13 مهر 1394, 13:51
لقمه شبهه ناک
جلال الدین همایى در ادامه سخنانش مى گوید:
«اگر احیاناً لقمهاى شبهه ناک خورده بود، بر فور انگشت در گلو مى کرد و همه را بر مى آورد. و این حالت را مخصوصاً خود یک بار به رأى العین دیدم. ماجرا از این قرار بود: یکى از بازرگانان ثروتمند، آن بزرگوار را با چند تن از علما و طلاب دعوت کرده بود. سفرهاى گسترده بود. از غذاهاى متنوع با انواع تکلّف و تنوق. آن مرحوم به عادت همیشگى مقدار کمى غذا تناول کرد. پس از آن که دست و دهانها شسته شد، میزبان قبالهاى را مشتمل بر مسألهاى که به فتواى سید حرام بود براى امضا حضور آن مرد روحانى آورد. وى دانست که آن میهمانى مقدمهاى براى امضا این سند بوده و شبهه رشوه داشته است رنگش تغییر کرد و تنش به لرزه افتاد و فرمود: من به تو چه بدى کرده بودم که این زقوم را به حلق من کردى؟ چرا این نوشته را پیش از ناهار نیاوردى تا دست به این غذا آلوده نکنم؟ بس آشفته حال برخاست و دوان دوان به مدرسه آمد و کنار باغچه مدرسه مقابل حجرهاش نشست و با انگشت به حلق فرو کرد و همه را استفراغ کرد و پس از آن نفس راحتى کشید.»([35])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان