13 مهر 1394, 13:51
«من از کوچکى پاى منبرهاى خوب، خیلى مى رفتم و از همان زمان مظلومیت اهل بیت(علیهم السلام) به صورتى خاص در ذهنم شکل گرفت. این یک موضوع و موضوع دیگر این که باز از سنین خیلى پایین توجهم جلب شد به وضع زندگى طبقات محروم، عمله ها، کارگرها و کشاورزهاى جزء، کسبه هاى کم درآمد و دوره گردها، شیشه گرها و سفالسازها، تا کم کم که بزرگ شدم و وارد طلبگى شدم، یکى از کارهایم رفتن در زاغه ها، کوره پز خانه ها یا محل هایى بود که کارگرها کارهاى سخت مى کردند... همه نظرم را جلب مى کرد... و به اینجا رسیدم که انسان داراى یک تکلیف دینى است نسبت به خدا و یک تکلیف اجتماعى نسبت به این طبقات محروم... پس باید براى وظایف دینى به امور دینى پرداخت و... در طلبگى همین طور سیر کردم و درس مى خواندم تا کم کم به نتیجه اى رسیدم که وقتى با روایات آشنا شدم و به قرآن و روایات رجوع کردم، دیدم آن وظیفه، وظیفه اصلى است، و دین و جامعه نیازى به هیچ مکتبى و حزبى ندارد. وگرنه قبلاً رنج مى بردم که آدم باید دو قطبى باشد یک قطب مذهبى و یک قطب براى اجتماعیات و جهات مردمى، بعداً دیدم نه، قطب واحد کافى است، چون مذهب به حد کافى وبیش از آنچه دیگران گفته اند، در باب دفاع از محروم و اقامه عدل حرف دارد. از این جا خوشحال شدم که از این تضاد در آمدم و وقتى فهمیدم در واقعیّت، هر دوى این ها با هم جمع شده و هر دوى این کارها عبادت است، حتى همان خدمت به محروم هم عبادت است، این جا دیگر خوشحال شدم و جهت گیرى هاى فکرى و اجتماعى و سیاسى من یکى شد که همان اقامه مذهب اهل بیت(علیهم السلام) باشد و حقیقت قرآن هم آنجاست. و بعدها هم هنگامى که به زاغه ها و محلات محروم مى رفتم و هر محرومى را مى دیدم، به این نتیجه مى رسیدم که باید کارى کرد که مرام و مکتب اهل بیت(علیهم السلام) که مغفول مانده، احیا و زنده بود... بشوئد... مکتب اهل بیت(علیهم السلام)خلاصه مى شود در توحید و عدل و این عدل که ما اینجا مى گوییم، فقط عدل در عقاید نیست، بلکه عدل عام است... این تفکر حماسى به من خیلى کمک کرد براى وقتى که ما روبرو مى شدیم با جوان هایى که تحت تأثیر مارکسیست ها بودند، یا جوان هایى که تحت تأثیر دیگر روشنفکران بودند. ]مى گفتیم که [بهترین نوع دفاع از محروم در مذهب تشیع است... این بود که بنده وقتى به این نتیجه رسیدم. گفتم: شکر نعمت رسیدن به حق، نشر آن است، پس تا آن جا که مى توانم، باید در معرفى مکتب اهل بیت(علیهم السلام)و لبّ خواسته ائمه در سامان یابى جامعه و فرد سازى و جامعه سازى کار کنم. این بود که من به طرف سه چیز رفتم: 1. نسل جوان، 2. نثر روز، 3. شناخت زمان...
و توجه خود را معطوف آنها ساختم و آن را به عنوان یک تکلیف الهى تلقى کردم و جمله معروف استاد علامه امینى(قدس سره) را که به استاد محمدتقى جعفرى(قدس سره)فرموده بود «دنبال کار جوانان بروید» جامه عمل پوشاندم.»
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان