13 مهر 1394, 13:51
ورود به حوزه علمیّه
درباره چگونگى گرایش و نحوه ورود حکیم جهانگیرخان قشقایى به حوزه علمیّه، سخنانى گفته شده است که در خور توجه است.
استاد قدسى به نقل از جلال الدین همایى، فرزند طَرَب، درباره جریان آشنایى حکیم قشقایى با هماى شیرازى در ابتداى ورودش به اصفهان مى نگارد:
«در برخوردى که بین هماى شیرازى (پدر بزرگ جلال الدین همایى که نام کامل او رضا قلى و متخلص به هماى شیرازى بود) با حکیم قشقایى پیش مى آید، حکیم قشقایى از مرحوم هماى شیرازى نشانى تار ساز را جویا مى شود. ایشان ضمن راهنمایى وى به سوى تارساز، در اثنا سؤال و جواب متوجه مى شود که ]این مرد میان سال [آیتى از هوش و درایت و ذکاوت است.
به وى مى گوید: با این استعداد حیف است، ضایع شوى. میل دارى درس بخوانى؟ جهانگیرخان پاسخ مى دهد: از خدا مى خواهم. بدین ترتیب حکیم قشقایى به ]راهنمایى هماى شیرازى در چهل سالگى راهى مدرسه طلاب مى گردد و در سلک دانشوران علوم دینى جاى مى گیرد[.»([3])
صفاى باطن و فطرت پاک آن حکیم الاهى بود که چنین تحوّل غیر قابل تصورى را خداوند در زندگى وى به وجود آورد. حکیم جهانگیرخان بعد از نصحیت «هما» به او مى گوید: «نیکو گفتى و مرا از خواب غفلت بیدار نمودى. اکنون بگو چه باید کنم که خیر دنیا و آخرت در آن باشد؟»([4]) آن عارف فرزانه چنان که گفته شد، وى را توصیه به فراگیرى دانش مى کند.([5]) همت بلند حکیم قشقایى سبب مى شود که بعد از گذشت 40 سال ـ که بهارِ جوانیش در ایل قشقایى سپرى شده بود ـ بقیه عمر شریفش را به یادگیرى علوم مختلف ـ به ویژه فلسفه، حکمت، عرفان، فقه، اصول، ریاضى و هیئت، بگذراند.([6])
همچنین نقل مى کنند:
«در حالى که متأثر از گفته شخصِ راهنما بوده است در بازار]اصفهان[ مشاهده مى کند جماعتى در اطراف شخصى، با خضوع و خشوع حرکت مى کنند و اداى احترام مى نمایند. علت را جویا مى شود؟ مى گویند: وى یکى از علماى اصفهان است. حکیم جهانگیرخان در اراده اش مصمم تر مى شود و با جدّیت پى تحصیل دانش مى رود.»([7])
استاد همایى در خصوص ارتباط پدرش میرزا ابوالقاسم محمّد نصیر ـ که متخلص به «طَرَبْ» بود ـ با حکیم جهانگیرخان مى نویسد:
«طرب با جهانگیرخان رابطه دوستى و ارادتمندى داشت که پیوند اصلى آن موروثى بود. به دلالت این که هماى شیرازى ]عارف، شاعر[ از جهت هدایت و تشویق و ترغیب جهانگیرخان به تحصیل و ترک زندگانى ایلى بر وى حقى بود.»([8])
مورخ دیگرى چنین نوشته است:
«در یکى از تابستان ها که ایل قشقایى به ییلاق سمیرم آمده بود، جهانگیرخان نیز مانند سایر افراد ایل که براى خرید و فروش و رفع حوائج شخصى خود به اصفهان مى آمدند، او هم به اصفهان آمد و در ضمن تارش هم خراب شده بود و مى خواست آن را تعمیر نماید. از شخصى سراغ تارساز را گرفت و او یحیى ارمنى، تارساز معروف مقیم جلفا]ى[ اصفهان را به او نشان داد. ضمناً به او گفت: برو پى کار بهترى و علم بیاموز، از تار زدن بهتر است. گفته آن شخص به جهانگیرخان خیلى اثر کرد. او در مدرسه صدر حجره اى براى خود گرفت و با یک عشق و علاقه مفرطى پى تحصیل رفت و رتبه اش به جایى رسید که یکى از بزرگان از حکما و فقها و مدرسین اصفهان شد.»([9])
همت بلند دار که مردان روزگار *** از همت بلند به جایى رسیده اند
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان