نویسنده: میر عماد اشراقی
فرانسیس بیکن و فلسفه تجربه گرایی
اشاره: فرانسیس بیکن (francis bacon) فیلسوف و دانشمند قرن هفدهم آغازگر زمینه تجربهگرایی در اروپا میباشد. دیدگاه وی در تاریخ علم به سودگرایی معروف است. در نظر بیکن روش شناسی علمی بسیار حائز اهمیت است. او به کارگیری منطق سنتی را در کشف حقایق علمی بیفایده میدانست و فقط تجربه و آزمایش را در راه رسیدن به علم قبول داشت. روش شناسی علمی بیکن عبارت است از مشاهده و تجربه در امور طبیعت جهت جمع آوری دادهها و اطلاعات مورد نیاز برای شناخت واقعیتهای جهان و تاکید بر استقراء که در آن مواد قوه تعقل به کار رود.
بیکن یکی از مهمترین اشخاصی است که اروپاییان را وارد تجدد علم و حکمت کرده است، هر چند که برخی از معاصران و دانشمندان قبل از او مانند گالیله، داوینچی و... نیز خدمات ارزندهای را جهت پیشرفت علم اروپا ارائه دادهاند ولی بیکن روش تازهای را روشن نمود و قواعد و اصول آن را به دست داده است. اهل علم را از حوزه دیانت مسیح بیرون کرده و مستقل ساخت و گفتههای پیشینیان را از حجیت انداخته است. اگر چه نسبت به ارسطو و افلاطون با وجود کمال اعجاب و اعترافی که به بلندی مقام ایشان دارد یک اندازه بی انصافی و زیاده روی کرده است، با این حال این زیاده روی را برای اصلاح افراطی آن روزها از پیروی قدمامی کردهاند لازم میدانسته است.
در هر حال طالبان علم را متوجه عیبها و نقصهای کارشان نموده و آنان را ترغیب نموده که جهت شناخت معارف و کسب علم از تاکید بیجا و افراط بر گفتهها و نوشتههای دیگر علما پرهیز نمایند و با تکیه بر دیدگاه و جهان بینی خود در راه تاسیس علم و معرفت قدم بردارند.
بیکن با روشن ساخت اهمیت علم و دانش در بهبود زندگانی انسان، تلاش نمود تا به کشفیات و اختراعات جدید و نوآوریهای علمی اهمیت لازم را در جامعه بدهد، و نشان دهد که با هر اختراع و کشفی که در زندگی انسان رخ میدهد گامی در جهت رفاه و حل مشکلات رخ میدهد. از این رو هر چند فرانسیس بیکن خود در علوم و صنایع هیچ کشف و اختراعی ندارد، او را یکی از بنیاد کنندگان علوم جدید که مبنی بر تجربه و مشاهده است میدانند و با آنکه مذهب فلسفی تاسیس ننموده، بانی فلسفه تحققی میخوانند. (فلسفه تحققی اصطلاحی است برای philosophie positive، یعنی فلسفه مبتنی بر امور محقق که در قرن نوزدهم تاسیس شده است.)
از دید بیکن علم زمانی به دست میآید که فرد محسوسات و جزئیات را به مشاهده و تجربه در آورد و برای استخراج قواعد به کلیات جمع آوری مواد روی آورد. اما این جمع آوری مواد، مشاهده و تجربه را سرسری نباید گرفت، و با نهایت دقت و تامل باید به کار برد. وی در شناخت واقعیتها بر محسوسات و تجربه اهمیت زیادی قائل بود و تاکید داشت که نباید به نقل قول و روایت اعتماد کرد و شخصاً باید به مشاهده و تجربه پرداخت. مواد تجربه را فراوان و بسیار و متنوع باید نمود.
در استخراج کلیات هم شتاب نباید کرد و مانند قدما از کلیات ابتدایی نباید یکباره به احکام کلی نهایی پرواز کرد، بلکه کم کم باید پیش رفت. در جمع آوری مواد و نتیجهگیری از آنها روش تدریجی و استنباطهای مرحله به مرحله را باید رعایت نمود. یعنی نسبت به دامنه تجربیات و مشاهدات باید نتیجه گیری نمود و در شناخت و استنباط از قواعد، سلسله مراتب و مراحل تدریجی نتیجه گیری را رعایت نمود.
در گردآوری و استخراج اطلاعات نباید به حافظه اعتماد نمود، بلکه یافتهها و نتایج مشاهدات را در کاغذ ضبط و ثبت نمود. زمانی که مواد و دادهها پراکنده و متنوع هستند باید برای آنها جدول تنظیم کرد. بیکن حتی به طبقه بندی جداول تحقیقی پرداخته و تاکید کرده که بر اساس این جدولها به استقرا بپردازیم، یعنی از مواد جزء که جمع آوری کردهایم، قاعده و دستور و احکام کلی در آوریم.
بیکن دیدگاه و نظریات خود را در کتاب شش جلدی خود که ترجمهاش «احیاء العلوم کبیر» است بیان نموده که از این شش جلد، دو جلد اول کامل بوده و چهار جلدی بعدی ناقص نوشته شده ولی با این حال دو جلد اول توانسته نکته نظریات و رویکرد او را به طور کامل بیان کند. بیکن در این کتاب فواید و سود علم و فضیلت را در زندگی انسان و بهبود اوضاع و احوال حیات مردم بیان کرده، و به انتقاد از کسانی که در علم و حکمت به جای تاکید بر محتوا و معنی به الفاظ و مجادله مشغولند، میپردازد. بدین ترتیب علم و حکمت قدیم را مورد انتقاد قرار میدهد و خطا و ناقص بودن و بیحاصلی و بیثمری آن را باز مینماید و طریقه و روشی را که در کسب علم درست و منطقی میداند نشان میدهد.
در بخشی از کتاب به تقسیم مندی علم و فنون میپردازد و علوم را به سه دسته حافظه، متخیله و عقل منقسم میداند. آنچه مربوط به حافظه است تاریخ است و علوم متخیله، شعر است. علم عقلی فلسفه است، و فلسفه سه موضوع دارد، خدا، طبیعت و انسان. وی تاکید میکند که باید برای پیشرفت علم و گسترش نوآوریها در جامعه تلاش نمود، از این رو شرحی سفارش میکند که باید برای پیشرفت علم وسایل فراهم کرد، از مدرسه و کتابخانه و انجمنهای علمی؛ و باید کتابهای سودمند تدارک نمود و نویسندگان را دلگرم کرد و پاداش شایسته داد.
همچنین بیکن در زمینه روان شناسی نیز نوشتههای جالبی دارد. او به وجود بتهایی در ذهن انسان معتقد است که مانع پیشرفت علمی میشوند و این بتها را به چهار دسته قبیلهای، غار، بازاری و تئاتری تقسیم میکند و آنها را باعث انحراف ذهن انسان میداند. بت قبیلهای تمایل ذهنی ما به مشاهده امور از روی عادات شخصی است، نه آن طور که واقعاً هستند. بت بازاری مشکل مفهومی انسان است یعنی استفاده از کلماتی که در حقیقت نماینده هیچ واقعیتی نیستد، بت تئاتر یا مکاتب اشاره به نفوذ سیستمهای فلسفی بالاخص نظام فکری ارسطو در ذهن دارد. به اعتقاد او افرادی که تحت تاثیر چنین نفوذی هستند، عقاید و آرای خود را قبل از تجربه و آزمایش پذیرفتهاند و سپس با منحرف کردن تجربیات مورد مشاهده، سعی در اثبات قضایای از پیش تعیین شده خود دارند. تاکید بیکن بر مشاهده بدون پیش فرض نتیجه نظریات بت است.
نقد: یکی از جنبههای انتقادی وارده بر نظریات بیکن، تاکید مفرد و افراطی وی بر عنصر تجربه گرایی و مشاهده محسوسات میباشد، به نحوی که اگر واقعیتی در عرصه تجربه و تکرار آزمایشات بیکن خود را نشان ندهد، مورد نفی قرار میگیرد. بی تردید یکی از موارد جهت ادراک حقایق و واقعیتهای جهان جهت کشف و شناخت، از طریق تجربه و مشاهده صورت میگیرد، اما بسیاری از حقایق و ادراکات جهان هستی نظیر مفاهیم متافیزیک، باورهای دینی و معنویات، امورات باطنی و روحی را نمیتوان به طریق تجربه اثبات نمود و این نوع واقعیات از تیررس تجربه به دور هستند و این واقعیات نیز حیطه و علم مخصوص خود را دارا میباشند، لذا باید از طریق این علوم و چارچوب منحصر به خودشان مورد شناخت قرار گیرند. از جمله ایرادات اساسی و مهم بر رهیافتهای بیکن عدم توجه وی بر مفاهیم والای مذهبی و اعتقادی میباشد، تاکید مفرط بر تجربه و آزمایش باعث گردیده تا مبانی نظری و شالوده تحقیقاتی وی در تسلسل اعداد و آمار و اثبات ریاضی وار قرار گیرد و با ناتوانایی از شناخت این مفاهیم از آنها غافل گردد. در حالی که دریافت حقایق و مسائل معنوی و الهی، در سایه سار آموزههای دینی و مذهبی محقق میگردد. به نظر میرسد که در شناخت واقعیتها و جهت ادراک کامل آنها میبایست از روش ترکیبی و تمامی ابزارها و عناصر موجود چون تجربه، مشاهده، محسوسات، تعقل، استدلال و استنتاج استفاده نمود. آموختهها و رهیافتهای بیکن با تقبیح آداب و رسوم و اندیشههای کلاسیک و سنتی یکی از هجمهها و انتقادات وارد بر خود را مسجل مینماید. با اینکه برخی از رویکردهای سنتی درست بر مبنای حقیقت نبوده و گاهاً مبانی مخدوش و غلطی را بر خود برگزیدهاند، ولی در میان آنها اندیشهها و نکته نظراتی یافت میشود که ارزش تامل، اصلاح و گاه تکمیل را دارد. نادیده گرفتن چنین نکته نظراتی از دیدگاه منطقی موجه و منطقی نمیباشد، چرا که مبنای مکتوبات و یافتههای سنتی، مجموعه اندیشه و تفکرات حکما و اندیشمندانی است که در عصر کمبود امکانات و ابزار حصول علم، توانستهاند به نایافتهها و مکتومات دستگاه آفرینش دست یافته و بر غنا و محتوای علم و دانش روزگار خود بیفزایند و با این کار معضل و مشکلی از جامعه را جهت بهبود زندگی مردم حل نمایند.