حاج شیخ على اکبر نهاوندى
(1278 ـ 1369 هـ ق)
عنوان مقاله: آیت بلاغت
نویسنده: على مصباح
تاریخچه نهاوند
نهاوند، دروازه اسلام و شهرى است کهن که در کنار دامنه هاى زیباى زاگرس قرار دارد آخرین نبرد سپاه اسلام با سپاه ساسانى در سال 21 هـ ق در نهاوند رخ داد فرماندهى سپاه اسلام را نعمان بن مقرن و فرماندهى سپاه ساسانى را فیروزان برعهده داشت فرمانده سپاه اسلام در این نبرد شهید شد([1])، امّا سپاه اسلام با کمک مردم نهاوند که از ساسانیان و اختلافات درونى آنان به ستوه آمده و تشنه عدالت و آزادى بودند، به پیروزى رسیدند و مردم نهاوند به اسلام گرویدند در این جنگ، علاوه برکشته شدن تعداد زیادى از ایرانیان، شمارى از صحابه، مانند: نعمان بن مقرن، معدى کرب([2]) و طلیحة بن خویلد به شهادت رسیدند اعراب این جنگ را «فتح الفتوح» نامیدند آثار به جاى مانده در این دیار، خبر از وجود بزرگ مردانى مى دهد که همچون ستاره گان درخشان در آسمان دین و فرهنگ پرتو افشانى مى کنند تعدادى از این بزرگان عبارتند از:
جنید بغدادى نهاوندى، شیخ ابوالعباس نهاوندى، ابراهیم اعجمى نهاوندى، میرزا زکى نهاوندى، میرزا آقا نهاوندى، میرزا عبدالرحیم نهاوندى، آیت الله شیخ ملاّ على نهاوندى، آیت الله حاج شیخ محمّد نهاوندى، آیت الله حاج شیخ احمد قدوسى نهاوندى، آیت الله شیخ احمد آل آقا و آیت الله حاج شیخ على اکبر نهاوندى
حوزه علمیّه نهاوند، در گذشته از رونق خاصى برخوردار بوده و فرزانگان بسیارى را به جامعه تحویل داده است در جنگ جهانى دوم، روس ها که از نهاوند عبور مى کردند، با کمک رضا شاه، حوزه علمیّه نهاوند را تعطیل و آن را به اصطبل اسبان تبدیل نمودند بعدها رژیم طاغوتى پهلوى این مدرسه علمیه را به مدرسه دولتى تبدیل نمود و اجازه تأسیس حوزه علمیّه در نهاوند را به کسى نداد بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، علما و بزرگان نهاوند با کمک مردم، حوزه علمیّه نهاوند را در همان محل سابق، برپا کردند امروزه حوزه علمیّه نهاوند پذیراى ده ها طلبه علوم دینى است
ولادت
آیت الله حاج شیخ على اکبر نهاوندى در سال 1278 هـ ق در شهرستان نهاوند دیده به جهان گشود او کودکى را در دامن خانواده اى مذهبى پشت سرگذاشت و در نوجوانى وارد حوزه علمیّه نهاوند شد وى دروس مقدماتى را نزد شیخ جعفر بروجردى و حاج ملاّ محمّد سره بندى آموخت، سپس به بروجرد هجرت نمود و دروس سطح را نزد شیخ آقاحسین شیخ الاسلام، آقا ابراهیم بن مولى حسن تویسرکانى، سید ابوطالب و دیگران فرا گرفت آیت الله نهاوندى براى ادامه تحصیل به حوزه علمیّه مشهد مقدس راه یافت و در درس شیخ عبدالرحیم بروجردى، آقا میرزا سید على حائرى یزدى و حاج شیخ محمّد تقى بجنوردى مشهدى شرکت کرد وى مدتى نیز براى کسب دانش در اصفهان به سر برد، سپس به حوزه علمیّه تهران رفت و در مجلس درس حاج میرزا حسن آشتیانى، میرزا عبدالرحیم نهاوندى و میرزا محمّد اَنْدَرْمانى حضور یافت او در حوزه علمیّه تهران، فلسفه و علوم معقول را نزد میرزا محمّد رضا قمشه اى، میرزا ابوالحسن جلوه و حیدر خان نهاوندى آموخت سپس به عتبات عالیات هجرت نمود و در سامرّا، در درس میرزا محمّد حسن شیرازى شرکت کرد او در سال 1308 هـ ق به حوزه علمیّه نجف عزیمت کرد و در درس سید محمّد کاظم طباطبایى یزدى، آخوند خراسانى، شیخ محمّد طه نجف، میرزا حبیب الله رشتى، شیخ الشریعه اصفهانى، شیخ محمّد حسن مامقانى، مولى لطف الله مازندرانى و حاجى نورى (صاحب مستدرک) شرکت کرد([3])
آیت الله العظمى مرعشى نجفى(رحمه الله) در مورد آیت الله نهاوندى چنین فرموده است:
او مهارت ویژه اى در علم حدیث و مقدمات آن مانند علم رجال و علم درایة داشت وى فقیهى اصولى و متکلمى مفسر بود ایشان هم درس پدرم، علاّمه آیت الله سید شمس الدین محمود حسینى مرعشى نجفى (متوفا: 1338 هـ ق) بود و در درس بسیارى از بزرگان شرکت مى کرد([4])
بازگشت به ایران
شیخ على اکبر نهاوندى در اواخر ماه ذیقعده سال 1317 هـ ق به سبب مریضى، به ایران بازگشت و یک ماه و نیم در تبریز ماند، سپس به نهاوند رفت و تا نیمه ماه ذیحجه سال 1322 هـ ق در آن جا ماندسپس در ابتداى محرم سال 1323 هـ ق به تهران رفت و 6 سال در تهران اقامت کرد
او در سال 1328 هـ ق به مشهد رفت وى در مسجد گوهرشاد نماز مى خواند و هر شب، بعد از نماز منبر مى رفت سخنان ایشان تأثیر به سزایى بر مردم مى گذاشت او بیش تر عمرش را به نگارش کتاب سپرى نمود
استادان
در علم اصول:
1 میرزا حبیب الله رشتى: وى دانشمند و محقق ژرف نگر و از بزرگ فقیهان جهان تشیّع بود که زهدش زبانزد خاص و عام بود ایشان صاحب ده ها اثر ارزشمند در موضوعات مختلف مى باشد
2 آیت الله شیخ ملاّ على نهاوندى (مؤسس نهاوندى): وى از مراجع بزرگ تقلید شیعه و در علم اصول صاحب نظر بود او به دلیل سلیقه خاصى که در علم اصول داشت، به آیت الله مؤسس معروف بود وى داراى تألیفات بسیارى، از جلمه: تشریح الاصول الصغیر، تشریح الاصول الکبیر مى باشد
3 سیدابوالقاسم اشکورى، نویسنده کتاب جواهر العقول
4 آخوند خراسانى، نویسنده کتاب کفایة الاصول: او از مراجع بزرگ تقلید و مدّرس کم نظیر حوزه علمیّه نجف و از سلسله حماسه سازان تاریخ معاصر ایران بود از وى تألیفات متعددى به جاى مانده است
در علم فقه:
1 حاج میرزا حسین خلیلى تهرانى
2 شیخ محمّد حسن مامقانى
3 سید محمّد کاظم طباطبایى یزدى،نویسنده کتاب العروة الوثقى و ده ها اثر ارزنده دیگر: او از بزرگ ترین مراجع و علماى زمان خود بود
4 شریعت اصفهانى (شیخ الشریعه)
5 شیخ محمّد طه نجف
در علم حدیث:
1 حاج میرزا حبیب الله رشتى
2 شیخ الشریعه اصفهانى
3 حاج میرزا حسین نورى: او یکى از بزرگان محدّثین شیعه و نویسنده کتاب «مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل» و ده ها اثر ارزنده دیگر بود
مشایخ روایى آیت الله نهاوندى:
1 میرزا حبیب الله رشتى
2 شیخ الشریعه اصفهانى
3 سید ابوالقاسم اشکورى
4 سید حسین کوه کمرى
5 سید مرتضى کشمیرى
6 حاج میرزا حسین نورى
روایان حدیث از حاج شیخ على اکبر نهاوندى :
1 سید شهاب الدین مرعشى نجفى (1276 ـ 1369ش): او از مراجع بزرگ تقلید شیعه و صاحب ده ها اثر ارزشمند و مؤسس «کتابخانه بزرگ آیت الله العظمى مرعشى نجفى» در قم است
2 شیخ محمّد شریف رازى (1364 هـ ش) نویسنده کتاب ارزشمند «گنجینه دانشمندان»
3 شیخ محمّد على اردوبادى
4 سید على نقى فیض الاسلام (مترجم نهج البلاغه)
تألیفات
1 البنیان الرفیع(اخلاق ربیعى)
این کتاب در قطع وزیرى و در یک مجلّد به صورت چاپ سنگى و در 324 صفحه به چاپ رسیده است تاریخ شروع نگارش این کتاب سال 1337 هـ ق و تاریخ اتمام آن سال 1341 هـ ق است این کتاب در شرح احوال ربیع بن خثیم معروف به خواجه ربیع است و متشکّل از یک مقدمه و هشت باب و یک خاتمه است باب اوّل: در ردّ اشکالاتى است که به خواجه ربیع وارده شده است باب دوم: در بیان قرائنى است که دلالت برخوبى وى دارد باب سوم: در بیان عبارات علماى علم رجال در مورد خواجه ربیع است و در باب چهارم: سخنانى از خواجه ربیع آورده شده است که همگى دلالت بر نیکویى وى دارد و در باب پنجم: حکایاتى از او که دلالت بر ممدوح بودن وى است، آمده و در باب ششم: صفات نیکوى او آورده شده است باب هفتم: متضمّن حالات زهّاد ثمانیه (هشت زاهد بزرگ) است که خواجه ربیع یکى از آن هاست و در باب هشتم: کیفیّت بناى مقبره خواجه ربیع و در خاتمه نیز آداب زیارت قبور مؤمن و صالحان آمده است
2 جَنَّةُ العالِیَه و جَعبَةُ الغالِیَةْ نگارش این کتاب در سه جزء و در سال 1341 هـ ق به اتمام رسید و هر سه جزء در یک مجلّد به قطع رحلى و چاپ سنگى به چاپ رسید این کتاب کشکولى است که مطالب مختلف در آن شماره گذارى شده و هر جزء آن مشتمل بر 333 مطلب از مطالب مختلف که شامل: حکایات، مواعظ، تفاسیر غریبه، تأویلات عجیب، نصایح، منامات، معالجات و مناظرات و است
3 جَنَّتانِ مُدهامَّتانْ این کتاب در قطع رحلى و در دو جزء به صورت چاپ سنگى به چاپ رسیده است، جزء اول (الجنّة الاولى) 209 صفحه و جزء دوم (الجنّة الثانیة) 206 صفحه است جزء اول مشتمل بر 504 جوهره و جزء دوم مشتمل بر 541 جوهره است
هر جوهره از این کتاب در مورد مسائل مختلفى از عقاید و اخلاق و عرفان و است
4 راحَةُ الرُّوْح یا کشتى نجات این کتاب شرحى است برحدیث شریف نبوى که در کتاب هاى شیعه و اهل سنّت آمده است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)فرمود: مَثَلُ أهْلِ بَیتْی کَمَثَلِ سَفینَةِ نُوح مَنْ رَکِبَها نَجى وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنها غَرقَاهل بیت من به مثابه کشتى نوح اند که هرکس بر آن سوار شد، نجات یافت و هرکه از آن واماند، غرق گردید
این کتاب به قطع وزیرى و در 512 صفحه توسط کتاب فروشى جعفرى، مشهد به چاپ رسید نگارش کتاب در سال 1341 هـ ق به پایان رسید
5 خَزینَةُ الْجَواهِرْ فى زینَةِ الْمَنابِر این کتاب در سه بخشاصول دین، فروغ دین و اخلاق، نگارش یافته و در هر بخش، آیات، روایات، مواعظ و حکایات مربوط به آن بخش به ترتیب آورده شده است این کتاب مشتمل بر شرح و تفسیر 40 آیه و 77 روایت و 80 موعظه و 200 حکایت است
نگارش این کتاب در سال 1336 هـ ق به پایان رسید و به قطع وزیرى و در 722 صفحه، از طرف انتشارات کتابفروشى اسلامیه به زیور طبع آراسته گردیده است
6 گلزار اکبرى و لاله زار منبرى این کتاب در 114 فصل ـ به عدد سوره هاى قرآن کریم ـ تنظیم شده و هر فصل آن به «گلشن» نام گذارى گردیده است در واقع، این کتاب کشکولى است از مطالب مختلف، با این تفاوت که مطالب آن براساس موضوع هرگلشن و فصل، دسته بندى و مطالب هم سنخ در یک گلشن و پشت سر هم آورده شده استبر خلاف کشکول هاى رایج که مطالب پراکنده در آن پشت سر هم و بدون باب بندى آمده است این کتاب در سال 1344 هـ ق نوشته شد و در چاپخانه حاج محمّد على علمى به قطع وزیرى و در 667 صفحه چاپ شده است
7 انوار المواهب این کتاب در قطع رحلى و به صورت چاپ سنگى، در چهار جزء است که در یک مجلّد به چاپ رسیده است موضوع آن، مناقب و فضائل معصومین(علیهم السلام) است جزء اول آن در فضائل و مناقب پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و جزء دوم در فضائل حضرت زهرا(علیها السلام) و جزء سوم در مناقب امیرالمؤمنین(علیه السلام) و جزء چهارم در مناقب و فضائل امام دوم تا امام یازدهم(علیهم السلام) است
تاریخ شروع این تألیف سال 1334 هـ ق و تاریخ اتمام آن سال 1340 هـ ق است مجموع صفحات این کتاب 569 صفحه است
8 العبقرى الحسان فى تواریخ صاحب الزمان(عج) این مجموعه در قطع رحلى به صورت چاپ سنگى و در دو مجلّد به چاپ رسیده و در شرح احوال حضرت ولى عصر(عج) است این کتاب به گفته مؤلّف به منزله جلد دوم کتاب انوار المواهب است این کتاب در پنج قسمت نگارش یافته و هرقسمت آن به «بساط» نام گذارى شده است
9 جواهر الکلمات (جواهر الزواهر فى شوارد النوادر) این کتاب در قطع رحلى و در دو جزء و به صورت چاپ سنگى به چاپ رسیده است
10 وسیلة النجات وعناوین الجمعات فى شرح دعاء السمات این اثر شرحى است بر دعاى سمات و داراى مقدمه اى است در مورد دعا و اهمیّت آن نگارش این کتاب در سال 1331 هـ ق به پایان رسید این کتاب در 320 صفحه وزیرى از طرف انتشارات نهاوندى به چاپ شده است
11 انهار النوائب فى اسرار المصائب
12 حاشیة فرائد الاصول على المبحث البراءة
13 رسالة الحقیقة و المجاز
14 وسائل العبید الى مراحل التوحید
15 رشحة الندى فى مسألة البداء
16 صلاة المسافر(تقریردرس شیخ محمّد طه نجف)
17 طور سینا در شرح حدیث کس
18 الفتح المبین فى ترجمة الشیخ على الحزین
19 الفوائد الکوفیة فى ردّ الصوفیة
20 کشف التغطیه عن وجوه التسمیة
21 لمعات الانوار فى حلّ مشکلات الآیات و الاخبار
22 مفرّح القلوب و مفرّج الکروب
23 المواریث (تقریر درس سید محمّد کاظم طباطبایى یزدى)
24 النفخات العنبریّة فى البیانات المنبریّة
25 الید البیضاء فى مناقب الامیر و الزهراء(علیها السلام)
26 الیاقوت الاحمر فى مَن رأى الحجة المنتظر(عج)
27 سبع المثانى، در مناقب حسن اول تا حسن ثانى (پیشوایان دهگانه)
28 العسل المصفى فى نکت اخبار مناقب المصطفى
29 الکواکب الدُرّى فى نُکت اخبار مناقب امیرالمؤمنین(علیه السلام)([5])
توجه به ادبیات
حاج شیخ على اکبر نهاوندى علاقـه فراوانى به شعر و قطعات ادبى و جملات و عبارات موزون اعم از ادبیات عرب و فارسى داشته این علاقه از ذکر و نقل اشعار فراوان و کلمات حکمت آموز در کتاب هاى متعدّد ایشان، به وضوح مشاهده مى شود او همواره در مقالات خویش، سعى در ارائه معانى بلند در قالب نثرى مسّجع و موزون داشت و از قلمى شیوا و روان بر خوردار بود
ازدواج موفق
یکى از موثقین([6]) مى گوید: در هنگام جوانى، پدرم مرا نصحیت نمود که اى فرزندم! ازدواج، اما در انتخاب همسر، معیارهاى الهى را در نظر داشته باش، سپس به عنوان مثال گفت: همین آقاى حاج شیخ على اکبر نهاوندى که از افتخارات حوزه علمیّه است، نتیجه یک ازدواج الهى است زیرا شیخ حسین، پدر شیخ على اکبر جوانى متدّین و کاسبى امین بود، در یک سال قحطى و خشک سالى که گرسنگى بیداد مى کرد، دیدنِ حال رقّت بار دخترى جوان، وى را منقلب کرد و پس از مختصر تحقیقى، از او خواستگارى کرد برخى وى را مورد سرزنش قرار دادند که «در این موقعیت که مردم، کودکان خود را رها مى کنند و فقط در فکر سیر کردن خود هستند، تو چرا نان خور زیادى مى آورى؟» ایشان در جواب گفته بود: من به خاطر خدا با او ازدواج مى کنم، همین نیّت پاک و الهى بود که موجب شد حاصل این ازدواج شخصیتى همچون شیخ على اکبر باشد
ویژگى هاى اخلاقى
یکى از مؤمنین([7]) مى گوید: حدود چهل سال قبل که در شهربانى آن زمان در تهران مشغول خدمت بودم، یک شب هنگام گشت شبانه به شخصى برخورد کردم که پس از کمى صحبت معلوم شد که کلیمى مذهب است ایشان پس از این که فهمید بنده نهاوندى هستم، به تعریف و تمجید از اهالى نهاوند پرداخت و گفت: عالِم دینى شما حق بزرگى برگردن ما کلیمى ها دارد گفتم: چطور؟ گفت: من از کلیمى هاى مشهدهستم، چند سال پیش عده اى از متعصبین ناآگاه هنگام برپایى یکى از مراسم مذهبى ما، نقشه بر هم زدن مراسم را در نهاوند کشیده بودند، وقتى این حمله در حال شکل گیرى بود، ما چاره اى جز این ندیدیم که جریان را به اطلاع شیخ على اکبر نهاوندى که نفوذ و محبوبیت فراوانى در بین مردم داشت، برسانیم ایشان پس از اطلاع،سراسیمه خود را به محل رساند و پس از دعوت نمودن همگان به آرامش، سخنرانى غرّایى درباره مقام حضرت موسى(علیه السلام)، و نحوه برخورد با اقلیت ها و این که یهودیان این مراسم را به استناد کدام یک از آیات تورات به جاى مى آورند، ایراد نمود کلیمیان چنان تحت تأثیر کلمات و وسعت اطلاعات او قرار گرفتند، که اشک از دیدگانشان جارى شد برخى از آنان گفتند: گوئیا موسى(علیه السلام) زنده گشته و احکاممان را به ما تعلیم مى دهد آن عده از مسلمانان نیز از کار خود پشیمان شدند و متفرق گشتند
اجتناب از امور شبهه ناک
به گفته بعضى از مؤمنین، آیت الله نهاوندى از خوردن میوه باغات یکى از مناطق نهاوند خوددارى مى کرد وقتى علّت را از ایشان جویا شدند، فرمود: در آن منطقه، آب باغات نوبتى نیست و هر کس زور بیش ترى داشته باشد، صاحب آب است لذا بسیارى از اوقات در رساندن آب به باغ، حقوق دیگران را پایمال مى کنند و من برخود جایز نمى دانم که از چنین میوه اى بخورم
کرامات
1ـ داستان فرو ریختن دیوار مدرسه علمیّه نهاوند:
سالى که آیت الله نهاوندى از نجف اشرف به ایران بازگشت، پس از چندى جهت به جاى آوردن صله رحم و دیدار با مؤمنین شهر و ارشاد آنان، به نهاوند تشریف آوردند با ورود ایشان به شهر، طبق معمول، جلسات موعظه ایشان سر و صدایى به پا کرد و مؤمنین دسته دسته خود را به جلسات ایشان مى رساندند روزى پس از جلسه، تصمیم بر این شد که کسانى که تمایل دارند به اتفاق ایشان به زیارت مرقد شریف مرحوم میرزا آقا(قدس سره) بروند ایشان پیشاپیش جمعیّت حرکت مى کنند وقتى که در «راسته میرزا آقا» به مدرسه علمیه مى رسند، ایشان توقف مى کنند و مى گویند: این مدرسه به گردن ما حق دارد و سپس راه را کج کرده و از کوچه «آقا نور» به مسیر ادامه مى دهد برخى اظهار مى کنند: آقا! از این مسیر راه طولانى مى شود ایشان جوابى مى دهد، ولى چیزى نمى گذرد که دیوار مدرسه که ارتفاع بلندى داشت، با صداى مهیبى فرو مى ریزد و مردم از این حادثه وحشتناک جان سالم به در مى برند این جاست که در شهر غوغایى برپا مى شود و ارادت نسبت به ایشان افزوده مى گردد
2 ـ سروش غیبى
آیت الله محسنى ملایرى(رحمه الله) در مصاحبه اى راجع به آیت الله العظمى بروجردى(قدس سره) چنین مى گوید:
«در سفر دومى که آقاى بروجردى به مشهد مقدّس مشرف شدند مرحوم حاج شیخ على اکبر نهاوندى که امامت مسجد گوهرشاد را به عهده داشتند، از ایشان خواستند که به جاى وى نماز جماعت را قبول کنند ایشان هم بعد از تأملاتى پذیرفتند و ماه رمضان را در مکان آقاى نهاوندى نماز خواندند بعداً مرحوم نهاوندى براى من نقل کردند: چشمم آب آورده بود، لذا براى عمل به تهران رفتم، دکترها نوبت طولانى دادند، دیدم هنوز فرصتى هست به عتبات مقدّسه رفتم در نجف اشرف، مرحوم آیت الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى از من خواستند که در مکان ایشان نماز بخوانم، بعد از نماز مغرب، در نافله دوم آن، صدایى را شنیدم که فرمود: عَظَّمْتَ وَلَدى فَعَظَّمتُکَفرزندم را بزرگ داشتى، پس تو را بزرگ داشتم (تو به او جاى دادى، من هم به تو جاى دادم)
این قضیه را من از آقاى نهاوندى شنیدم، خدمت آقاى بروجردى نقل کردم، اشک از چشمان ایشان سرازیر شد آن جمله، علاوه بر عنایت مولى الموالى به مرحوم آقاى بروجردى، بر صحّت انتساب ایشان نیز دلالت داشت (عَظَّمْتَ وَلدَى)»([8])
3 ـ داستان زلزله مشهد و فرو ریختن دیوارها و سقف یکى از شبستان هاى مسجد گوهر شاد
روزى حاج شیخ على اکبر نهاوندى با جمعیت بسیارى در یکى از شبستان هاى مسجد گوهرشاد مشغول اقامه نماز جماعت بود بعد از اتمام نماز ظهر، شیخ على اکبر مکان نماز را تغییر مى دهد و به شبستان دیگرى مى رود و جماعتِ نمازگزار هم به دنبال ایشان به شبستان دیگر مى روند بعد از لحظاتى، در کمال ناباورى، شبستان قبلى به واسطه زلزله فرو مى ریزد و همه مردم نمازگزار را در بُهت و حیرت فرو مى برد و از آن به بعد، این شبستان به شبستان نهاوندى معروف مى گردد
سخت کوشى در راه تحصیل علم:
آیت الله نهاوندى مى نویسد: خواجه عبدالله انصارى در «نفخات الانس» مى گوید:
«من سیصد هزار حدیث یاد دارم با هزار هزار اسناد آن چه من در طلب حدیث حضرت مصطفى(صلى الله علیه وآله) کشیدم هرگز احدى نکشیده، یک منزل از نیشابور تا دیزباد باران مى آمد و من براى آن که جزوه هاى حدیث خیس نشود در حال رکوع راه مى رفتم و آن ها را در زیر شکم نهاده بودم شب در نور چراغ، حدیث مى نوشتم و فراغت نان خوردن را نداشتم، مادرم نان پاره و لقمه مى کرد و در دهان من مى نهاد
نظیر حالت خواجه از براى خود حقیر نیز اتفاق افتاد در سال 1318 هـ ق که از نجف اشرف بیرون آمده و به جانب بلاد عجم مى آمدم، آب طغیان نمود و سد کاظمین و بغداد را خراب نمود و از حدود بغداد تا حدود سراى خاکسترى را آب گرفته بود قُفّه([9]) در میان آب انداخته و زوّار و عابرین را عبور مى دادند حقیر در میان قُفّه به پا ایستاده و مؤلفات فقه و اصول خود را در ساروقى([10]) بسته و بالاى سر خود نگاهداشته بودم که اگر فرضاً غرق شدم، اول خود غرق شوم بعد از آن نوبت به آن مؤلفات برسد و تا به حال که این مقام را تحریر مى نمایم و مقارن ظهر روز یکشنبه بیست و یکم ماه شعبان المعظم سال 1341 هـ ق است، اگر مدعى شوم که در منزل خود از بدو تحصیل تا حال غذایى با فراغت بال صرف ننموده، به جهت اشتغال به مطالعه کتب و نوشتجات، همانا ادعایى قریب به صدق نموده ام از خداوند توفیقِ آن چه را دوست دارد و مورد رضایت اوست مسئلت دارم([11])
فرزندان ایشان
اگر چه تعداد فرزندان ایشان بدرستى مشخص نیست، امّا فرزند ایشان شیخ محمّد بن على اکبر نهاوندى (فرید نهاوندى) از چهره هاى شناخته شده در میان اهل علم مى باشد و از نوادگان و فرزندان ایشان در حوزه هاى علمیه مشهد و قم مشغول تحصیل علوم دینى مى باشند فرید نهاوندى داراى تألیفاتى است که در موضوعات مختلف مى باشد، از جمله:
«غزلیات فرید نهاوندى» و «رموز نماز»([12])
وفات
وى عاقبت در روز سه شنبه نوزدهم ربیع الثانى سال 1369 هـ ق در 91 سالگى چشم از جهان فرو بست با اعلام وفات این بزرگ مرد از مأذنه مساجد و حرم رضوى، مردم دسته دسته به کوچه ها و خیابان ها ریختند و بدن مطهّر این عالم ربّانى را با اندوه و ماتم فراوان تشییع نمودند
پیکر پاک ایشان در «دار السعادة»، در جوار مرقد مطهر امام رضا(علیه السلام) نزدیک قبر شیخ مرتضى آشتیانى، طرف پایین پاى مبارک حضرت رضا(علیه السلام) در صحن جدید، متصل به درب حرم مطهر به خاک سپرده شد
آقاى مروّج که از سرایندگان مادّه تاریخ در مشهد بود، در تاریخ رحلت ایشان سروده اند:
آمده اندوه و سرافکند و پىِ تاریخ گفت: *** شد نهاوندى مقیم اندر درِ سلطان توس
[1] - مقبره وى در شمال غربى نهاوند، به نام «بابا پیره» معروف است
[2] - قبر وى در روستاى «لیلى یادگار» شهر نهاوند قرار دارد
[3] - ریحانة الادب، ج 6، ص 269 ـ 270
[4] - المسلسلات فى الاجازات، ص 376 ـ 377
[5] - معجم مؤلفى الشیعه، ص 422 ـ 423
[6] - پدرآقاى على افراسیابى،مسؤول انتشارات نهاوندى درقم
[7] - همان
[8] - مجله حوزه، شماره 43 ـ 44، خرداد و تیر 1370، یادنامه سى امین سالگرد درگذشت آیت الله العظمى بروجردى
[9] - قُفّه: قایق، زورق
[10] - ساروق: پارچه چهار گوش، سفره
[11] - نهاوندى ـ شیخ على اکبر ـ جنة العالیة، ج 2، ص 53 ـ 54، شماره 131
[12] - تهرانى، آقا بزرگ، الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج 16، ص57
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه