یکی ازکارهایی که کفار و دشمنان امت اسلامی سعی در ترویج آن در بین مسلمانان دارند، تشبه مسلمین به کفار است. گویا آنها دریافته اند که یکی از راههای تهاجم فرهنگی و تغییر فرهنگ مسلمانان به ویژه جوانان مسلمان، تشبه آنها به کفار است.
در مقاله حاضر نویسنده کوشیده است که به بررسی شقوق مختلف فقهی تشبه مسلمانان به کفار بپردازد. اینک مطلب را با هم از نظر می گذرانیم: تشبه به کفار در فقه در دو حوزه اساسی مورد بحث قرار می گیرد:
1-تشبه به کفار در عبادت
به این معنی که شخص، عبادت را با وضع خاص یا لباس خاصی که شبیه کافران است انجام دهد؛ چنان که در روایتی آمده است:
عن جعفربن محمد(ع) انه قال: اذا کنت قائماً فی الصلاه فلا تضع یدک الیمنی علی الیسری و لا الیسری علی الیمنی فان ذلک تکفیر اهل الکتاب.[1]
امام باقر(ع) فرمود: هنگامی که برای نماز ایستاده ای، دست راست را روی دست چپ یا دست چپ را روی دست راست قرار نده؛ زیرا این کار خضوعی (تکفیر) است که اهل کتاب انجام می دهند.
بحث تشبه به کفار در عبادت گرچه مهم است ولی چنان که عنوان مقاله نشان می دهد، از موضوع این نوشتار خارج بوده و به آن نمی پردازیم.
2-تشبه به کفار در غیر عبادت
یعنی انسان در غیر عبادت در جنبه های گوناگون زندگی، تشبه به کفار نموده و خود را همانند آنان سازد. آنچه که در این نوشتار مورد بحث قرار خواهد گرفت، همین قسم است که اکنون مورد ابتلای جامعه اسلامی نیز می باشد.
تشبه به کفار در غیر عبادت، شکل های گوناگونی دارد، ولی می توان آنها را به سه دسته اساسی تقسیم کرد:
1-تشبه به کفار در پوشش
بدین معنی که مسلمانان در لباس، کفش، کلاه، انگشتر، گردن بند و سایر پوشیدنی ها، خود را شبیه کافران سازند؛ همانند پوشیدن کراوات، پاپیون و لباس هایی با مدل ها و تصاویر مخصوص به کفار که شعار و مروج فرهنگ آنان است. در روایات، تشبه به کفار در خصوص پوشش مورد توجه قرار گرفته و مؤمنان از آن نهی شده اند.[2]
2-تشبه به کفار در آرایش
بدین معنی که مسلمانان در آرایش سر، صورت و سایر مواضع آرایشی، خود را شبیه کافران سازند؛ همانند مدل های آرایش سر و صورت برخی افراد که امروزه کم و بیش در جامعه مشاهده می شود. در این باره نیز روایات، مؤمنان را از تشبه به کفار بر حذر داشته اند. [3]
3-تشبه به کفار در آداب و رسوم
منظور از آن، همانند شدن با کفار در آداب و رسومی است که از ویژگی و شعارهای آنان به شمار می رود و اکنون در جامعه نمونه هایی از آن به چشم می خورد، مانند سگ بازی و آوردن آن به خانه و ماشین و مانند غذا خوردن نزد صاحبان عزا که در برخی مناطق کشور معمول است و مخارج سنگینی بر صاحبان عزا تحمیل نموده و مصیبتی فوق مصیبت است. در این زمینه نیز اولیای دین، مؤمنان را راهنمایی نموده و آنها را از تشبه به کفار بر حذر داشته اند. [4]
اکنون به بررسی دلایل هر یک از اقسام یاد شده تحت عنوان حکم تشبه به کفار، می پردازیم:
حکم تشبه به کفار
1- تشبه به کفار در پوشش
دلایلی که از آنها حکم تشبه به کفار در پوشش به دست می آید، دو دسته اند:
دلایل عام: یعنی دلایلی که به طور کلی دلالت بر حکم تشبه به کفار دارند و در آنها مصداق خاصی مطرح نشده است.
دلایل خاص: یعنی دلایلی که در خصوص تشبیه به کفار در پوشش وارد شده اند.
الف-دلایل عام
1-آیات
آیات متعددی[5] برای اثبات حرکت تشبه به کفار مورد استناد قرار گرفته[6] ولی دلالت آنها بر مدعا تمام به نظر نمی رسد، زیرا از دقت در متن آیات یاد شده و موضوع مورد بحث در آنها، به دست می آید که این آیات مربوط به مسایل بنیادی دین همانند توحید و شرک، عبودیت، رسالت پیامبر اکرم(ص) و حکم بر طبق «ما انزل الله» است چنان که سخنان مفسرین نیز گویای همین مطلب است. [7]
بنابراین، استدلال به آیات یاد شده بر مسئله فرعی همانند تشبه به کفار، بجا نیست؛ لذا از طرح آنها صرف نظر می شود اما دلالت آیه زیر و آیات مانند آن بر حرمت تشبه به کفار در برخی موارد تمام است.
یا ایهاالذین آمنوا ان تطیعوا الذین کفروا یردوکم علی اعقابکم فتنقلبوا خاسرین[8] ،
ای کسانی که ایمان آورده اید اگر از کسانی که کفر ورزیده اند، اطاعت کنید شما را به گذشته هایتان باز می گردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد.
آیه شریفه مربوط به تبلیغات کفار پس از جنگ احد است که در لباس خیرخواهی و نصیحت می خواستند مؤمنان را از قتال دلسرد نموده و میان آنان تفرقه بیندازند[9] اما خداوند مؤمنان را از اطاعت آنان برحذر داشته است. مورد آیه گرچه درباره تبلیغات کفار پس از جنگ احد است، ولی مورد، حکم در آیه را تخصیص نمی زند. پس با توجه به تبلیغات گسترده کافران مستکبر برای ترویج فرهنگ خویش، آیه، تشبه به کفار را در اموری که از ویژگی ها و شعارهای آنان است، شامل می شود؛زیرا پیروی مؤمنان از کفار در امور یاد شده، زمینه گرایش آنان به کفر را فراهم می سازد؛ با این توضیح که طاعت به معنای موافقت با اراده کسی است که به انجام کاری تشویق و ترغیب دارد، اگرچه فرمانی در کار نباشد [10]و از طرفی مقصود از بازگشت به گذشته که در آیه، نتیجه پیروی از کفار شمرده شده، بازگشت به کفر است. [11]
روشن است که مقصود از آن، شأنیت است نه فعلیت، به این معنی که لازم نیست پیروی از کفار به صورت بالفعل و حتمی، منجر به کفر پیروی کنندگان شود، بلکه همین که پیروی، زمینه گرایش به کفر را در آنها ایجاد نماید، مشمول نهی در آیه خواهد بود. چرا که در این آیه، ممکن است اطاعت کفار در همه جا یا توسط همه کس منجر به کفر نشود؛ به ویژه با توجه به این نکته که فعل «رد» یعنی بازگرداندن به گذشته، به کفار نسبت داده شده است نه به اطاعت، یعنی اطاعت از کفار در امور یاد شده، شأنیت و زمینه، فعل کفار را در کشاندن مؤمنان به کفر ایجاد می کند؛ گرچه ممکن است کفار در همه جا یا نسبت به همه کس قادر به کشاندن آنان به کفر نباشند.
پس با توجه به تبلیغات کافران مستکبر برای ترویج فرهنگ خویش، تشبه به کفار در اموری که از ویژگی ها و شعارهای آنان است، اطاعت از آنان بوده و زمینه کشاندن مؤمنان به کفر را ایجاد می کند، در نتیجه طبق ظاهر آیه شریف، حرام خواهد بود. یادآوری می شود اگرچه در آیه، امر یا نهی به کار نرفته است؛ولی مقصود از آن، فرمان به دوری کردن از پیروی کافران است. [12]
2-روایات
حدیث اول:
قال رسول الله(ص): «من تشبه بقوم فهو منهم»[13]
این روایت با اطلاق خود شامل تشبه به کفار می شود و در نتیجه مبغوض بودن آن را اقتضا دارد؛ ولی از نظر سند ضعیف است؛ زیرا گرچه در منابع اهل سنت آمده ولی از محدثین امامیه، تنها ابن ابی جمهور احسائی آن را نقل نموده که نقل او معتبر نیست.
حدیث دوم:
عن علی(ع) انه قال: «من تشبه بقوم عد منهم »[14]
از علی(ع) روایت شده که فرمود: کسی که خود را شبیه قومی نماید، از آنها شمرده خواهد شد. این روایت نیز با اطلاق خود شامل تشبه به کفار می شود و دلالت بر مبغوض بودن آن دارد، ولی از نظر سند ضعیف است؛ زیرا آن را میرزای نوری و قاضی مغربی به صورت مرسل نقل کرده اند و نسبت به ضعف آن، جبران کننده ای وجود ندارد.
حدیث سوم:
قال امیرالمؤمنین(ع): «ان لم تکن حلیماً فتحلم فانه قل من تشبه بقوم الا اوشک ان یکون منهم»[15]
علی(ع) فرمود: اگر بردبار نیستی، خود را بردبار بنمای؛ زیرا کم می شود کسی خود را شبیه قومی سازد و اندک اندک از آنها نشود.
دقت و تأمل در متن روایت ما را به این نکته رهنمون می سازد که این روایت در مقام بیان حکم تکلیفی از قبیل حرمت یا کراهت نیست، بلکه از جمله آغازین آن که امر به حلم ورزی است و تعابیری همانند «قل» و «اوشک» فهمیده می شود که روایت، ارشاد به این واقعیت است که در اموری چون بردباری، چنانچه کسی بردبار نباشد؛ لیکن خود را همانند بردباران سازد، اندک اندک ظاهر او در باطن سرایت کرده و از آنها خواهد شد.
البته این روایت، صرف نظر از سند آن، اشاره ای به برخی مفاسد تشبه به کفار دارد. بدین ترتیب که در صورت تشبه به آنان، چه بسا پیروی از امور ظاهری، اندک اندک به پیروی فکری و اعتقادی منجر شده و شخص در زمره آنان قرارگیرد.
ب- دلایل خاص
در زمینه تشبه به کفار در پوشش، روایاتی وارد شده که مهم ترین آنها مورد بحث قرار می گیرند:
حدیث اول:
عن ابی عبدالله(ع) قال: «اوحی الله عزوجل الی نبی من انبیائه قل للمومنین: لاتلبسوا لباس اعدائی و لاتطعموا طعام اعدائی و لاتسلکوا مسالک اعدائی فتکونوا اعدائی کما هم اعدائی»[16]
در تهذیب، فعل ها به صورت غایب و به جای «لاتسلکوا مسالک اعدائی «لایشاکلوا بمشاکل اعدائی» آمده است.
امام صادق(ع) فرمود: خداوند به پیامبری از پیامبرانش وحی فرمود: به مؤمنان بگو که لباس دشمنان مرا نپوشید و طعام دشمنان مرا نخورید و راه های دشمنان مرا نپیمایید وگرنه در زمره دشمنان من به شمار خواهید رفت.
مرحوم خویی(ره) سند این روایت را ضعیف شمرده است ،[17] ولی تضعیف او بجا نیست، زیرا این حدیث را شیخ صدوق(ره) در کتاب های[18] با سندهای مختلف روایت نموده و نیز شیخ طوسی(ره) آن را در تهذیب[19] روایت کرده است. طریق شیخ صدوق در کتاب های من لایحضره الفقیه و عیون الاخبار گرچه ضعیف است ولی طریق او در کتاب علل الشرایع و نیز طریق شیخ در تهذیب معتبر است.
در طریق شیخ صدوق در علل الشرایع، همه راویان صحیح و دارای توثیق خاص هستند مگر حسین بن یزید نوفلی و اسماعیل بن ابی زیاد سکونی که نوفلی توثیق خاص ندارد[20] و سکونی از عامه است،[21] ولی این امر ضرری به اعتبار سند نمی رساند، زیرا نوفلی از رجال کامل الزیارات[22] و از ثقات تفسیر علی بن ابراهیم[23] است. علی بن ابراهیم در مقدمه تفسیرش به وثاقت راویانی که در طریق احادیث تفسیرش واقع شده اند، تصریح کرده است[24] و ابن قولویه نیز در مقدمه کامل الزیارات تصریح به وثاقت راویانی نموده که در اسانید آن واقع شده اند[25] به همین جهت کسانی که در اسناد این دو کتاب قرارگرفته اند، از جمله نوفلی، موثق به توثیق عام هستند. چنانکه مرحوم خویی(ره) همه کسانی که در اسناد این دو کتاب واقع شده اند را موثق می داند[26] اما سکونی گر چه از عامه است ولی توثیق خاص دارد[27] و شیخ طوسی گفته است: طائفه امامیه به روایات او عمل نموده اند[28] بنابراین طریق شیخ صدوق در علل الشرایع معتبر است.
طریق شیخ طوسی نیز همانند طریق شیخ صدوق معتبر است گرچه درآن علاوه بر نوفلی و سکونی، ابراهیم بن هاشم واقع شده که توفیق خاص ندارد؛ زیرا ابراهیم از ثقات تفسیر فرزندش علی بن ابراهیم است به گونه ای که در طریق بسیاری از احادیث آن واقع شده است[29] از این روی بسیاری از بزرگان فن، به وثاقت و صحت روایت ابراهیم تصریح نموده اند[30]پس حدیث مورد بحث از نظر سند معتبر به شمار می رود.
دلالت حدیث: عبارت «لاتلبسوا لباس اعدائی» نهی و ظهور درتحریم دارد[31]چنانکه شیخ حر عاملی نیز آن را حمل برتحریم نموده است .[32]
در نتیجه آن دسته از پوشیدنی هایی که از ویژگی ها و شعارهای کافران است به گونه ای که پوشنده آن درعرف، پوشنده لباس آنان به شمار رود،مشمول نهی در عبارت یاد شده است و حرام خواهد بود. به نظر می رسد اکنون کراوات و پاپیون در جامعه ما از همین مقوله هستند چنانکه برخی از فقهای معاصر همانند آیه الله خامنه ای، آیه الله صافی و آیه الله مکارم، استفاده از آنها را جایز نمی دانند.[33]
حدیث دوم:
عن ابی عبدالله (ع) قال: «کان امیرالمومنین(ع) یقول: لاتزال هذه الامه بخیرمالم یلبسوا لباس العجم و یطعموا اطعمه العجم فاذا فعلوا ذلک ضربهتم الله بالذل» [34]
این حدیث در موضع دیگر محاسن برقی و نیز در وسائل الشیعه با یک جمله اضافی نقل شده که ارتباطی به موضوع بحث ندارد.[35]
امام صادق(ع) فرمود: امیرالمومنین(ع) می فرمود: این امت مادامی که لباس عجم را نپوشند و خوراک های عجم را نخورند، پیوسته درخیر هستند و هر گاه چنین کنند، خداوند برای آنها ذلت را مقرر خواهد کرد.
سند حدیث: این روایت از نظر سند اشکال دارد؛زیرا در آن محمدبن خالد برقی و طلحه بن زید واقع شده اند، طلحه بن زید اگر چه از اهل سنت است[36] و توثیق خاص ندارد، ولی توثیق عام دارد. زیرا ازثقاوت صفوان است[37] و شیخ طوسی کتاب او را مورد اعتماد دانسته[38] ولی محمدبن خالدبرقی مورد اختلاف است. زیرا این غضائری علامه حلی[39]، و نجاشی[40] او را تضعیف نموده و شیخ طوسی او را توثیق کرده است؛[41] اگر چه علامه حلی به قول شیخ طوسی اعتماد نموده و او را توثیق کرده است[42] ولی وجهی برای این ترجیح به نظر نمی رسد؛ لذا سند حدیث به لحاظ محمد بن خالد برقی اشکال دارد.
دلالت حدیث:
گویا مقصود از عجم درحدیث، کفار هستند، چنان که مرحوم کاشف الغطاء آن را متحمل دانسته و حدیث را حمل برکراهت کرده است.[43] دقت در متن حدیث نیز ما را به همین نکته رهنمون می سازد؛ زیرا تعبیری مانند «لاتزال هذه الامه بخیر» متناسب با کراهت است.
بنابراین حدیث، دلالت بر کراهت تشبه به کفار درپوشش دارد. در این صورت صرف نظر از سند، طریق جمع میان این حدیث و حدیث معتبر پیشین، آن است که حدیث پیشین را که دلالت برحرمت دارد، حمل بر موردی نماییم که تشبه دراموری باشد که از ویژگی ها وشعارهای آنان است و این حدیث راحمل بر موردی نماییم که این چنین نیست.
حدیث سوم:
عن عائشه ان رسول الله (ص) کان لایترک فی بیته شیئاً فیه تصلیب الاقبضه.[44].
عایشه گفته است که:پـیامبر اکرم (ص) درخانه چیزی را که بر آن نقش صلیب بوده، رها نمی-کرد مگراینکه آن را می برید. این روایت از نظر سند ضعیف است؛ زیرا تنها درمنابع حدیثی اهل سنت آمده و محدثین شیعه آن را روایت نکرده اند.
2- تشبه به کفار درآرایش
دلایلی که از آنها تشبه به کفار در آرایش به دست می آید، نیز دو دسته اند:
1- دلایل عام
همان دلایلی که درمسأله پوشش به صورت کلی بیانگر حرمت تشبه به کفار در برخی موارد بوده اند، درمورد آرایش نیز جاری می شوند.
2- دلایل خاص
حدیث اول:
روایت معتبر شیخ طوسی که پیش از این در مسئله مربوط به پوشش مطرح شد، یکی از فقراتش شامل آرایش نیز می شود: «اوحی الله عزوجل الی نبی من الانبیاء قل للمومنین... و لا یشاکلو بمشاکل اعدائی».[45]
برطبق این فقره، خداوند به مؤمنان می فرماید: هم شکل دشمنان من نشوید. نهی دراین فقره، طبق قاعده، ظهور در حرمت دارد، چنان که شیخ حر عاملی نیز آن را حمل بر حرمت کرده است.[46] پس اگر آرایش از ویژگی ها و شعارهای کفار باشد، به گونه ای که شخص با انجام آن در عرف، هم شکل کافران محسوب شود، مشمول نهی در این فقره بوده و مرتکب حرام خواهد شد. گویا نظر مقام معظم رهبری نیز دراین زمینه همین است. ایشان می گوید: ملاک در حرمت تقلید از غرب از نظر آرایش مو و مانند آن، شبیه شدن به دشمنان اسلام و ترویج فرهنگ آنان است که با اختلاف کشورها، زمان ها و اشخاص، متفاوت خواهد بود.[47] ترویج فرهنگ در کلام یاد شده، همان نحوه آرایش و مانند آن است و این هنگامی است که از ویژگی های آنان باشد، به گونه ای که شخص با انجام آن شبیه کفار محسوب شود.
حدیث دوم:
قال رسول الله(ص): ان المجوس جزوا لحاهم وفروا شواربهم و انا نجز الشوارب و نعفی اللحی وهی الفطره ،[48]
مجوس ریش های خود را می تراشیدند و سبیل ها را پرپشت می گذاشتند؛ ولی ما سبیل های خود را می تراشیم و ریش های خود را بلند می گذاریم، روش ما مطابق فطرت است.
این روایت گرچه مرسله است ولی معتبر است، زیرا از مرسلات معتبر شیخ صدوق است؛ چرا که مرسلات او دو قسمند:
اول: مرسلاتی که آنها را به طور جزم به معصوم نسبت داده است، مانند «قال امیرالمؤمنین کذا».
دوم:مرسلاتی که آنها را به طور جزم به معصوم نسبت نداده بلکه گفته است «روی عنه علیه السلام». مرسلات دسته اول مورد اعتماد و قابل قبول هستند. [49] روایت مورد بحث جزو دسته اول است، زیرا شیخ صدوق آن را به نحو جزم به پیامبر(ص) نسبت داده و گفته «قال رسول الله(ص)»، پس این حدیث معتبر است؛ چرا که از صدوق جدا بعید است خبری که نزد او موثق نباشد و روایاتش صحیح نباشند را به نحو جزم به معصوم نسبت دهد؛ با این که نهایت احتیاط و کمال دقت را در اسناد داشته است. وانگهی خود صدوق در کتابش به نحو عام این گونه اخبار را صحیح شمرده است؛ او در مقدمه کتابش گفته است: روایاتی را در این کتاب می آورم که بر طبق آنها فتوی داده و حکم به صحت آنها می نماییم و میان خود و پروردگارم آنها را حجت می دانم.[50]
بنابراین، روایت مورد بحث و امثال آن که به طور جزم به معصوم نسبت داده شده اند، در تصحیح عام شیخ صدوق، قدر متیقن بوده و معتبر می باشند.
اما از حیث دلالت: گویا مرحوم خویی(ره) دلالت این حدیث را بر حرمت تشبه به مجوس تمام می داند ولی می گوید: «فرار از تشبه نیاز به انجام هر دو مورد ندارد، بلکه با فعل یکی از آن دو نیز محقق می شود.[51] بدین معنی اگر کسی ریش و سبیل، هر دو را بلند بگذارد یا هر دو را بتراشد، از تشبه به مجوس خارج می شود.
حدیث سوم:
قال رسول الله(ص): حفوا الشوارب واعفوا اللحی و لا تشبهوا بالیهود،[52] سبیل های خود را کوتاه و ریش های خود را بلند نگه دارید و خود را شبیه یهود مگردانید. این حدیث از نظر سند همانند حدیث پیشین است بدین معنی که از مرسلات معتبر شیخ صدوق است؛ زیرا آن را به نحو جزم به معصوم نسبت داده است.
دلالت: در عبارت «ولا تشبهوا بالیهود» احتمال می شود مربوط به بلند کردن سبیل و تراشیدن ریش باشد و احتمال می رود، فقط مربوط به بلند نمودن بیش از حد ریش باشد. به این معنی که ریش ها را بلند نگه دارید. ولی همانند یهود نباشید که ریش ها را بیش از حد (یک قبضه) بلند می کنند. دقت در متن حدیث، احتمال دوم را تأیید می کند؛ چنانکه محدث فیض کاشانی با بررسی واژه های حدیث به این نتیجه رسیده[53] و برخی از محققان نیز آن را پذیرفته اند.[54] در نتیجه نهی در «ولا تشبهوا بالیهود» حمل بر کراهت می شود؛ زیرا جمله «واعفوا اللحی» که به انبوه گذاشتن ریش امر می کند، برای استحباب است.[55] پس وحدت سیاق اقتضا دارد که جمله «ولاتشبهوا بالیهود» حمل بر کراهت شود.
قابل ذکر است که ممنوعیت تراشیدن ریش، دلایل دیگری همانند روایت صحیح بزنطی[56] و سیره قطعیه متدینین که متصل به زمان پیامبر(ص) است.[57]
حدیث چهارم:
قال رسول الله(ص): غیروالشیب ولا تشبهوا بالیهود والنصاری[58]
پیامبراکرم(ص) فرمود: موهای سپید خود را (با خضاب) تغییر دهید و خود را شبیه یهود و نصاری نسازید.
سند حدیث از جهات متعدد اشکال دارد و ضعیف است، ولی در نهج البلاغه[59] آمده است که از امام علی(ع) درباره این سخن پیامبر(ص) که فرمود: «غیروالشیب ولاتشبهوا بالیهود» سؤال شد، امام (ع) فرمود: پیامبر(ص) این سخن را هنگامی فرمود که پیروان اسلام اندک بودند؛ اما اکنون که اسلام گسترش یافته و استوار شده است، هرکس آنچه را دوست دارد، انجام دهد.
از روایت فوق به دست می آید که نهی پیامبر(ص) از تشبه به یهود در عدم خضاب موی سفید، صرفا به خاطر تشبه به آنان نبوده؛ بلکه برای دفع توهم ضعف پیروان اسلام درمقابل کفار بوده است؛ لذا پیامبر(ص) به پیروان دستور داده بودند موهای خود را خضاب نمایند تا در دیدگان دشمنان پیر جلوه نکنند.
3- تشبه به کفار در آداب و رسوم
دلایلی که از آنها حکم تشبه به کفار در آداب و رسوم به دست می آید نیز دو دسته اند:
الف) دلایل عام
همان دلایلی که در مسئله پوشش به صورت کلی بیانگر حرمت تشبه به کفار در برخی موارد بوده اند، در مورد آداب و رسوم نیز جاری می شوند.
ب) دلایل خاص
حدیث اول:
حدیث معتبر شیخ صدوق که پیش از این درمسئله پوشش مطرح شده بود، یکی از فقراتش مربوط به آداب و رسوم است:
اوحی الله عزوجل الی نبی من انبیائه قل للمومنین... ولاتسلکوا مسالک اعدائی.[60]
نهی درعبارت «لاتسلکوا مسالک اعدائی» شامل آداب و رسومی می شود که از ویژگی ها و شعارهای کفار است؛ در صورتی که شخص آن را زی خود قرار دهد به گونه ای که در عرف، طی کننده طریق آنها شمرده شود و نهی، ظهور در حرمت دارد [61] چنان که شیخ حر عاملی نیز آن را حمل بر حرمت نموده است.[62] پس طبق این حدیث، تشبه به کفار در آداب و رسوم آنها، بر وجهی که ذکر شد حرام خواهدبود.
حدیث دوم:
قال الصادق(ع): «الاکل عند اهل المصیه من عمل الجاهلیه والسنه البعث الیهم بالطعام کما امر به النبی فی آل جعفربن ابی طالب لما جاء نعیه»[63]
امام صادق(ع) فرمود: غذاخوردن نزد صاحب عزا از کارهای اهل جاهلیت است، سنت آن است که غذا برای آنها فرستاده شود چنانکه پیامبر(ص) درباره آل جعفر ابن ابی طالب، هنگامی که خبر شهادتش رسید، چنین دستوری صادر فرمود.
این حدیث از مرسلات معتبر شیخ صدوق است، زیرا آن را به طور جزم به معصوم(ع) نسبت داده است چنان که پیش از این گفته شد، چنین مرسله ای معتبر است. از دقت در متن حدیث به دست می آید که حدیث درمقام تحریم نیست، بلکه دلالت بر کراهت دارد؛ زیرا فقره دوم که می گوید: «السنه البعث الیهم بالطعام» ظهور در استحباب دارد، پس مراد از فقره اول که نقطه مقابل آن می باشد، کراهت است.
حدیث سوم:
قال ابوعبدالله(ع): «اکنسوا افنیتکم ولاتشبهوا بالیهود»[64]
، حیاط منازل خود را جارو کنید و مانند یهود نباشید.
سند این حدیث معتبر است، گرچه در آن، سعدان بن مسلم واقع شده است؛ زیرا او از ثقات تفسیر علی بن ابراهیم[65] و نیز از رجال کامل الزیارات است[66] و چنان که پیش از این گفته شد، کسانی که در اسناد این دو کتاب واقع شده اند موثق به شمار می روند؛[67] امر در «اکنسوا افنیتکم)، به معنای وجوب نیست، لذا نهی در «ولاتشبهوا بالیهود» که مربوط به آن است، به معنای کراهت خواهدبود.
یادآوری:
1- دلالت برخی روایات بر کراهت تشبه به کفار در مواردی مانند پوشیدن لباس عجم، غذا خوردن نزد صاحب عزا و عدم نظافت حیاط منزل، منافاتی با ادله ی حرمت تشبه به کفار ندارد؛زیرا:
اولاً: خروج برخی افراد از تحت ادله یاد شده، ضرری به سایر موارد نمی رساند؛ چنان که مقتضای عام و خاص همین است.
ثانیاً: همان گونه که پیش از این گفته شد، ادله حرمت تشبه به کفار مربوط به مواردی است که تشبه به کفار در اموری باشد که ازویژگی ها و شعارهای آنان است، به گونه ای که شخص با انجام آنها، متلبس به لباس کافران یا هم شکل آنان و یا طی کننده راه آنان به شمار رود. پس جمع میان ادله، اقتضا دارد که روایات دال بر کراهت را حمل بر موردی نماییم که تشبه به کفار در این حد نباشد، چنان که دقت در برخی از این روایات نیز ما را به این نکته رهنمون می سازد.
2- همان گونه که مباحث گذشته نشان می دهد، تشبه به کفار مربوط به اموری است که در عرف، از ویژگی ها و شعارهای آنان به شمار رود، به نحوی که پیش از این ذکر شده است؛ روشن است که این امر با اختلاف زمان ها و مکان ها متفاوت خواهد بود. بنابر این اگر عملی در کشوری از ویژگی های کفار به شمار رود و در کشور دیگر چنین نباشد، حکم آن در آن دو کشور متفاوت خواهد بود و همچنین اگر عملی در زمانی از ویژگی های کفار باشد ولی پس از آن طوری میان مسلمانان رواج یابد که دیگر از ویژگی های آنان محسوب نشود، حکم تشبه به کفار را ندارد.
3- همان گونه که دلایل پیشین نشان می دهد، حرمت تشبه به کفار مربوط به اموری مانند پوشش، آرایش و آداب و رسوم زندگی است؛ پس مسایل علمی و صنعت و مانند آن، مشمول دلایل یادشده نیستند.
4- تشبه به کفار با توجه به آثار و عواقب آن
آنچه تاکنون مورد بحث قرار گرفت، تشبه به کفار با صرف نظر از آثار و عواقب آن بوده است. اکنون مساله تشبه به کفار با توجه به آثار و عواقب آن با رعایت حجم مقاله مورد بررسی قرار می گیرد.
مقصود از آثار و عواقب، مفاسدی است که برعمل تشبه مترتب می شود. مانند این که تشبه به کافران، موجب سلطه آنان بر مسلمانان در زمینه سیاسی، نظامی، اقتصادی و مانند آن شود. بدین نحو که مثلا تشبه مردم به کفار در سطح گسترده، برای کفار توهم همراهی مردم با آنان را ایجاد نماید و زمینه حمله نظامی آنها را فراهم سازد. یا آن که تشبه به کفار در انظار جهانی، به معنی اعراض مردم از حکومت اسلامی تلقی شود و موقعیت دولت اسلامی در روابط بین المللی تضعیف شود و یا آن که بر تشبه به کفار، مفاسد اجتماعی مترتب باشد و یا آنکه موجب ترویج دین کافران گردد. در این گونه موارد، علاوه برحکم تشبه به کفار، عنوان حرام دیگری نیز بر آن مترتب می شود. برای توضیح مطلب، از میان آثار و عواقب مورد اشاره، مساله سلطه به عنوان نمونه مورد بررسی قرار می گیرد. خداوند متعال فرمود:
«ولن یجعل الله للکفافرین علی المومنین سبیلاً»[68]
خداوند هرگز برای کافران، بر مؤمنان راهی (برای تسلط) قرار نداده است.
«سبیل» نکره در سیاق نفی و افاده عمومی می کند؛ بدین معنی که در شریعت اسلامی برای کافران، هیچ راه تسلطی بر مسلمانان قرارداده نشده است. از این روی با این آیه، بر عدم جواز تسلط کفار بر مسلمانان در تمام زمینه ها می توان استدلال کرد ؛[69] چنان که فاضل مقداد می گوید: فقها با این آیه بر مسائل متعددی استدلال می کنند. آنگاه خود، نه مساله را برشمرده و در پایان گفته است: به طور کلی هر چیزی که موجب دخول مسلمان در ملک کافر یا موجب سلطه کافر بر مسلمان گردد، به دلیل آیه یاد شده باطل است.[70] بنابر این چنانچه تشبه به کفار، موجب سلطه آنان بر مسلمانان گردد، عمل تشبه، تعاون بر اثم بوده و از این بابت نیز مصداق حرام خواهد بود. خداوند متعال فرموده است:
«و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان»،[71]
در گناه و تعدی دستیار هم نشوید.
پی نوشت:
-
-
-[2]صدوق، علل الشرایع، 348؛ طوسی، تهذیب 6، 173؛ حر عاملی، 3، 279
-
-
-[4] صدوق، فقیه 1، 182؛ حر عاملی، 2، 889
-
- [5] نساء، 51؛ مائده، 94؛ یونس، 53؛ مؤمنون،17
-
-
[7] طبرسی2، 110 و 204؛ 3، 108؛ 4، 112؛ علامه طباطبایی، 5، 28 و 349؛ 01، 65؛ 51، 64.-
-
-
-
[10] -(طوسی، تبیان3، 41؛ طبرسی 1، 518
-
[11] - (طوسی، تبیان3، 41؛ طبرسی1، 15؛المیزان، 4، 34
-
-
[13] (ابن ابی جمهور، 1، 56؛ ابوداوود، 2، 255؛هیثمی، 01، 271
-
[14] - (قاضی مغربی، 2،513؛ نوری، 71،440
-
-
[16] - (صدوق، فقیه، 1،25؛ علل الشرایع، 348؛ تهذیت،6، 172؛ حر عاملی، 3، 279
-
-
[18] - (من لایحضره الفقیه، 1، 252؛ علل الشرایع، 348؛ عیون الاخبار، 1، 26
-
-
-
[21] - (همان1، 19؛ علامه حلی، خلاصه، 316
-
-
[23] - (قمی 1/388 و 2/342
-
-
-
[26] - (مستند العروه، نکاح2، 260
-
-
[28] - (عده الاصول 1، 149
-
[29] - (قمی 1/02و... - تجلیل 226
-
[30] - (ابن طاوس 158؛مامقانی 5، 38؛ تجلیل 5 و 6 و 226و 390
-
[31] - (مظفر 1، 102؛ آخوند خراسانی 149
-
-
-
-
[35]- (برقی 2/044- حر عاملی 3/653
-
-
-
-
-
-
-
-
-
[44] - (احمدبن حنبل 6/732-دارمی 2/972-متقی هندی 4/431
-
-
-
-
[48] - (صدوق، فقیه، 1/031، حرعاملی 1/324
-
[49] - (امام خمینی، بیع 2، 864
-
-
-
[52] - (صدوق، فقیه1، 031؛حرعاملی 1، 324
-
-
[54] - (بحرانی 5، 065؛ خویی، مصباح1، 904)
-
[55] - (خویی، مصباح1، 904
-
-
-
-
-
[60] - (علل الشرایع، 843؛ حر عاملی، 3، 972
-
[61] - (مظفر1، 201، آخوند خراسانی 941
-
-
[63]- (صدوق، فقیه1، 281؛ حرعاملی، 2، 988
-
[64] - (کلینی 6، 135؛ حرعاملی، 3، 175
-
-
-
[67] - (خویی، مستندالعروه، نکاح،2، 062
-
-
[69]- (محقق اردبیلی، زبده 855
-
-