13 مهر 1394, 13:51
در خصوص وفات این فیلسوف شهیر: خادم ایشان: آقا محمّد جعفر دهاقانى مى گوید:
«جهانگیرخان به بیمارى کبد مبتلا بود. هنگامى که بیماریش شدید شد، من رفتم دنبال دکتر مخصوص ایشان به نام میرزا مسیح خان. گفت: شما چه نسبتى دارید؟ گفتم: خادمش هستم. دکتر گفت: من نمى آیم! خان آدم کوچکى نیست. من براى عیادت مى آیم. آمدم جریان را براى خان گفتم: خان فهمید. گفت: برو بگو براى عیادتم بیاید. آنگاه دکتر به خدمتش آمد. خان تبسم کرد و به او گفت: هر چه تو مى دانى، من هم مى دانم. من خوب شدنى نیستم. میزرا مسیح خان رفت دکتر شافتر مسیحى را آورد. دکتر شافتر نسخه نوشت و دواها را از مریضخانه انگلیسى ها تهیه کردیم ولى خان آنها را نخورد. سه چهار ساعت از شب گذشته بود که خان گفت: رختخواب را رو به قبله کنید. سپس یک لیوان آب خواست. پس از نوشیدن، به ذکر حق مشغول شد و چند لحظه بعد خلاص شد. تمام علما در همان شب حاضر شدند. جماعت انبوهى آمده بودند و صبح فردا تشییع جنازه به عمل آمد، آقا شیخ محمّد تقى نجفى بر او نماز خواند و در تکیه ترک دفن کردند».([122])
درباره او سرودهاند:
بس «جهانگیر»ان که بى تاج و تخت *** سُوده در هر بقعهاى رخ بر زمین([123])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان