مردم و خشنودى آنها، عین خشنودى ائمه و رضایت خداوند متعال بود[19].
هنگامى که کار تمام مى شد و مسؤولان از دفتر امام جمعه مى رفتند، او به کتابخانه شخصى خود مى رفت و تا پاسى از شب، به مطالعه مى پرداخت. آیت الله ملکوتى چه در ایّام امامت جمعه و چه قبل و بعد از آن، اغلب شب ها به مطالعه مشغول بود و اغلب در کتابخانه، هنگام تحقیق و مطالعه، سر بر روى کتاب ها گذاشته، چند لحظه اى به خواب و استراحت مى پرداخت سپس قبل از طلوع فجر، دوباره براى نماز و عبادت بیدار مى شد. وى هم اکنون که در قم به سر مى برد، اغلب به تحقیق، تألیف، تدریس و مطالعه اشتغال دارد و تنها یک ساعت جهت دیدار و پاسخ گویى به طلاّب و مراجعان در دفتر حضور مى یابد. آیت الله ملکوتى در نجف نیز یکى از پرکارترین استادان آن حوزه به شمار مى رفت. فرزند بزرگ وى در این باره مى گوید:
«ایشان در نجف هر روز حدود نه تدریس داشتند. اذان صبح که مى شد، پس از نماز از خانه بیرون مى رفتند و تا ظهر به تدریس مى پرداختند. بعد از ظهر هم تا مغرب و عشا تدریس داشتند. پس از نماز عشا، باز هم یک درس مى گفتند آن گاه به کتابخانه مدرسه مى رفتند و تا ساعت 12 شب مطالعه مى کردند و در نهایت نصف شب به منزل مى آمدند. در خانه هم کارشان مطالعه بوده تا این که بر اثر مطالعه زیاد چشم هایشان شدیداً ناراحت شد به حدى که کاملا از مطالعه باز ماندند. ایشان براى معالجه، نزد چشم پزشک هاى بغداد رفتند و آنها به او گفتند: شما آن قدر از این چشم هایتان کار کشیدید که اینهارااز کارآیى انداخته اید. چون مدتى ایشان نمى توانستند مطالعه کنند، کتاب ها را به دست من مى دادند من برایشان مى خواندم و ایشان گوش مى کردند. یادم هست ده، دوازده ساله بودم که عبارات کتاب هاى اسفار، کفایه، تقریرات مرحوم نایینى و... را براى ایشان مى خواندم و چون بچه بودم، گاهى هم عبارت ها را غلط مى خواندم و ایشان تذکر مى داد و تصحیح مى کردم تا این که بعد از نذر و نیاز، خداوند لطف کرد و چشمانشان بهبودى یافت.»[20]
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان