شیخ جعفر کاشف الغطاء
(1156 ـ 1228 هـ .ق)
عنوان مقاله: آیینه شریعت
نویسنده: على احمدى
خاندان
خاندان بزرگ علمى ـ جهادى کاشف الغطاء، که در شهر مقدس نجف اشرف سکونت دارند، داراى پیشینه عمیق فرهنگى و علمى اند. تبار آنان قبل از هجرت خضر بن یحیى به نجف اشرف، در حله ساکن بودند.
این خاندان به مالکى مشهورند،چون نسبشان به مالک اشتر نخعى مى رسد. نیز به جناجى معروفند زیرا زادگاه اجدادشان روستاى جناجیه[1] مى باشد. آنان به آل على هم مشهورند و پس از ظهور شیخ جعفر و نوشتن کتاب کشف الغطاء، به کاشف الغطاء مشهور شدند.[2]
مهم ترین ویژگى این خاندان، مبارزه بى امان با اخباریان و وهابیت و دفاع از اصول تشیع به شمار مى رود. علامه شیخ محمدحسین بن على بن محمدرضا بن موسى بن جعفر کاشف الغطاء(1394ـ1373هـ.ق.)[3] از این خاندان برخاسته اند.
پدر
شیخ خضر بن یحیى بن مطهر بن سیف الدین مالکى جناجى رماحى نجفى (ـ1181هـ.ق.)[4]: در روستاى جناجیه (قناقیه) از توابع شهر حلّه دیده به جهان گشود و رشد کرد. در اواخر قرن 11 هـ ق براى فراگیرى علوم حوزه، به شهر مقدس نجف اشرف رفت و در آنجا ساکن شد.[5]دیرى نپایید که از فضلا و صالحان زمان خود گردید. سید هاشم حطّاب[6] از زاهدان و عارفان آن روزگار نجف اشرف، درباره وى گفته بود:
هر کس بخواهد چهره یکى از اهل بهشت را ببیند، به شیخ خضر بنگرد.
با آنکه سید از صاحبان کرامت و تشرف و فضائل بى شمار بود، وصیت کرد شیخ خضر بر جنازه اش نماز بگذارد که این هم به ورع و تقواى او دلالت دارد.[7]
شیخ خضر بن یحیى به سال 1181هـ.ق. در نجف اشرف درگذشت و در یکى از حجره هاى رواق مطهر امیر مؤمنان، نزدیک مرقد مرحوم مقدس اردبیلى، دفن گردید.[8]
شیخ خضر چهار فرزند پسر داشت که هر یک مؤسس خاندان علمى در عراق هستند.
1. شیخ حسین (م: 1196هـ.ق.) جدّ آل شیخ خضر2. شیخ محسن: جدّ آل شیخ راضى
3. شیخ جعفر: جدّ آل کاشف الغطاء4. شیخ محمد: جدّ خاندان شیخ علیوى[9]
تولد شیخ جعفر
شیخ جعفر کاشف الغطاء در سال 1156هـ .ق. در نجف اشرف دیده به جهان گشود و پس از گذران دوران کودکى، وارد حوزه علمیه شد.
استادان
1. شیخ خضر بن یحیى: پدر شیخ جعفر
2. سید ابواحمد صادق فحّام، (1124 ـ1205هـ .ق.): فرزند سید على حسینى اعرجى، فاضل، شاعر و ادیب بود. نزد شیخ خضر بن یحیى و سید مرتضى طباطبایى (پدر علامه بحرالعلوم) زانوى شاگردى زد. به قدرى در ادب عرب و شعر مسلط بود که به او لقب «شیخ الادب» و «قاموس لغة العرب» داده بودند. از وى آثارى چون تعریض بر تخمیس در یدیه، الدرة النجفیة فى علم الغریبه، دیوان اشعار و...[10] به جاى مانده است.
3. شیخ محمدتقى دَوْرَقى: از فضلاى نجف اشرف به شمار مى آمد و بزرگانى چون شیخ جعفر و سید مهدى بحرالعلوم نزد او زانوى شاگردى زدند. او در شعر و شاعرى هم دستى داشت و در سال 1187 در نجف اشرف فوت نمود و در منزل خود به خاک سپرده شد.[11]
4. شیخ ابوصالح محمدمهدى فتونى عاملى: عالم، شاعر، داراى ریاست علمى و ادبى و ملقّب به «شاعر العلماء و عالم الشعراء» بود. از میرزاى شهرستانى روایت مى کند و آثارى چون ارجوزه در تواریخ موالید و وفیات ائمه، انساب مشجر، دیوان اشعار و... دارد. او به سال 1183 در نجف اشرف فوت نمود.[12]
4. وحید بهبهانى
5. سید محمدمهدى بحرالعلوم
شاگردان
حوزه درس کاشف الغطاء از حوزه هاى مجتهد ساز نجف اشرف به شمار مى رفت و شیخ با توان بالاى فقهى، کلامى و اصولى، بیش از هشتاد شاگرد متبحّر و مجتهد تربیت کرد که به برخى از آنها اشاره مى شود:
1. شیخ محمدحسن نجفى، صاحب جواهر.
2. شیخ اسدالله تسترى کاظمى، صاحب مقابیس.
3. شیخ على هزارجریبى
4. شیخ محمدتقى اصفهانى
5. سید محمدباقر شفتى
6. شیخ محمّد ابراهیم کلباسى (1180 ـ1261هـ.ق.)
7. سید محمدجواد عاملى، صاحب مفتاح الکرامه
8. ابراهیم بن یحیى عاملى (1154 ـ1214هـ.ق.)
9. آقا احمد بهبهانى کرمانشانى (1191 ـ1235هـ.ق.
10. سید محمدباقر قزوینى(وفات: 1246هـ.ق.)
11. شیخ محمدتقى قزوینى برغانى (شهید ثالث)، (شهادت:1263)
12. سید محمدرضا بحرالعلوم (پسر علامه بحرالعلوم) (1189ـ1252هـ.ق.)
13. ملا عبدالوهاب قزوینى برغانى(ـ1260هـ.ق.)
14. سید محسن اعرجى (1130 ـ1227هـ.ق.)[13]
در کلام بزرگان
زبان بسیارى از بزرگان شیعه به تحسین شیخ جعفر کاشف الغطاء گشوده شده است. به چند نمونه اشاره مى کنیم:
1. سید جواد عاملى: (نویسنده مفتاح الکرامه)
«رییس و پیشواى مسلمانان، حجّت خدا بر تمامى خلق، پناه همه و مرجع خاصّ و عام، داراى علوم عجیبه و کرامات غریبه، کسى که ایام مانند او را به خود ندیده، هیچ انسانى به مانند او نیست و زمان مثل او در برنمى گیرد. ستایش گران به کنه او احاطه نمى یابند و عالمان حتى کمترین مزایاى او را آگاهى ندارند...»[14]
2. میرزا حسین محدّث نورى:
«شیخ جعفر از آیات عجیبه الهى است که عقلها از درک مقام او ناتوان و زبان ها از توصیف او عاجز است. ... و چنان چه در مراعات سنن و آداب و عبادت و تهجّد او در سحرگاهان و گریه و خشوع او تأمل کنیم، درمى یابیم او از همان کسانى است که امیر مؤمنان (علیه السلام) براى احنف بن قیس توصیف کرده است.»[15]
3. علامه موسوى خوانسارى:
«استاد فقه و کلام و از فرهیختگان معرفت و احکام بود و در سادگى و اِحکام، معروف و در نظر بزرگان و حکّام مورد تعظیم و در امر به معروف و نهى از منکر بسیار کوشا و در حوادث و تغییرات روزگار با وقار و نزد عرب ها و دیگران مطاع و به سایر اقران برتر بود. از خانواده اى متوسط ظهور پیدا کرد. پس از آن، یکى از اعلام گردید و با وجود صولت و هیبت و وقار و قدرت، بسیار متواضع و نرم خو بود. قدّى رشید و همّت والایى داشت. بخشنده و شجاع و در دین خود، قوى و استوار بود و به پادشاهان و حکّام بسیار مراجعه مى کردو مى دید لازم است حق خداوند تعالى را که در اموال وجود دارد، بگیرد گرچه با قدرت و غلبه و قهر باشد و همان دم حق خداى را به مستحقّان آن مى پرداخت...»[16]
4. آقا بزرگ تهرانى:
«زعیم امامیه و مرجع اعلا در عصر خودش از فحول فقهاى شیعه... .»[17]
5. محمد بن على اردبیلى(نویسنده جامع الرواة)
«او استاد ماست و در جمیع علوم به او استناد ماست.»
6. شیخ عباس قمى:
«شیخ اکبر از آیات عجیبه الهیّه است که زبان از وصفش عاجز است.»[18]
7. میرزا محمد تنکابنى
«عالم اذخر و استاد اکبر و مهر سپهر فقاهت و جلالت و متاع فلک زهادت و تقاوت و نقاوت و زبده ارباب عبادت و فذلک صاحبان کرامت، نادره زمان و اعجوبه دوران و اغلوطه دهر خوان است. انصاف این که در احاطه به فروع فقهیه از طهارت تا دیات و تکثیر فروع از زمان غیبت معصوم تا این زمان، تحت قبّه فلک مانند شیخ جعفر فقیهى پا در دایره وجود نگذاشته، از او گذشته در تفریع و فهم، حکم شهید اول است.»[19]
تحولات سیاسى
1 ـ جنگ ایران و روس
وى در حمله روسیه به ایران ضمن صدور فتواى جهاد، فتحعلى شاه قاجار را به عنوان فرمانده سپاه انتخاب و همه را به پیروى از فرمانهاى او در جنگ فراخواند. شیخ نوشت:
«تعیین فرمانده جهاد، در زمان غیبت امام مهدى (علیه السلام) برعهده مجتهدان که جانشینان اویند، مى باشد. بنابراین من به فتحعلى شاه براى نگاهبانى از مرزهاى کشور و جهاد با دشمنان اسلام، اجازه مى دهم و بر همه مسلمانان در پیروى از او در جنگ، فرمان مى دهم.»[20]
2 ـ حمله وهابیون به نجف اشرف
وهابیون افراطى در روز عید غدیر سال 1216 کربلا را محاصره و آن را غارت کردند. آنان حتى به نوامیس مردم رحم نکردند. در این جریان کربلا ویران شد و مردم بى گناه به قتل رسیدند. پس از این واقعه به سمت نجف اشرف حرکت کردند. مردم نجف به خارج از شهر و عشایر اطراف نجف پناهنده شدند. در این بین فقط دویست نفر در شهر مانده بودند. شیخ جعفر کاشف الغطاء با شجاعتى که از جدّش مالک اشتر به ارث برده بود، رهبرى مقاومت را در دست گرفت و همراه با عالمانى چون شیخ حسین نجف و شیخ خضر شلاّل در برابر وهابیون افراطى مقاومت نمود و موفق شد از یورش آنها جلوگیرى کند. وهابیان هم بدون صدمه زدن به شهر، به محاصره پایان دادند. شیخ پس از این واقعه دستور داد دور نجف اشرف را حصار بکشند.[21]
برکرانه اخلاق
1 ـ همّت والا
شیخ جعفر با توکل به خداوند توانست بر فقر مادّى و مشکلات ابتداى طلبگى فائق آید. علامه خوانسارى صاحب روضات الجنات مى نویسد:
«در اوایل امر تحصیل، عالمى عیالمند و فقیر بود و روزگار به سختى مى گذرانید. پس به آن اندیشه کرد که از راه استیجار نماز و روزه، جبران کمبود هزینه زندگانى خود را بنماید و به این منظور مدت سى سال نماز و روزه استیجارى قبول فرموده و از این راه نواقص مخارج خود و عیالهاى خود را برطرف گردانید.»[22]
2 ـ احترام به استاد
از نکات برجسته در روش اخلاقى شیخ جعفر، احترام فوق العاده نسبت به استادان خود است، مثلاً هر چند وى تحصیل خود را نزد استادش سید صادق فحام با خواندن کتب ادبیات عرب آغاز کرد، ولى پس از آنکه به مقامات بالاى علمى رسید و مرجعیت فراگیر و گسترده پیدا کرد، استاد دوران آغاز طلبگى خود را از یاد نبرد و او را بسیار احترام مى کرد. در برخى از کتب نوشته شده است این احترام به قدرى بود که شیخ جعفر کاشف الغطاء با آن مقام علمى و معنوى، خم مى شد و دست استاد خود را مى بوسید.[23]
حکایت دیگرى درباره این اخلاق شیخ جعفر، نقل شده است. او مدت اندکى در محضر درس پربار سید محمدمهدى بحرالعلوم شرکت جست، با این حال، ارادت عجیبى نسبت به سید داشت و با تحت الحنک عمامه خود، کفشهاى استاد را پاک مى کرد.[24]
3 ,,,,,ـ شب زنده دارى
بى شک، مهم ترین ابزار موفقیت انسان مؤمن، به جاى آوردن نماز شب است. آن همه سفارش پیامبر گرامى اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت در این باره بى جهت نیست و فرمایش خداوند که به برپاکنندگان نماز شب، مقام محمود عطا مى نمایم.
علماى بزرگ تشیع از این بهره بى نصیب نبودند و به این مهم مى پرداختند. شیخ جعفر کاشف الغطا از این نمونه عالمان است.
شیخ حسن، فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاءمى گوید:
«پدرم عادت داشت شبها، موقع سحر بیدار باشد و به نماز شب بپردازد و به تبع او همه در خانه برمى خواستند.»[25]
شیخ جعفر کاشف الغطاء سفرهاى زیادى به شهرهاى گوناگون ایران داشت. در قزوین مهمان ملا عبدالوهاب برغانى - از علماى بزرگ قزوین- شد و سوز دعاى نیمه شب او اثر عجیبى در مجتهد بزرگ شهر، ملاتقى برغانى (شهید ثالث) گذاشت. خود او مى گوید:
«شیخ جعفر به قزوین وارد و به خانه برادرم ملا عبدالوهاب آمد. صداى گریه و ناله و شب زنده دارى او در آن ایام در روح من اثر کرد که از آن موقع تا کنون هر چند بیست و پنج سال مى گذرد، هر شب براى مناجات و عبادت حضرت بارى بر مى خیزم.»[26]
4 ,,,,,ـ خدمت گذارى
شیخ جعفر کاشف الغطاء، همانند بسیارى از عالمان تشیع، از خدمت به محرومان و مستضعفان غافل نبود و در این زمینه، گوى سبقت را از دیگران ربود. به مواردى از این اخلاق حسنه، اشاره مى کنیم.
الف: همه ساله خانه خود را رهن مى گذاشت و پول آن را بین فقیران شهر نجف تقسیم مى کرد و در مسافرتهایى که به ایران داشت، از وجوهاتى که از بزرگان به حضورش تقدیم مى کردند، خانه اش را از رهن خارج مى ساخت.
ب: گاهى که مستمندان هنگام اقامه نماز جماعت، اظهار ندارى مى کردند، شیخ، میان جمعیت به گردش مى پرداخت و برایشان پول جمع مى کرد.[27]
ج: شیخ در سفرى که به اصفهان داشت، هنگام بازگشت، سید فقیرى به او مراجعه و اظهار نیاز کرد. شیخ نامه اى براى امین الدوله نوشت و از او خواست به سید کمک کند. سید گفت: مى ترسم کمکى به من نکند. شیخ که در حال حرکت به سمت نجف اشرف بود، گفت: من مى مانم تا تو بیایى. سید بعد از مدتى آمد، در حالى که کیسه پولى دستش بود. آن را به شیخ داد. شیخ مشاهده نمود دویست تومان پول در آن است. صد تومان را به سید داد و بقیه را بین فقیران تقسیم کرد و به زادگاه خود بازگشت.[28]
5ـ نفوذ معنوى در دربار
شیخ جعفر نفوذ زیادى بین درباریان و شخص شاه داشت این حکایت نمونه اى از نفوذ او را نشان مى دهد:
«... پس از آن که عبدالرحمن پاشا با پنج هزار نفر از افراد خود به دولت ایران پناهنده شد و از طرف فتح على شاه به حکومت (شهرزور) تعیین گردید، على پاشا حاکم بغداد نسبت به فرستاده دولت ایران بى اعتنایى کرد و قشونى به سرحدات ایران فرستاد. دربار ایران هم محمدعلى میرزادولت شاه را صاحب اختیار حکومت عراقین عرب و عجم نمود و به مقابله با قشون دولت عثمانى مأمور ساخت.
قشون ایران در مرحله اول سلیمان پاشاخواهرزاده على پاشا وزیر بغداد را اسیر گرفتند. عثمانى ها عقب نشینى نمودند و دولت شاه از طرف فتح على شاه مأمور فتح بغداد گردید. على پاشا سخت ترسید و به شیخ جعفر متوسل شد. وى به کرمانشاه رفت و نزد دولت شاه وساطت کرد. وى هم قبول نمود به بغداد حمله نکند، ولى آزادى سلیمان پاشا را به اجازه شخص شاه موکول کرد. شیخ جعفر به تهران رفت و على پاشا هم نامه اى عذرخواهانه فرستاد و شاه هم به خاطر شیخ بخشید.»[29]
شیخ جعفر با این اقدام، جلوى خونریزى افراد بى گناه و اختلاف دو دولت را فراهم آورد.
مسافرتها
شیخ جعفر کاشف الغطاء به سبب شهرت علمى و نفوذ معنوى در میان اقشار گوناگون مردم، سفرهاى گوناگونى داشت. از جمله به ایران و شهرهاى مشهد، اصفهان، رشت، زنجان، قزوین، تهران، لاهیجان و یزد مسافرت کرد. نیز دو بار (1186 و 1199هـ .ق.) به سفر حج مشرف شد. در سفر دوم حج علماى اعلام سید محمدجواد عاملى و سید محمدعلى اعسم و سید محسن اعرجى هم حضور داشتند.[30]
شیخ جعفر در مسافرتهایى که انجام مى داد، سیره خاصى داشت. در هر شهرى که اقامت داشت، هنگام نماز، به نزدیک ترین مسجد مى رفت و بلافاصله در محراب عبادت مى نشست و نماز اوّل را اقامه مى نمود و پس از آن، امام جماعت را مقدم مى کرد و خود و بقیه پشت سر او نماز مى خواندند.[31]
ارتباط با عالمان دینى
شیخ جعفر رابطه بسیار خوبى با علماى بزرگ نجف اشرف داشت. در آن دوران، شیخ حسین نجف در حرم مطهر امام على (علیه السلام) اقامه نماز جماعت مى نمود. شیخ جعفر کاشف الغطاء در مسجد هندى و سید مهدى بحرالعلوم هم در مسجد طوسى نماز مى گزاردند.
پس از مدتى این سه مرجع بزرگوار تشیع به خاطر تأمین مصالح امت اسلامى وظایف دینى، شرعى را چنین تقسیم کردند.
1. منبر تدریس براى سید مهدى بحرالعلوم.
2. اقامه جماعت مخصوص شیخ حسین نجف. پس از این تصمیم، جماعت دیگرى در شهر نجف اشرف برگزار نمى شد.
3. تقلید و زعامت مسلمین در همه شهرهاى شیعه منحصر در شیخ جعفر کاشف الغطاء شد.[32]
اعتماد بین عالمان در آن دوران حسّاس، به حدى بود که گاهى شیخ جعفر به منزل شیخ حسین مى رفت و کلید صندوق پولها را مى گرفت و همه وجوهات را برمى داشت بدون اینکه به اجازه گرفتن نیازى پیدا کند یا شیخ حسین نجف از او بپرسد پولها را براى چه مى خواهى، زیرا مى دانست شیخ جعفر آن را در راه خیر صرف مى کند.[33]
شعر و شاعرى
شیخ جعفر کاشف الغطاء در شعر هم دستى داشت و عضو مجمع شعر «معرکة الخمیس» بود. این مجمع که شاعران بزرگ نجف در آن عضو بودند در منزل سید محمد حسنى برگزار مى گردید. سید مهدى بحرالعلوم هم عضو این مجلس بود.[34]
بر قله کرامت
شیخ جعفر کاشف الغطاء با پشت پا زدن به منافع مادى نام خود را به عنوان عالم موفق دینى ثبت نمود. از وى کراماتى به ثبت رسیده است که شاید شب زنده دارى، خدمت به خلق و خالق از عوامل و مقدمات این امور باشد.
مرحوم شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، از نوادگان شیخ جعفر، از مادر شیخ محمد و شیخ مهدى چنین نقل مى کند:
«مرحوم شیخ جعفر (در حال نماز شب) گاه با خدا مناجات مى کرد و گاه نماز مى خواند و گاه به زمین مى افتاد و گریه و زارى مى نمود. شبى از شبهاى تابستان روى پشت بام خوابیده بودم و محمد شیرخواره بود و در پهلویم مرحوم شیخ هم در گوشه دیگرى از پشت بام بود که با من حدود 15 ذراع فاصله داشت. مرحوم شیخ بیشتر شبها را بیدار بود و در ثلث آخر شب مشغول گریه و زارى مى شد و نهان و آشکارا تضرّع نموده، جسد خود را روى سطح بام مى کشیدو مکرر مى گفت: یا جعفر یا جعفر یا قلیل الحیاء یا کثیر الشّقاء و... و مى گریست....
شبى از گریه او بیدار شدم و در رختخوابم خوابیده بودم. در این حال شنیدم که با صداى ضعیف مى فرمود: کیست که برایم آب بیاورد. کیست که یک شربت آب به من بنوشاند و این کلمات را تکرار مى کرد.
کوزه هاى آب لب بام بود برخاستم که به او آب بدهم که کوزه از لب بام پایین آمد و به نزد شیخ رفت و شیخ از آن نوشید و کوزه به جاى خودش برگشت.»[35]
آثار ماندگار
از کاشف الغطاء آثار متنوع و گوناگونى به جاى مانده که بیشتر آنها در موضوعات فقه، اصول، کلام و ادب عربى است. فهرست آثار او چنین است:
1. اثبات الفرقة الناجیة
2. اجازات: شامل اجازه هایى است که به شیخ احمد احسایى، اسدالله کاظمینى و شیخ عبدعلى جیلانى داده است.
3. احکام الاموات
4. التحقیق و التفقیر فیما یتعلق بالمقادیر
5. الحق المبین فى تصویب المجتهدین و تخطئة الاخباریین: این کتاب را در سفر اصفهانبه خواهش فرزندش شیخ على نوشت.
6. القواعد الستة عشر: بیان و توضیح 16 قاعده فقهى و اصولى
7. بغیة الطالب فى معرفة المفوض و الواجب: رساله عملیه شیخ جعفر است و فقط نقل فتوا شده است و دلایل آن را بیان نکرده است. این کتاب چندین بار به فارسى ترجمه شده است. شیخ اسدالله دزفولى نیز آن را ترجمه کرده است.
8. رسالة فى العبادات المالیة
9. شرح بر مشکاة الهدایة: از آثار بحرالعلوم
10. شرح قواعد حلى
11. غایة المأمول فى علم الاصول
12. غایة المراد فى احکام الجهاد: این کتاب را به خواهش عباس میرزا نایب السلطنه تألیف نمود.
13. کاشف الغطاء عن معایب عدة العلماء: کاشف الغطاء به شدت با اخباریون ضد بود و آنان را در مجالس و محافل علمى گوناگون محکوم مى کرد و خود مشرب اصولى داشت. این رساله را در رد و طعن میرزا محمد اخبارى نگاشت و آن را براى فتحعلى شاه قاجار فرستاد.[36]
14. کشف الغطاء عن خفیّات مبهمات الشّریعة الغَراء: مشهور است که شیخ جعفر کاشف الغطاء این کتاب را در حال سفر نگاشت، در حالى که هیچ کتابى همراه خود نداشت.
شیخ عباس قمى از قول محدث نورى و او از قول شیخ عبدالحسین تهرانى حائرى نقل مى کند:
«من به استادم مرحوم آقا شیخ محمد حسن اصفهانى (صاحب جواهر) عرض کردم: چرا کتاب کشف الغطاء تألیف استاد خود را شرح نکردید و اداى حق استادى وى را ننمودید و حال آن که کتاب به جهت اشتمال بر مطالب عویصه و عبارات مشکله محتاج به شرح بود. آن مرحوم در جواب من فرمود: اى فرزند، من قدرت ندارم بر استنباط مدارک فروع در آن کتاب را آنجا که فرموده: أو کذا أو کذا و هکذا.»[37]
محدث نورى مى نویسد:
«او از آیات شگفت انگیز پروردگار است که عقل از درک او قاصر و زبان از وصف او عاجز است چون در علم او نظر کنیم، همین کتاب کشف الغطاى او که آن را در سفر نوشت، ما را از امر عظیم و مقام والاى او در مراتب علوم دینى، اصولى و فقهى خبر مى دهد.»[38]
شیخ اعظم انصارى مى گوید:
«هر کس قواعد اصولى شیخ جعفر را که در کشف الغطاى خود به ودیعت نهاده خوب بفهمد، در نظرم مجتهد است.»[39]
مقدمه این کتاب، که حاوى مطالب گوناگونى در دفاع از حقانیت شیعه است، به نام «دفاع از حقانیّت شیعه» توسط غلامحسین محرمى و با همکارى سید محمد میرتبار به فارسى ترجمه و در سال 1378 ش توسط نشر مؤمنین چاپ شده است.
15. مجموعه اى فقهى: که علامه تهرانىدرکتابخانه شیخ هادى آل کاشف الغطاء آن را دیده است.[40]
16. مشکاة المصابیح: شرح منثور دره بحرالعلوم
17. مناسک حج
18. منهج الرشاد لمن اراد السداد: این کتاب با عنوان «پاسخ به شبهات وهابیان» توسط آقاى رئوف حق پرست ترجمه و توسط نشر سلسله در سال 1384 ش چاپ شده است.
شیخ جعفر کاشف الغطاء این کتاب را در جواب نامه اى که از شیخ سعود رهبر وهّابیان دریافت کرده بود، نوشت و مى توان آن را اوّلین کتاب در ردّ وهابیان دانست گرچه قبل از او، سلیمان بن عبدالوهاب برادر محمد بن عبدالوهاب، رساله اى در همین موضوع نوشته بود ولى رساله مرحوم کاشف الغطاء از ویژگیهاى قابل توجه بسیارى برخوردار است که نشان دهنده وسعت اطلاعات و دانش بى نظیر اوست.
کتابخانه
«کتابخانه شیخ جعفر در زمان خود از مخازن گران بهاى کتب در شهر نجف بوده و کتابهاى نفیسى از خط وتذهیب و کاغذ در آن موجود بود و از برخى از کتابها چندین نسخه در آن بوده است. من جمله از ترجمه تورات و انجیل دو نسخه موجودبوده است. مرحوم شیخ جعفر این کتابها را در مسافرتهاى خود به حجاز و ایران و... تهیه کرده که تاکنون برخى از آنها نزد افرادى ازاین خاندان موجود است.»[41]
فرزندان
شیخ جعفر کاشف الغطاء چند همسر (دائم و موقت) داشت و از آنان صاحب هشت پسر و شش دختر شد.
پسران شیخ
1 ـ شیخ موسى: مؤلف کتاب منیة الراغب (م: 1241هـ.ق.)
2 ـ شیخ محمد (م: 1247هـ.ق.)
3-شیخ على: مؤلف حجیة المظنّة (م: 1254هـ.ق.)
4ـ شیخ حسن: مؤلف انوار العقاید (1201ـ1262هـ.ق.)
5 ـ شیخ عیسى6 ـ شیخ حسین7 ـ شیخ مهدى8 ـ شیخ عبدالله[42]
چهار فرزند اول شیخ معروف هستند.
دختران شیخ
1 ـ همسر شیخ اسدالله تسترى کاظمینىنویسنده مقابیس
2 ـ جان جان خاتون همسر سید صدرالدین موسوى عاملى
3 ـ همسر محمدعلى هزارجریبى مازندرانى
4 ـ همسر شیخ محمدبن محسن بن خضر
5 ـ بانو نسمه خاتون (حبابه) همسر شیخ محمدتقى رازى نویسنده حاشیه بر معالم[43]
وى به سال 1295 یعنى 50 سال پس از فوت شوهرش در اصفهان وفات یافت و در تخت فولاد در بقعه تکیه شیخ محمدتقى جلوى قبر شوهرش مدفون شد.[44]
6- دخترى دیگر
وصیت نامه
یکى از نکات بارز در وصیت نامه شیخ جعفر این است که وى وصیت فرمود تا فرزندان او، هر شب، مقدار معینى غذا آماده سازند و بعد جمع شوند و در آنجا به بحثهاى علمى و فقهى بپردازند. میرزا محمد تنکابنى مولف قصص العلماء شصت سال پس از این وصیت، مى نویسد:
«به این وصیت هم اکنون نیز عمل مى شود و این بحث علمى هم اینک نیز برقرار است. و چه وصیت خوبى زیرا در اثر آن خاندان وى با فقه آشنا مى شوند چه این که طایفه شیخ جعفر از دختر و پسر، فقیه مى باشند.»[45]
وفات
شیخ جعفر روز چهارشنبه 22 یا 27 رجب 1228 وفات یافت و در مقبره اى که خود آماده کرده بود (یکى از حجره هاى مدرسه خود)، در محله عماره نجف دفن شد.[46] اکنون، قبه اى رفیع و گنبدى منیع بر قبر او ساخته اند و جمعى کثیر از اولاد و اعقاب او در آن مدفون هستند. و مقبره مرحوم کاشف الغطاء یکى از مقابر متبرکه شهر نجف ، زیارتگاه مؤمنین و علما و مقبره خصوصى آل کاشف الغطاء است و بیش از چهل نفر از علما و دانشمندان این خاندان در آن آرمیده اند.[47]
[1]. روستایى از توابع حلّه که نام قدیم آن، «قناقیه» مى باشد. اهالى این روستا از خاندان مالک بن اشتر نخعى اند، به قبیله مالکى و بنى مالک مشهورند.
[2]. شخصیت و اندیشه هاى کاشف الغطاء، دکتر احمد بهشتى، 1370، اوّل، کانون نشر اندیشه هاى اسلامى، ص3.
[3]. شرح زندگى وى در کتابهاى گوناگون آمده است از جمله ر.ک.به: کاشف الغطاء سوره خشم، سمّاک امانى.
[4]. مع علماء النجف الاشرف، سید محمد غروى، 1420، دارالثقلین، لبنان، ج 1، ص 517.
[5]. شخصیت و اندیشههاى کاشف الغطاء، ص 3.
[6]. حکایات زیادى درباره او نقل شده است، از جمله اینکه وقتى نادرشاه افشار در سفر به عتبات عالیات با سید هاشم دیدار نمود و صله و انعامى به او داد، سید نپذیرفت. شاه گفت: شما حقاً زاهد مىباشید که دنیا را ترک کردهاید. آن مرحوم در جواب شاه فرمود: تو از من زاهدترى که ترک آخرت نمودهاى. (تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخیر، ج 1، ص 44)
[7]. منهج الرشاد لمن اراد السّداد، ص 7.
[8]. تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخیر، سید مصلحالدین مهدوى، تهران، ج1، ص 44.
[9]. همان، ص 45.
[10]. معارف الرجال، ج 1، ص 366.
[11]. فوائد الرضویه، شیخ عباس قمى، ص 433.
[12]. تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخیر، ج 1، ص 55.
[13]. ر. ک. به: العقبات العنبریه و تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخیر، ج 1، ص 55 - 61.
[14]. مع علماء النجف الاشرف، ج 1، ص 517 آواى بیدارى، ویژهنامه آیت الله شیخ محمدحسین کاشفالغطاء، اردیبهشت 1372، ص 9 به نقل از العقبات العنبریه، ج 2، ص 27.
[15]. آواى بیدارى، ویژهنامه آیت الله شیخ محمدحسین کاشفالغطاء، ص 9، به نقل از مستدرک الوسائل، ج3، ص 398.
[16]. مع علماء النجف الاشرف، ج 1، ص 517 منهج الرشاد لمن اراد السداد، پاسخ به شبهات وهابیان، مقدمه، ص 9.
[17]. مع علماء النجف الاشرف، ج 1، ص 517.
[18]. قصص العلماء، ص 183.
[19]. همان، ص 183.
[20]. کاشف الغطاء، سوره خشم، محمدرضا سمّاک امانى، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى، اول، 1372، ص 17.
[21]. آواى بیدارى، ص 11.
[22]. تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخیر، ج 1، ص 50.
[23]. معارف الرجال، ج 1، ص 366.
[24]. تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان، ج 1، ص 54.
[25]. آواى بیدارى، ص 10 به نقل از قصص العلماء، ص 180.
[26]. آواى بیدارى، ص 10.
[27]. همان، ص 11.
[28]. قصص العلماء، ص 192 تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخیر، ج 1، ص 92.
[29]. تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخیر، ج 1، ص 86 به نقل از ناسخ التواریخ، ج 1، ص 90.
[30]. همان.
[31]. همان.
[32]. همان، ص 89 آواى بیدارى، ص 9.
[33]. معارف الرجال، ج1، ص 260.
[34]. آواى بیدارى، ص 10.
[35]. تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان، ج1، ص 90 العبقات العنبریه، ص 110 آواى بیدارى، ص 10.
[36]. تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان، ص 68 روضات الجنات، ص 151.
[37]. فوائد الرضویه، ص 71 منهج الرشاد لمن اراد السداد، ترجمه رئوف حق پرست، سلسله، 84، اول، ص 1 تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخیر، ج 1، ص 69.
[38]. منهج الرشاد لمن اراد السداد، پاسخ به شبهات وهابیان، مقدمه، ص 10.
[39]. همان.
[40]. الذریعه، ج 20، ص 92.
[41]. ماضى النجف و حاضرها، ج 1، ص 103.
[42]. تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخیر، ج 1، ص 112.
[43]. همان.
[44]. همان، ص 46.
[45]. قصص العلماء، ص 183.
[46]. مع علماء النجف الاشرف، ج1، ص 517.
[47]. تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخیر، ج 1، ص 117.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه