13 مهر 1394, 13:51
حمایت از علما
نقل کرده اند فردى که به دانش خود مغرور شده بود، در سخنانى اظهار داشت: «در دین ملاّها نقصان وجود دارد.» این سخن وقتى به گوش حاجى کرباسى رسید، غیرتش به جوش آمد، دستور داد وى را احضار کنند وقتى آن فرد خاطى به حضور آیت الله کرباسى آمد، خطاب به وى گفت:
«شنیده ام عباراتى نادرست و موهن بر زبان جارى نموده اى! اگر صحت دارد، مجازاتى سخت در پى خواهى داشت. چرا به گروهى انسان که عمر خود را صرف کسب معارف دینى و نشر علوم قرآن و عترت نموده اند، چنین تهمتى مى زنى؟!»
آن فرد وقتى با صلابت و قاطعیت مرحوم کرباسى مواجه گردید، به دروغ جواب داد: «مرا جنون ادوارى است و چنین کلامى را در حالت مذکور گفته ام.» و طبیبى را به شهادت طلبید، آن طبیب هم وقتى دید این مرد باید مجازات شود، براى نجاتش دیوانگى او را مورد تأیید قرار داد از این جهت حاجى از مجازاتش درگذشت. اما براى آن که عبرتى براى دیگران باشد و دیگر کسى این جرأت را به خود راه ندهد که گروهى را که اسوه دین داران و پارسایان هستند، متهم به کاستى در دیانت کند، او را که در منطقه مازندران اقامت داشت، به مدت یک سال به نجف آباد اصفهان تبعید کرد که با وساطت آیت الله سید محمدباقر شفتى از این وضع رهایى یافت.([51])
اصولاً آیت الله کرباسى نسبت به علماى دین و راویان حدیث، علاقه اى منبعث از باورهاى مذهبى داشت و شدت این اشتیاق در حدّى بود که وقتى در قم به زیارت بارگاه مقدس حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) مى آمد، به حوالى مسجد امام حسن عسکرى(علیه السلام) که مى رسید، از کنار رودخانه کفش از پاى بیرون مى آورد و با پاى برهنه به سوى صحن مطهر حرکت مى کرد هنگامى که از او پرسیدند: چرا با پاى برهنه راه مى روید؟ در پاسخ فرمود:
«محدثان و راویان حدیث خاندان عترت و طهارت در این منطقه مدفون هستند و اینجا مزار آن بزرگان است و دوست ندارم با کفش بر مرقد پاکشان گام نهم.»([52])
از کارهاى دیگرى که قدرشناسى وى را نسبت به علماى سلف تأیید مى کند، باز سازى مرقد صاحب بن عبّاد است. وى در معطوف ساختن توجه مردم به مقام و مرقد این عالم فاضل و وزیر شیعى، فعالیت زیادى نمود و بر این امر مداومت ورزید.([53]) مسجدى که آیت الله کرباسى در آن به تدریس و وعظ مشغول گشت، از آثار صاحب بن عبّاد به شمار مى رفت. و بدن نام برده در محله باب دریه، که به نام باب طوقچى و گاه میدان کهنه خوانده مى شود، به خاک سپرده شده است و آرامگاهش اکنون آباد بوده و به صورت حسینیه اى درآمده که عزاداران حسینى در آن به نوحه سرایى مى پردازند.([54]) و این همه، به دلیل تلاش هاى تبلیغى آیت الله کرباسى است.
احساس فروتنى در برابر آقا سید محمدباقر حجت الاسلام (سید شفتى) نمونه اى دیگر از احترام این فقیه براى مشاهیر شیعه و علماى اسلامى است و این تواضع و مقدم داشتن سید شفتى بر خود، در حالى بود که آیت الله کرباسى مرجعى نامدار و فقیهى عالى مقام بود و شهرت علمى اش در جهان تشیّع پیچیده بود.([55])
آیت الله کرباسى در پذیرش شهادت افراد دقت زیادى داشت از باب نمونه نقل کرده اند: شخصى خدمت ایشان براى موضوعى گواهى داد. آن جناب پرسید: شغل تو چیست؟ گفت: غسّال هستم. پس آداب و احکام غسل دادن و امورى را که دانستن آن ها براى وى لازم بود، از این شخص پرسید و او هم جواب داد غسّال که از موشکافى هاى آیت الله کرباسى شگفت زده شده بود، خطاب به وى عرض کرد:
«ما بعد از آن که شخص متوفا را دفن مى کنیم، در گوشش مى گوییم خوشا به سعادت تو که از دنیا رفتى و براى اداى شهادت، خدمت حاجى کرباسى نرسیدى!»([56])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان