13 مهر 1394, 15:28
پیشتاز نهضت
استاد حکیمى در شانزده سالگى (حدود سال هاى 28 ـ 1330 ش) در بحبوحه نهضت ملى شدن صنعت نفت، به فعالیت و مبارزه سیاسى، اجتماعى روى آورد و در این راه، در حدّ خود کوشش هایى نمود.
از سال 1338، در محافلى که شب هاى چهارشنبه براى جوانان مشهد ـ به نام «جلسه الغدیر» ـ دایر کرده بود، درباره «حکومت عادل» سخن مى گفت و از این راه به آگاه سازى جامعه بویژه نسل جوان مى پرداخت. این فعالیت ها در زمانى بود که هنوز از مبارزات علنى و انقلاب اسلامى سخنى در میان نبود، طولى نکشید که ایادى و عوامل رژیم، آن محفل را تعطیل کردند و استاد را از آن زمان تا پیروزى انقلاب اسلامى تحت نظر گرفتند. در سال 1340 مقاله اى نوشت و آن را منتشر ساخت و در ضمن آن، مذهب تشیع را مذهبى انقلابى و مدافع محرومان معرفى کرد و اذهان را به حماسه هاى علوى، شورش هاى شیعه و فلسفه آن و معرفى مکتب این آرمان والاى اسلام که در آن هیچ ستم وناهمسانى در میان توده ها نماند و این که انسان ها باید آزاد باشند و آزاد بیاندیشند، متوجه نمود.([5]) در سال 1343 به هنگام تحویل سال، که حرم و آستان قدس رضوى، مملو از جمعیت بود، و به طور معمول شاه در آن هنگام به مشهد سفر مى کرد، او با همکارى دوستانش روایت «من رَاى سلطاناً جائراً» را با ترجمه اى زیبا و متنى مناسب، روى ورقى از کاغذ چاپ کردند و از روى بام هاى حرم مطهر وصحن ها، در وقتى که چراغ هاى حرم و خیابان هاى اطراف براى لحظاتى بصورت خاموش و روشن در مى آمد، در بین جمعیت و خیابانى که شاه از آن عبور مى کرد، پخش کردند. با روشن شدن چراغ ها و خواندن برگ ها، ساواک مطلع شد و از این حرکت دستپاچه گردید و فرداى آن شب بود که مسیر شاه را عوض کرد و او را از خیابانى دیگر از حرم بازگرداند. پس از این واقعه بود که مأموران رژیم گفته بودند: عاملان این حرکت قصد ترور شاه را داشته اند...
در سال هاى خفقان، چندین بار استاد در شهرهاى مختلف از جمله، تهران، رشت، خوى، سلماس، مرند و ارومیه بازداشت و زندانى گردید و زمانى هم که به تهران مهاجرت کرده بود بطور مکرر به ساواک احضار و تهدید مى شد.
استاد حکیمى پس از آشنایى با نوّاب صفوى(شهادت: 1334 ش) در مشهد مقدس به شدت تحت تأثیر افکار و اندیشه هاى او قرار گرفت و چون احتمال قوى مى داد که شیوه اى مانند او را برخواهد گزید، شرعاً خود را مکلف به ازدواج ندانست و کارهاى سیاسى و مبارزاتى را لازم تر تشخیص داد، و چون تحت نظر ساواک بود، از تشکیل خانواده صرف نظر کرد و بخاطر فعالیت هاى فرهنگى و سیاسى، پوشیدن لباس روحانى را (پس از 15 سال ملبس بودن) دیگر لازم ندانست.([6])
آقاى حکیمى در راه انقلاب اسلامى و پیشبرد اهداف آن، کوشش هاى فراوانى نمود. در ابتدا با قلم و بیان، توان خود را در این راه نهاد و در معرفى امام(ره) در آن دورانِ سخت شجاعت هایى از خود نشان داد و از همه بالاتر نقش منحصر به فرد او در وارد شدن متأله قرآنى وعالم ربانى خراسان، یعنى حاج شیخ مجتبى قزوینى در مسیر مبارزه و انقلاب بود که این مسأله موجب پیوستن سایر علما وروحانیان ودیگر اقشار همه خراسان به مسیر انقلاب و نهضت گردید.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان