محمدهادى معرفت
(1309 ـ 1385ش)
عنوان مقاله: مرزبان وحى
نویسنده: محمد عابدى میانجى
خاندان معرفت
شهر مقدس کربلا در یکى از روزهاى سال 1309 شمسى شاهد تولد نوزادى در خاندان معرفت (اشرفى) بود که «محمد هادى» نامیده شد. او به زودى دوران کودکى را سپرى کرد و راه و روش خاندان عالم خویش را پى گرفت.
خاندان معرفت که از شهر اصفهان بودند، سابقه اى سیصد ساله در دانش دارند و سرسلسله آنان شیخ «عبد العالى» نویسنده «رساله میسیه»[1] است.
میرزا محمد على جد او و شیخ على پدرش در سال 1290 ش از سده[2] اصفهان راهى کربلاى معلّى شدند. عموهایش هم از علمایى بودند که در حرم مطهر امام حسین(علیه السلام) و صحن اقامه نماز جماعت مى کردند و با عنوان مرجعیت در کربلا مطرح بودند.[3] یکى از آنها، شیخ محمدتقى معرفت، امام جماعت حرم امام حسین(علیه السلام) بود.
پدرش شیخ على خطیبى توانا و مورد احترام مردم کربلا بود. او با تنها دختر سید هاشم ـ تاجر رشتى ساکن کربلا ـ ازدواج کرد و حاصل آن تولد سه پسر و چند دختر بود. وى درباره پدرش مى گفت:
«پدر ما علاوه بر اینکه در کربلا مدرس بود، از منبریهاى بسیار معتبر و ائمه جماعت بود. به مسائل سیاسى هم خیلى علاقه داشت، لذا مجله ها و روزنامه هایى که از ایران مى آمد مى خرید، که من هم مطالعه مى کردم. وى در سال 1340 ش در کربلا درگذشت و در صحن حضرت اباالفضل(علیه السلام)جایى که سالها در ایام ماه رمضان منبر مى رفت، به خاک سپرده شد.»[4]
تحصیلات و اساتید
محمدهادى از پنج سالگى راهى مکتب شیخ باقر اصفهانى شد. شیخ باقر از اصفهان به کربلا هجرت و مدرسه اى طبق نظام جدید تاسیس کرده بود.[5] محمدهادى در خانواده اهل علم و معرفت جرعه نوش احادیث و معارف الهى بود، در چهارده سالگى راهى حوزه علمیه کربلا شد[6]حوزه اى که پدر، عموها و عموزادگانش هم سالها از زلال جارى آن سیراب شده بودند.
کربلا
کربلا در آن روزگار حوزه اى سرآمد و پررونق داشت رونقى که علاوه بر عنایات سیدالشهداء(علیه السلام) مرهون عواملى بود که باید یکى از آنها را تبعید مرحوم حاج آقا حسین قمى توسط رضا شاه به عتبات دانست. با حضور او، حوزه باشکوهى ایجاد شده بود که آیت الله معرفت درباره اش مى گفت:
«همه درسها را نزد بهترین اساتید خواندم. کربلا در آن وقت حوزه معتبرى داشت. ما اساتید درجه یک داشتیم، چون مثلاً استادى که درس خارج مى گفت حاضر بود براى ما مطول بگوید و این یک نعمتى بود.»[7]
اساتید این دوره وى عبارتند از:
1 - شیخ باقر اصفهانى: جامع المقدمات و دروس مکتب خانه را نزد وى خواند.
2 - پدر: ادامه جامع المقدمات و دیگر مقدمات علوم حوزوى را نزد پدرش شیخ علىمعرفت فرا گرفت.[8] مدتى بعد، مقدارى از فقه و اصول را هم نزد وى خواند.[9]
3 - سید سعید تنکابنى: سیوطى را نزد این استاد فرزانه خوانداستادى که محمدهادى به عنوان «متخصص تدریس ادبیات» از وى یاد مى کرد.[10]
4 - شیخ محمدحسین مازندرانى: مغنى، معالم و کفایه را از وى آموخت.[11]
5 - آیت الله سید محمد شیرازى: وى شاگرد آیت الله میلانى در کربلا بود[12] و محمدهادى بخشى از دروس مقدماتى را نزدش خواند.
6 - سید مرتضى قزوینى: در مدرسه قزوینىتدریس مى کرد[13] و آیت الله معرفت قسمتى از مقدمات را از او آموخت.
7 - شیخ محمد کلباسى: از علماى بزرگ و مراجع نجف بود.[14] محمدهادى بخشى از فقه و اصول را از وى آموخت.
8 - شیخ محمد خطیب: از مراجع نجف و علماى بزرگ بود.[15]
9 - سید حسن حاج آقا میر قزوینى: سید حسن شاگرد بزرگ آخوند خراسانى و نویسنده «الامامة الکبرى» است. وى این کتاب را به شیوه علامه امینى و در محور امامت نگاشت. محمدهادى قسمتى از قوانین را در محضر وى فرا گرفت.[16]
10 - شیخ محمدرضا جرقویه اى اصفهانى(1305 ـ 1393 ق): جامع معقول و منقول و شاگرد با واسطه شیخ هادى تهرانى،[17] میرزا حسین خلیلى تهرانى (م: 1326 ق) و آقا رضا اصفهانى (م: 1362 ق) در اصفهان بود.[18] آیت الله معرفت بارها از این استاد در کلاسهاى تفسیر و... مطالبى نقل مى کرد.[19]
11 - شیخ محمد مهدى کابلى: مقدارى از قوانین الاصول را از او آموخت.[20] کابلى از آیت الله سید هادى بجستانى خراسانى اجازه اجتهاد و روایت داشت.[21]
12 - شیخ یوسف بیارجمندى: از شاگردان بزرگ مرحوم نائینى و متبحر در فقه و اصول بود. آیت الله معرفت کتابهاى فصول، رسائل، مکاسب، مطول، دوره کامل خارج اصول و مقدار زیادى خارج فقه (صلاة، طهارت...) را نزد ایشان آموخت.[22] شیخ یوسف هنگام اخراج ایرانیها از عراق، به مشهد آمد و در مسجد گوهرشاد به اقامه جماعت پرداخت.[23]
نجف
سال 1340ش. براى محمدهادى سالى غمبار بود، زیرا در این سال پدر مهربان و استاد فرزانه اش را از دست داد. محمدهادى در آغاز همین سال براى تکمیل معلومات راهى نجف اشرف شد. این هجرت به تشویق بزرگان حوزه از جمله آیت الله خویى بود. او چگونگى گرایش و هجرت خود به نجف را چنین ترسیم مى کند:
«آقاى خویى مرتباً به کربلا مى آمد و گاهى اوقات که برخورد مى کرد، تلویحاً مى گفت: «باید حوزه نجف را از نزدیک ببینى!» اساساً براى استفاده از محضر آیت الله خویى به نجف آمدم. البته تنها راهى شدم و در مدرسه سیّد محمدکاظم طباطبایى در اتاق یکى از دوستانم به نام شیخ هادى مقدس (ساکن شهر قم) هفت، هشت ماه ماندم و بعد از آن در خیابان الرسول خانه اى به 700 دینار در حدود 65 متر خریدم و در سال 39 خانواده را به نجف منتقل کردم.»[24]
اساتید
13 - آیت الله سید محسن حکیم:[25] آیت الله معرفت به درس فقه ایشان حاضر شد. آیت الله حکیم در این ایام مستمسک را مى نوشت. به گفته آیت الله معرفت آقاى حکیم در طرح و بررسى آراى فقها مهارت و دقت فراوانى داشت، درس ایشان از این لحاظ داراى امتیازى خاص بود و او به آراى فقهاى گذشته همان عنایتى را داشت که به اقوال معصومان.[26]
14 - آیت الله سید ابوالقاسم خویى: یک دوره کامل (7 ساله) و یک نیم دوره (3 ساله) خارج اصول و به همان موازات خارج فقه را از وى آموخت. در تدوین معجم رجال الحدیث با وى همکارى داشت.[27] در تفسیر و علوم قرآن از وى متاثر بود و در کتابهایش با عنوان «سیدنا الاستاذ» از وى یاد مى کند.[28] صیانة القرآن آیت الله معرفت متأثر از البیان خویى است.[29]
15 - میرزا باقر زنجانى:[30]
16 - شیخ حسین حلّى:[31] شیخ حسین حلى در طرح اقوال مختلف در هر مسئله و بررسى دلائل و جرح و تعدیل آنها مهارت بسزایى داشت و نوآوریهاى فراوان در مباحث فقهى به یادگار گذاشت. او نظرات خود را در لا به لاى آرا و بدون مشخص کردن بیان مى کرد.[32]
17 - سید على فانى اصفهانى:[33] آیت الله معرفت مطالب زیادى از وى نقل و در مباحث تفسیرى استفاده مى کرد. چون درسهاى آیات خویى، امام خمینى و فانى پشت سر هم بود، مى توانست از هر سه درس بهره ببرد. آیت الله معرفت مى گوید:
«من و آقاى رضوانى و قدیرى با آقاى فانى قرار گذاشتیم روزهاى پنج شنبه و جمعه قبل از ظهرها خدمت ایشان باشیم و عنوان آن بحث باشدنه درس، یعنى رأى ایشان به عنوان یکى از آراء باشد. از اول آفتاب مى رفتیم و تا اذان ظهر خدمت ایشان بودیم و بحث مى کردیم.»[34]
وى با اینکه در مباحث تفسیرى دستى نداشت، به دلیل توانمندى در فقه، اصول و ادبیات همواره مشکلات تفسیرى آیت الله معرفت را حل مى کرد.[35]
18 - امام خمینى: آیت الله معرفت درس بیع (معاملات) را با امام خمینى (ره) شروع کرد. از نگاه وى امام در طرح آراى بزرگان و گسترش حوزه نقد و بررسى آن ویژگى خاصى داشت و بر این باور بود که قداست تنها از آن اقوال معصومان است و آراى بزرگان احترام دارد که احترامش هم به نقد و بررسى آنهاست. وى یکى از ویژگیهاى امام را میدان دادن به شاگردان براى طرح اشکالات علمى مى دانست.[36]
فرزند آیت الله معرفت درباره چگونگى حضور پدرش در درس امام مى گوید:
«هنگامى که مرحوم امام از ایران وارد نجفشد، پدرم در درس اساتید متعدد شرکت مى کرد و خود نیز به تدریس و تحقیق اشتغال داشت. ایشان براى تغییر برنامه و حضور در درس امام به قرآن تفأل زد و آیه «لا تیأسوا من روح الله» آمد. لذا ایشان در درس امام حاضر شد و به علاوه در جلسات متعدد در بیت ایشان فعالانه شرکت کرد.»[37]
19 - آیت الله غلامرضا رضوانى خمینى: شرح منظومه را از آیت الله رضوانى فرا گرفت. او را در اخلاق کریمه فوق العاده مى دید و قلباً دوست داشت.[38] آیت الله رضوانى عضو شوراى فقهاى نگهبان است.
,,,,,
ایرانآیت الله معرفت در سال 1351ش (در 42 سالگى) در پى اخراج جمعى علما از عراق، به ایران و قم آمد. در ماجراى اخراج مذکور برخى از اساتید ایشان هم اخراج شدند. آیت الله معرفت این بار نزد برخى دیگر از اساتید به تحصیل پرداخت که عبارتند از:
20 - میرزا هاشم آملى: آیت الله معرفت مى گوید: از درس ایشان کاملاً بهره بردم. وى نظرات تازه اى در اصول داشت.[39]
21 - آیت الله شیخ محمدعلى اراکى[40]
22 - سید ابو القاسم کوکبى.[41]
بر کرسى تدریس
آیت الله معرفت تدریس را از کربلا و همزمان با تحصیل شروع کرد. در نجف هم بخش عمده وقتش را به تدریس مى گذراندبه این صورت که صبحها را به تحصیل و تدریس و عصرها را تنها به تدریس اختصاص داده بود. دوره سوم تدریس وى با ورود به ایران (1351) شروع شد و تا خارج فقه و اصول پیش رفت.
«از بدو تحصیل این مطلب به ما القا شده بود که... یک طلبه خوب آنگاه درسش موفق است که بتواند تدریس کند. روى همین اصل از بدو تحصیل، تدریس هم داشتم من بعد از اینکه درس امام تمام مى شد، حوزه درس لمعه داشتم.»[42]
با ورود به ایران آیت الله شهید على قدوسى از وى دعوت کرد در مدرسه حقانى به تدریس بپردازد. به این ترتیب وى به تدریس علوم قرآنى پرداخت که به صورت جزواتى با خود از نجف آورده بود.
«از عراق آمدم. آیت الله قدوسى براى اوّلین بار از ما براى تدریس مسائل قرآنى در مدرسه حقانى دعوت کرد که الان بسیارى از شخصیتهاى سیاسى تحصیل کرده آن دوران هستند. من سالها تنها حرکت کردم.»[43]
«من این نوشته هاى التمهید را آن وقت به عنوان جزوه داشتم و چاپ نشده بود، اینها را مى بردم سر کلاس. در کلاس چه کسانى بودند؟ فضلاى برجسته اى که الان شاخصه هاى نظام هستند، افراد بسیار برجسته اى. اینها سر کلاس اشکال مى کردند، حرف مى زدند، نوعاً وقتى به منزل برمى گشتم، صفحات زیادى از نوشته خودم را عوض مى کردم.»[44]
وى بعد از مدرسه حقانى به مؤسسه معارف اسلامى امام رضا(علیه السلام) دعوت شد و تدریس مباحث قرآنى را پى گرفت. مرکز جهانى علوم اسلامى، مرکز تخصصى تفسیر و علوم قرآن، دانشگاه تربیت مدرس، زهرا اکادمیک (مربوط به طلاب پاکستان)، دانشگاه رضوى مشهد و... از جمله مراکزى اند که آیت الله معرفت به تدریس در آنها پرداخت و صدها شاگرد توانمند تحویل جامعه علمى داد. برخى از آنان عبارتند از:
سید علیرضا صدر حسینى، سید محمدباقر مصباح موسوى، مصطفى پورمحمدى، جواد محدثى، سید احمد زرگر، روح الله حسینیان، محسنى اژه اى، محمود مهدى پور، شهید ذبیح الله کرمى، شهید حسن مهدوى و...[45]
این گروه از جمله شاگردان وى در دوره هاى آغازین تدریس در مدرسه حقانى بودند از دیگر شاگردان فقهى و قرآنى وى مى توان به این اشخاص اشاره کرد:
دکتر عبد الکریم بهجت پور، دکتر على نصیرى، شیخ عباس بحرینى، آقاى حمید ملکى، آقاى داود دهدارى، دکتر محمدعلى رضایى، دکتر مهدى رستم نژاد، زهرا اخوان صراف، سید مرتضى تقوى، شبیر حسن میثمى، سید مجتبى برهانى و...[46]
حوادث روزگار
سرزمین عراق همواره شاهد تحولات سیاسى و حوادث تلخ و سرنوشت ساز بوده است.
تولد و رشد آیت الله معرفت نیز در چنین فضایى بود. او مى دید که اساتیدش چگونه علیه استبداد به مبارزه برمى خیزنداساتیدى مانند آیت الله حکیم که سنگربان تشیّع در برابر حوادثى چون ظهور فیصل دوم، کودتاهاى عبدالکریم قاسم و عبدالسلام عارف، تشکیل حزب کمونیست، نفوذ فرهنگ ضد دینى در دانشگاهها و بالاخره روى کار آمدن حزب ضد اسلامى بعث بودند.
آیت الله معرفت خاطرات مختلفى از آن ایام نقل مى کرد. اقداماتى چون تأسیس «مجله اجوبة المسائل الدینیه» در کربلا براى پاسخگویى به شبهات متعدّد ضد دینى در بین دانشگاهیان بغداد و... از جمله تلاشهاى او در این دوره بود. وى و برخى از معاصرانش گروهى را براى پاسخگویى به شبهات در نظر گرفتند و از همان ایام روحیه مبارزه و جامعه نگرى در وى تقویت شد و نگاهى اجتماعى و حکومتى به آموزه هاى قرآنى یافت، به گونه اى که بعدها تمام آیات قرآن را آیات حکومتى مى دانست.[47]
او با حضور امام در نجف اشرف گمشده خود را یافت و علاوه بر تحریر قسمت مهمى از کتاب ولایت فقیه امام خمینى، خود نیز مقالات و کتاب هایى نگاشت. آیت الله معرفت درباره نشریه مذکور مى گوید:
«موسس اوّل آقا سید عبد الرضا شهرستانى، پدر جواد شهرستانى (نماینده فعلى آیت الله سیستانى در ایران) و سیّد محمد شیرازى (مقیم قم) فرزند مرحوم سید مهدى شیرازى و شیخ محمّدباقر محمودى (نویسنده مستدرک نهج البلاغه و...) و... بودند. این ها هسته مرکزى را در حدود سال 1330ش در کربلا ایجاد کردندهمان دوران که در عراق کودتاى عبدالکریم قاسم روى داد او یک نوع اباحى گرى ایجاد کرد، لذا در حوزه ها احساس شد باید جلوى این حرکات گرفته شود. این مجله ماهانه منتشر مى شد و مورد استقبال در عراق، کشورهاى عربى و حتى ایران و دانشگاه تهران بود. جوابهاى سوالها را خیلى تحقیق مى کردیم و وقتى تهیه مى شد، در جمع خوانده مى شد و اگر درست نبود، رد مى شد. وقتى من به نجف آمدم باز این کار ادامه داشت و بعدها به صورت کتاب چاپ شد.»[48]
از اتفاقهاى مهم این دوره کودتاى عبدالکریم قاسم بود. آیت الله معرفت همچون دیگر عالمان تلاشهایى در حد توان براى مقابله با اقدامات ضد دینى او انجام مى داد. او مى گفت:
«در آن دوره عبد الکریم قاسم براى پشتوانه ملى دست کمونیستها را آزاد گذاشت. او مى خواست در مقابل حزب قومگراى جمال عبد الناصر مقاومت کند. آنان مطالب زیادى مطرح مى کردند، مانند آزادى زنان و... من هم کتابى در رد آن نوشتم. کتاب «حقوق المراة فى الاسلام» را در اوج همان مباحث نوشتم و امروز از آن همه جرأت تعجب مى کنم. کتاب خیلى خوبى شد و در بغداد و... پخش کردند.»[49]
وى حتى براى مبارزه با تظاهر فساد نزد وزیران مى رفت و خواستار اصلاح امور مى شد.
«من و برادر آیت الله شیرازى (آقا سید حسنشهید) پیش وزیر رفتیم. بعد هم مى خواستیم نزد خود عبدالکریم قاسم برویم. خود آنها خنده شان گرفته بود که شما با این سادگى مى خواهید با ما ملاقات کنید. ما یک رسالتى داشتیم، لذا بى باکانه مى رفتیم. وزیر به من گفت: شما ایرانى هستى؟ گفتم: مسائل دینى و اسلامى مربوط به نژاد خاصى نیست. فوراً عذرخواهى کرد. غالباً تذکرات ما مؤثر بود. از آن دوره من به مسائل سیاسى علاقه مند شدم و مقید بودم اخبار سیاسى و غیر سیاسى را هم بدانم.»[50]
او که اوضاع نابسامان عراق را با تمام وجود احساس کرده بود، به خوبى قدر ولایت فقیه و حکومت اسلامى را مى دانست. وقتى صحبتى از مقام معظم رهبرى آیت الله خامنه اى مى شد تواضع عجیبى از ایشان دیده مى شد و الفاظ متین و مناسبى به کار مى برد و هرگاه مى خواست از مطالبى که در ملاقاتها با رهبرى در میان گذاشته یاد کند، مى گفت خدمت رهبر عرض کردم.
دکتر عبد الکریم بهجت پور مى گوید:
«وقتى احساس کرد ولایت فقیه در خطر است و عده اى با کج فهمى و تحریف متون دینى به ولایت فقیه حمله مى کنند، به میدان آمد. من چون در مراحل تحقیق کتاب ولایت فقیه بودم، مى دانم که سعى مى کرد جدیدترین نظرات مخالف را به شکلهاى مختلف بیابد و پاسخ دهد.»[51]
ویژگیهاى اخلاقى و رفتارى و اعتقادى
1 - نقد پذیرى: از ویژگیهاى اصلى آیت الله معرفت نقدپذیرى بویژه در جنبه علمى بود. وقتى یکى از شاگردانش به او اطلاع داد شخصى در ردّ یکى از دیدگاههاى شما مطلبى نوشته است و مى خواهد چاپ کند، گفت: اگر براى چاپ پول نیاز داشت، بگویید من کمکش مى کنم.[52]
2 - آراستگى: به آراستگى ظاهرى و نظافت خیلى اهمیت مى داد و همیشه لباسهاى تمیز مى پوشید. فرزندش محمدصادق مى گوید:
«روزى یکى از بازاریان مرا دید و گفت پدرتان چند سال امام جماعت مسجد بازار بود، من در نماز درست پشت سر ایشان مى ایستادم و از دیدن جورابهاى سفیدش که برق مى زد و نظافت و طراوت او لذت مى بردم.»[53]
3 - اخلاص: مى گفت: اگر مطلبى براى شما یک درصد شبهه دارد، مطرح نکنید. راز موفقیت انبیا سه چیز بودصداقت در گفتار، اخلاص در عمل و آگاهى به گفته ها. منظور از «علماء امتى کانبیاء بنى اسرائیل» هشدار به علماست که تکلیف شما مثل انبیاى بنى اسراییل سنگین است و باید مثل آنها تمام شدائد را تحمل کنید.[54]
4 - پرهیز از دنیاطلبى: از شهرت و دنیادارى گریزان بود. براى همین حتى در بین خواص مهجور بود. مى گفت:
«در نجف حداقل سه بار از امام خمینى شنیدم که در مسجد شیخ انصارى (مسجدى ساده و داراى منبر بدون فرش و...) مى فرمود: اگر این مسجد را با قصرهایى که در حىّ سعد (کنار نجف) ساخته شده است، مقایسه کنیم، مسجد هیچ ارزشى ندارد، ولى این مسجد قداست دارد. هم شرعاً احکام خاصى دارد و هم عرفاً مردم احترام مى کنند و جایى مقدس مى دانند. این قداست ارتباطى به ظاهر ساده مسجد ندارد. شما طلبه ها مثل این مسجد هستید. مواظب باشید اگر دنبال دنیا رفتید، قداست را از دست مى دهید و به گرد پاى دنیا طلبها هم نمى رسید و خسر الدنیا و الاخرة مى شوید.»[55]
5 - خدا محورى: او دنبال کسب رضایت الهى بود، لذا با وجود کارهاى سنگین پژوهشى در فقه و تفسیر، کار امامت جماعت مسجد بازار و بعد از درگذشت حجت الاسلام و المسلمین شیخ هادى بروجردى، امامت جماعت مسجد چهارمردان را بر عهده داشت. بعد از نماز نیز مدتى مى نشست و با حوصله به پرسشهاى همه اقشار پاسخ مى داد. براى شاگردانش نیز وقت زیادى مى گذاشت و وقتى به خاطر عقب ماندن کارهاى علمى با اعتراض خانواده رو به رو مى شد، مى گفت: مى دانم که مورد رضایت امام زمان (عج) است.[56]
6 - شیداى اهل بیت: آیت الله معرفت عاشق خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود. او که سالها در جوار حرم امیر مومنان و امام حسین(علیهما السلام) زیسته بود، با یک دنیا حسرت از آن روزگار یاد مى کرد و مى گفت:
«در حرم امام حسین(علیه السلام) سمت مقام حبیب، دست راست، رواقى هست که آن آنجا وارد حرم مى شوند. شبهاى جمعه دو ساعت به اذان صبح، از طرف مقام حبیب بوى سیب عجیبى مىوزد و دور ضریح مى چرخد و از همان راه بیرون مى رود. این وضعیت چند دقیقه بیشتر طول نمى کشد و معروف است که حضرت حجت آن لحظه وارد حرم مى شود. ما شبهاى جمعه در طول سال براى استشمام این عطر به حرم مى رفتیم. افراد زیادى از عباد و نیکان هم مى آمدند.»[57]
در مسائل علمى نیز هرگاه دچار مشکلى مى شد، به حرم آن خاندان مى شتافت و مشکلش حل مى شد. از جمله وقتى در بحث تأویل به شبهه اى از فخر رازى برخورد ـ شبهه به نظرش خیلى قوى رسید ـ طى یک هفته با تمام فرهیختگان نجف بحث کرد، اما نتیجه اى نگرفت، لذا به حرم امیر مؤمنان شتافت و در حالى که سرش را روى ضریح گذاشته بود، عرض کرد: یاعلى! اگر هیچ کس نداند، تو که مى دانى من براى احیاى نام تو در قرآن تلاش مى کنم. چون احساس کردم حق تو در قرآن ضایع شده است، خواستم احیا کنم. آیا سزاوار است مرا تنها بگذارى!
همین را گفت و از حرم خارج شد و به منزل آمد. وقتى پشت میز نشست، متوجه شد شبهه بیش از آن موهون است که نیازى به این همه معطلى داشته باشد، لذا جواب را نوشت و چاپ کرد. خود مى گفت:
«از این خلوتها با حضرت زیاد داشتم. حتى یک بار اشتباهاً تقاضاى مادّى کردم که ظرف چند ساعت اجابت شد. خدا شاهد است فوراً خجالت کشیدم.»[58]
او در کربلا در عزادارى سنتى و در ایران در مراسم سوگوارى شرکت مى کرد. علاوه بر مجالس عزادارى ایام فاطمیه، در دهه آخر محرم براى بانوان در منزل عزا به پا مى کرد، حتى نیم ساعت قبل از رحلت، خودش با خطیب تماس گرفت و او را به مجلس ماتم دعوت کرد.[59]
فعالیّت علمى (تحصیل، تدریس، پژوهش)
1 - پرسشگرى و تتبع: آثار علمى و نوآوریهاى فقهى و تفسیرى آیت الله معرفت مدیون روحیه پرسشگرى او بود. مى گفت:
«بعضاً از همان زمان تحصیل رسائل و مکاسب سوالاتى داشتیم که بى جواب مى ماند، مثلاً درباره گناهان که آیا مى شود گناه صغیره داشته باشیم؟ چون بزرگى و کوچکى گناه به حجمش نیست هر گناهى تمرد است، لذا وقتى از اساتید مى خواستیم مثالى بزنند، نمى توانستند. کبائر در (الذین یجتنبون کبائر الاثم) اضافه بیانى است. ما دنبال کردیم مقاله مفصلى هم در تعلیقه کتاب قضاى آقا ضیاء نوشتیم. آقایان استناد مى کردند به «الاّ الّلهم» در حالى که منظور از آن کارى است که ناخواسته از انسان سر مى زند و به محض توجه پشیمان مى شود.»[60]
در پى پرسشگرى، به تتبع گسترده دست مى زند، حتى از دست نوشته ها و آراى شفاهى هم غافل نمى ماند. حدود سى سال این پرسش را داشت که آیا در آیه (ملکین ببابل هاروت و ماروت)[61] خدا واقعاً دو فرشته فرستاد؟ بعد از سى سال تلاش در سالهاى اخیر به این نتیجه رسید که هاروت و ماروت اسم معرب هستند و این دو دانشمند بودند، ولى مردم فکر مى کردند فرشته اندقرآن هم تعبیر مردم را نقل کرده است.[62]
در تمام مسائل نظر علماى قدیم را با دقت مطالعه کرد، لذا خیلى از مسائلى که مطرح مى کرد، از نظر علماى سابق ثابت بود، ولى امروزه جدید به نظر مى رسد.[63]
در هفتاد و چند سالگى روزى 12 تا 14 کار علمى مى کرد.[64] درس را حتى به مناسبت شهادت فرزندش تعطیل نکرد. او این روحیه را از جوانى با خود داشت و با اشاره به مقالاتش در مجله اجوبة المسائل الدینیه مى گفت:
«یادم هست که برخى اوقات تا پاسى از شب مى نوشتم. کتابهاى بحار الانوار با آن چاپهاى قدیم را از اول تا آخر سطر به سطر جست و جو مى کردم، چون مى دانستم معصومان(علیهم السلام) بالاخره جایى راجع به این مسائل فرمایشى دارند.»[65]
2 - نوآورى و شجاعت علمى: او چون در دو رشته فقه و علوم قرآنى تتبع فراوان کرده بود، نوآوریهاى زیادى داشت. یکى از محققان مى گوید: ایشان یافته هاى علمى شخصى دارد. دیگرى معتقد است: وى در عرصه هاى فقهى و فقه سیاسى صاحب نظر و داراى فعالیت علمى و تألیفات است.[66] آیت الله استادى مى گوید:
«وى نظریات خود را بى پروا مى گفت و لو نپذیرند. آزاد اندیش بود و جرأت ابراز نظر داشت و مقبول مجامع علمى بود.»[67]
3 - روشنفکرى عالمانه: دکتر بهجت پور از شاگردان آیت الله معرفت مى گوید: ایشان در مسائل فقهى و قرآنى و مخصوصاً آنهایى که به مسائل اجتماعى مربوط است، با یک ذهن روشن و روشنگرى خاصى نگاه مى کنند. مثلاً مى فرمود: «نمى شود یک مسئله اى شرعى با فطریات بشر ناسازگار باشد. هر جا چنین بود مطالعه کرده و دیده ام که ما مسئله را درست حل نکرده ایم.»[68]
4 - نزاکت علمى و آزاد اندیشى: جرأت علمى را با ادب گره زده بود. هنگام نقد آرا، انگیزه ها را سالم نشان مى داد و راه غلط را مى نمایاند.[69]محمد احمد خلف الله و شاگردانش خلیل عبد الکریم قصه هاى قرآن را اسطوره هایى مانند افسانه رستم و سهراب مى شمردند، اما او مى کوشید انگیزه آنها را سالم و راهشان را غلط نشان دهد و مى گفت: آنها براى گریز از مشکل عدم وجود تاریخى برخى از این وقایع یا تناقضات ظاهرى یا مخالفت ظاهرى با علم، عقل، تاریخ، این نظریه را برگزیده اند، اما عملاً اشکال را پذیرفته اند. آنگاه خود راه حل را مى جست و گاه براى اثبات یک کلمه مانند فرعون، تمام جغرافیا و تاریخ مصر را جست و جو مى کرد و توضیح مى داد که تمام قضایا و قصص قرآن اثبات شدنى اند.[70]
در عین نزاکت علمى، آزاداندیش بود و حصارهاى کاذب علمى او را مرعوب نمى کرد.[71]
5 - تمرکز بر قرآن پژوهى: هر چند آیت الله معرفت در علوم مختلف اسلامى مطالعه مى کردعمده تمرکزش بر روى تفسیر و فقه بود و از این رو توانست در این دو حوزه بویژه علوم قرآن تأثیرگذار باشد. آیت الله استادى مى گوید:
«چهل سال پیش با ایشان در نجف آشنا شدم... از همان ابتداى جوانى کارش را به صورت هدفمند دنبال مى کرد و براى رسیدن به هدف عالى که براى خود تعریف کرده بود، شبانه روز تلاش مى کرد و از پرداختن به امورى که با هدفش منافات داشت ابا مى کرد. یعنى در عین اینکه مطالعات متفرقه هم داشت، در فقه و مسائل قرآنى ممحض شده بود و در سن هفتاد سالگى نیز به طور جدى اهل مطالعه، تحقیق و تدریس بود.»[72]
تمرکز در قرآن پژوهى هم از دید آیت الله سبحانى مخفى نمانده است. خود مى گفت:
«از ممیّزات ایشان این است که کتاب براى کتاب نمى نویسد. این شیوه در ایشان هست که خلاءها را پر کند. در شیعه یک کتاب مستقل در علوم قرآنى نبود، این خلاء است. بحمدالله ایشان پر کرد. خلاء دیگر که هست تاریخ التفسیر و المفسرون ذهبى است که اشکالاتى دارد. این خلاء را هم پرکردند.»[73]
آیت الله معرفت از آغاز جوانى در جلسات هفتگى که با حضور فضلایى چون سید جمال الدین خوئى و فرزند آیت الله خویى، سید محمد نورى، سید عبد العزیز طباطبایى، شیخ محمدرضا جعفرى اشکورى، دکتر محمد صادقى (صاحب تفسیر) و عباسعلى عمید زنجانى تشکیل مى شد، شرکت داشت. هر کدام از آنها در یک رشته فعالیت مى کردند. او هم رشته علوم قرآنى را برگزید و پایه تحقیقاتش قرار داد.[74]
همزمان با تحصیل در کربلا، بزرگانى چون سید محمد شیرازى، سید عبد الرضا شهرستانى، محمدهادى معرفت، شیخ محمدباقر محمودى و بندر ریگى بحثهاى دینى به راه انداختند و به دانشگاه بغداد و... اعلام کردند که آماده پاسخگویى به سؤالات دینى اند.[75] به این ترتیب در برابر امواج شبهات کمونیستى و ضد دینى، پرچمى جدید در کربلا برافراشته شد و آنان با انتشار مجله اجوبة المسائل الدینیة موفق شدند به شبهات فراوانى جواب دهند. این نشریه سالها منتشر شد و بعدها در قالب 12 جلد در اختیار مراکز و افراد مختلف قرار گرفت.[76] در همین مرکز بود که پرسشى درباره «جواز ترجمه قرآن»، به دست آیت الله معرفت رسید. او براى پاسخ به کتابخانه ها مراجعه کرد، اما از علماى شیعه جز بحثى کوتاه از حاج آقا رضا همدانى در کتاب مصباح الفقاهه چیزى نیافت. در مقابل از طریق یکى از دوستانش با حجم زیادى از کتب اهل سنت رو به رو شد که به این بحث پرداخته بودند. همین موضوع غیرت دینى او را برانگیخت به گونه اى که حتى تفسیرى را که شروع کرده بود (الوسیط) رها کرد و به تدوین یک دوره علوم قرآنى (التمهید فى علوم القرآن) پرداخت,[77]موضوعى که تا پایان عمر او ادامه یافت.
6 - دفاع خردمندانه از تشیّع: آثار علمى آیت الله معرفت گواه آن است که وى به خردمندانه ترین شکل از اهل بیت(علیهم السلام) و تشیع در آثارش دفاع کرد و این دفاع به دور از هر نوع ایجاد تفرقه بود. آیت الله سبحانى در مورد التفسیر و المفسرون مى گوید:
«التفسیر و المفسرون ذهبى دو نقطه ضعف دارد، اولاً یک بخش درباره على(علیه السلام) حق کشى کرده و از نظر کثرت روایات سوم آورده، ابن عباس را اول و عبدالله بن مسعود را دوم آورده است، غافل از اینکه آنچه عبدالله دارد، از استادش امام على(علیه السلام) است. حق کشى دیگر اینکه گروهى مانند عکرمه را مفسّر معرفى کرد و حتى نامى از حسن و حسین و باقر و صادق» نبرد. الحمد لله استاد فرزانه ما دفاع خوبى کرد و مفسرین شیعه را در مجامع جهانى معرفى نمود.[78]
ماجراى نگارش صیانة القرآن هم اینگونه بود که یکى از نویسندگان پاکستانى «احسان الهى ظهیر» کتابهایى علیه شیعه نوشت و آنها را متهم به تحریف کرد. آیت الله معرفت براى دفع تهمت در مدت 6 ماه (اول رمضان 1407 ق تا 30 صفر 1408) کتاب صیانة القرآن فى التحریف را نگاشت که به دلیل اهمیت، چند بار تجدید چاپ شد.[79]
آیت الله العظمى لطف الله صافى درباره اثر دیگرش (التفسیر الاثرى الجامع) مى گوید: روح ولایت در آن دمیده شده است.[80]
نگارنده به خاطر دارد که وقتى از استاد پرسیدم چه لزومى براى نگارش این تفسیر بود، گفت:
«فقها هزار سال است که در مورد روایات فقهى کار مى کنند و آنها را از لحاظ سند، متن و... منقّح مى سازند، اما در کتاب البرهان، نور الثقلین و... نمى توانیم روایات درست و نادرست را جدا کنیم. همان کار فقهى لازم بود در روایات تفسیرى اهل بیت بشود. و ما در التفسیر الاثرى الجامع این کار را مى خواهیم بکنیم.»[81]
در این کتاب روایات فریقین جمع شده است که عامل تقریب است. صحت و سقم آنها بررسى و برترى روایات تفسیرى اهل بیت به گونه اى کاملاً منطقى و علمى نشان داده شده است.
آثار ماندگار
این جمله مقام معظم رهبرى (تألیفات ایشان یادگارهایى ماندنى به شمار مى آید) به حق گویاى ارزش آثار این مفسر بزرگ است. وى بیش از صد مقاله در مجلات علمى و تخصصى دارد، مانند اجوبة المسائل الدینیه، فصلنامه علوم سیاسى، فصلنامه حکومت اسلامى، فصلنامه حوزه و دانشگاه، مجله تخصصى دانشگاه علوم اسلامى رضوى، بینات، پژوهشهاى قرآنى، قبسات، رسالة الثقلین، ترجمان وحى، اندیشه حوزه، نامه مفید و.... در سمینارهاى مختلف و سفرهاى داخلى و خارجى فراوانى شرکت کرد و مقالات و سخنرانیهاى علمى ارائه نمود. مصاحبه هاى گوناگون داشت. در مؤسسات مختلف عضویت فعال و تاثیرگذار داشت، مانند: عضویت علمى فصلنامه حکومت اسلامى، مشاوره کارساز و همکارى موثر با مجله بینات، عضو هیئت امناء و ریاست موسسه یاران امین (فعّال در مناطق اهل سنّت)، عضو هیئت امناى بنیاد دایرة المعارف قرآن. عضو گردهمایى علمى مراکز متعددى بود، مانند: مرکز جهانى علوم اسلامى، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه دانشگاه تربیت مدرس، مرکز تخصصى تفسیر و علوم قرآن، دانشکده اصول دین، زهرا آکادمیک، (مربوط به طلاب شیعه پاکستان)، عضویت در جامعه مدرسین حوزه ى علمیّه قم و همچنین دهها پایان نامه کارشناسى ارشد و دکترا را راهنمایى و مشاوره مى کرد.[82]
آیت الله معرفت از اعضاى دیوان عالى کشور هم بود و به امر امام در زمان انقلاب به قضاوت مى پرداخت، ولى بعدها بیشتر به امور علمى روى آورد.[83]
در کنار این همه فعالیت، وى دهها اثر مکتوب علمى هم از خود به یادگار گذاشت که فهرست آن چنین است:
الف: آثار قرآنى:
1 - التمهید فى علوم القرآن (6 جلد).
2 ـ تلخیص التمهید
3 - صیانة القرآن من التحریف: از این اثر دو ترجمه چاپ شده است.
4 - شبهات و ردود حول القرآن الکریم: این اثر بلافاصله بعد از چاپ به دلیل اهمیت فراوان با عنوان «نقد شبهات پیرامون قرآن کریم» ترجمه شد.
5 - التفسیر الاثرى الجامع: 1 جلد چاپ شده است و تا پایان سوره بقره آماده چاپ است. استاد به روند جمع آورى کار تا آخر قرآن نظارت کرده است.
6 ـ التفسیر و المفسرون فى ثوبة التشیب و ترجمه آن
7 - تنزیه الانبیاء
8 - علوم قرآنى (تلخیص و ترجمه التمهید)
9 ـ علوم قرآنى (تلخیص و ترجمه التمهید و صیانة القرآن)
10 ـ علوم قرآنى (تقریر درس استاد)
11 - معارفى از قرآن: گردآورى خسرو تقدسى نیا
12 - تناسب آیات (ترجمه بخشى از التمهید)
13 - آموزش علوم قرآنى (3 ج) ترجمه التمهید
14 ـ آموزش علوم قرآنى
15 - تاریخ قرآن
16 - اهل بیت و القرآن الکریم
17 - تفسیر سوره حجرات
18 - التفسیر الوسیط: این تفسیر را در کربلاارائه مى کرد که به دلیل روى آوردن به علوم قرآن آن را رها کرد.
19 - رسالة نسخ: خطى.
20 - تلخیص التمهید: توسط مولف خلاصه شده است.
21 - سلسله معارف قرآنى: 6 جلد چاپ شده است.
22 - رساله اى در بطن.
23 ـ التأویل فى اختلاف المذاهب و الآراء
24 ـ آراء الشیخ المفید حول تحریف القرآن و نزوله الدفعى
25 ـ ترجمه پذیرى قرآن
26 ـ تفکروا فى غفلة خلق الله: گردآورى محسن عقیل
ب: آثار فقهى
1 - تمهید القواعد
2 - حدیث لا تعاد
3 - دراسة مستوعبة عن مسألة ولایة الفقیه، ابعادها و حدودها.
4 ـ مالکیة الارض
5 - احکام شرعى
6 - ولایت فقیه
7 - ولایت تشریع (بخشى از کتاب ولایت فقیه که توسط مؤسسه امام صادق(علیه السلام) جداگانه چاپ شده است.)
8 - تعلیقه بر جواهر: ده جلد. چاپ نشده است.
9 - رساله مسائل فى القضا.
ج: آثار دیگر
1 - تناسخ الارواح (و ترجمه: بازگشت روح)
2 - پرتو ولایت
3 - حقوق المراة فى الاسلام
4 - شیخیه: به صورت مقالات چاپ شده بود و در همان ایام به گفته مولف در هیأت کتابى درآمد.
5 - جامعه مدنى: مجموعه مقالات که در مقابل آراى شبهه افکنان در نظام جمهورى اسلامى نوشته شد.
6 - تحریر قسمت اعظم کتاب حکومت اسلامى امام خمینى (ره) به عربى.
7 - همکارى در تدوین معجم رجال الحدیث آیت الله خویى.[84]
غروب خورشید معرفت
آیت الله معرفت تا آخرین لحظه حیات در احیاى نام امیر مومنان از طریق تفسیر و علوم قرآن کوشید، حتى در آخرین تدریس خود از موضوع نسخ تمهیدى، گریزى به شجاعت هاى امام على(علیه السلام) زد و مدتى طولانى از بحث را به اهل بیت و تنزیه آنان (از جمله تنزیه مادران اهل بیت از برده بودن) اختصاص داد و در پایان گفت: دیگر عمر من کفایت نمى کند و شما باید این راه را ادامه دهید.[85]
وى سرانجام در غروب جمعه 29 دى 1385 (29 ذى حجه 1427 ق) در 78 سالگى بر اثر عارضه قلبى دعوت حق را لبیک گفت زمانى که نقد و بررسى روایات تفسیرى سوره مبارکه بقره را به اتمام رسانده بود و در فقه هم در حال بررسى مسئله برده دارى بود.
پیکر این مفسر و فقیه فرزانه به رغم تعطیلى حوزه، با شکوه تمام از مسجد امام حسن عسکرى(علیه السلام) به سوى حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) تشییع شد و پس از اقامه عزاى ابا عبد الله الحسین(علیه السلام) و نماز توسط آیت الله سیّد موسى شبیرى زنجانى در مسجد بالاسر حرم مطهر به خاک سپرده شد.
پیامهاى متعددى از سوى شخصیتهاى علمى داخلى و خارجى بویژه شخصیتهاى قرآن پژوه به مناسبت رحلت او صادر شد که متن پیام رهبرى چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت عالم خدمتگذار و قرآن پژوه آیت الله آقاى شیخ محمد هادى معرفت رحمة الله علیه را به حوزه علمیه و علما و فضلاى قرآنى و مردم وفادار قم و به خانواده و فرزندان محترم ایشان تسلیت مى گوییم.
این روحانى عالى مقام خدمات ارزشمندى در زمینه تحقیقات و تألیفات دینى بویژه در تفسیر و علوم قرآن به جامعه علمى کشور عرضه داشته اند و تألیفات ایشان یادگارهایى ماندنى به شمار مى آید.
ایشان همچنین در عرصه هاى مجاهدات ملت ایران در دوره هاى گوناگون حضور داشته اند و فرزندشان در دفاع مقدس به فیض شهادت رسیده است.
از خداوند متعال علو درجات این فقید سعید را مسألت مى کنم.
1 / 11 / 1385[86]
خاندان، همسر و فرزندان
آیت الله محمدهادى معرفت در کربلا و بعد از طى مراحلى از تحصیل، با خانواده اى اصیل و مذهبى ازدواج کرد. همسرش دختر شیخ ابراهیم ثقفى از خطباى معروف کربلاست.[87]
شیخ ابراهیم ثقفى پدر خانم آیت الله معرفت و مقیم قم است. او فرزند شیخ محسن ثقفىتهرانى (از خطباى معروف تهران و نجف و کربلا) مى باشد که در دوره آیت الله نایینى به نجفاشرف هجرت کرده بود. شیخ ابراهیم در عتبات و ایران تحصیل کرد. اساتید مشهور وى عبارتند از: شیخ جعفر رشتى (کربلا) دایى اش محمدحسین صدیقى مازندرانى (لمعه، رسائل و مکاسب)، محمدهادى معرفت (11 سال)، میرزا هاشم آملى، وحید خراسانى (6 سال فقه)، گلپایگانى، اراکى تحصیل کرد.
از نکات جالب زندگى اش حضور 11 ساله در درسهاى دامادش آیت الله معرفت است. وى به نگارنده اظهار داشت:
«مؤسس درس کفایه ایشان بودم و سه و نیم سال (از سال 50) به درس ایشان حاضر شدم و نیز از مؤسسان درس خارج ایشان (بعد از سال 1359) بودم.»
و بیشتر به تبلیغ و تدریس اشتغال دارد. رسائل، جواهر، کفایه و مکاسب را در ایران تدریس مى کند و در کربلا هم لمعه تدریس مى کرد. مدت 25 سال است که مباحثه جواهر در یک هیئت علمى دارد. تالیفاتش چاپ شده است و از جمله آنهاست: وجوب رد سلام در نماز، تعلیقه مختصر بر اشارات و مکاسب.»[88]
حاصل این ازدواج شش پسر و دو دختر بود. فرزندش على معرفت در عملیات کربلاى 5 به شهادت رسید.[89] محمدباقر، محمدصادق، محمدرضا و... دیگر فرزندان او هستند که دو تن در دانشگاه حضور دارند و یک نفر طلبه است. او چنان علاقه اى به فرزند شهیدش داشت که چهار جلد آخر التمهید را به او هدیه کرد. و در نوشته اى گوشه اى از زندگى او را آورده. بخشى از آن چنین است:
«هدیه به تو اى فرزندم و اى جگر گوشه ام،... تو در عمر کوتاه خود با سعادت زندگى کردى و در بزرگوارى شهید شدى و به رستگارى عظیمى دست یافتى. تو با اینکه براى طلب علم پیوسته تلاش مى کردى و نیز بر دست یابى به شرف کمال، پافشارى مى کردى، جهاد در راه خدا و برافراشتن کلمة الله در زمین را برگزیدى، چرا که ضرورت به پا خاستن براى دفاع از حریم اسلام و پاسدارى از کرامت قرآن را درک کردى.»[90]
[1]. رساله میسیّه در صیغ و عقود و ایقاعات است و شیخ انصارى در مکاسب از آن یاد مى کند.
[2]. ر. ک. به: گلشن ابرار، ج 5، ص 419.
[3]. آفتاب معرفت، ص 6 ـ 7بینات، ش 44، ص 11روزنامه قدس، 1 بهمن 1385، ص 2افق حوزه، 4 بهمن 85.
[4]. آفتاب معرفت، ص 6 ـ 7 (زندگى نامه خود نوشت)بینات، ش 44، ص 11مصاحبه واحد پژوهشهاى صدا و سیما با آیت الله معرفت.
[5]. زندگى نامه خود نوشتآفتاب معرفت، ص 6.
[6]. سایت التمهید.
[7]. مصاحبه واحد پژوهشهاى صدا و سیما با ایشان. این مصاحبه هنوز به چاپ نرسیده است ولى مسئولان واحد مذکور نسخه اى از مصاحبه را در اختیار نگارنده قرار دادند که نویسنده قدردانى از مسئولان واحد پژوهشها را وظیفه خود مى داند.
[8]. سایت التمهیدبینات، ش 44، ص 11افق حوزه، ش 4، بهمن 85، ص 3.
[9]. آفتاب معرفت، همان.
[10]. همان.
[11]. افق حوزه، 4 بهمن 1385، ص 3.
[12]. گلشن ابرار، ج 2، ص 767.
[13]. همان، ص 347.
[14]. آفتاب معرفت، ص 6بینات، همان، ص 11.
[15]. همان.
[16]. گلشن ابرار، ج 6، ص 350بینات، همان، ص 168.
[17]. بینات، همان.
[18]. گلشن ابرار، ج 5، ص 258، درباره وى و شاگردانش ر. ک. به: همان، ج 4، ص 346نور علم، ش 9، س 2، ص 83حوزه، ج 1، ص 114.
[19]. آفتاب معرفت، ص 6.
[20]. یادداشتهاى نگارنده از درس استاد، دوشنبه 4 / 10 / 85.
[21]. المسلسلات، ج 2، ص 165احسن الودیعة، ج 1، ص 24.
[22]. آفتاب معرفت، ص 6بینات، همان، ص 12 و ر. ک. به: علوم حدیث، ش 4، تابستان 1376، ص 144.
[23]. مصاحبه واحد پژوهشهاى صدا و سیما با آیت الله معرفت.
[23] - آفتاب معرفت، ص 7.
[24]. مصاحبه واحد پژوهشها.
[25]. ر. ک. به: گلشن ابرار، ج 2، ص 717.
[26]. آفتاب معرفت، ص 7بینات، ش 44، ص 11 و 12.
[27]. درآمدى بر بازخوانى روش نوینى در تفسیر قرآن، تفسیر راهنما از نگاه قرآن پژوهان، ص 32 و 33.
[28]. ر. ک. به: التفسیر و المفسرون، التمهید و علوم القرآن، ج 4، ص 250 و...
[29]. آفتاب معرفت، ص 638، مصاحبه نگارنده با حجت الاسلام و المسلمین دکتر على نصیرى.
[30]. ر. ک. به: گلشن ابرار، ج 7، ص 350کیمیاى هستى، ص 85 و...درباره شاگردان وى بنگرید به: گلشن ابرار، ج 2، ص 975 و 246ج 5، ص 71ج 6، ص 234،350، 550ج 7، ص 399ج 4، ص 246، 316، 323 و 362گنجینه دانشمندان، ج 8، ص 170، ج 5، ص 234مسجد، ش 63، ص 7.
[31]. گلشن ابرار، ج 7، ص 353درباره آثار و شاگردان ر. ک. به: معجم رجال الفکر و الادب فى النجف، محمدهادى امینى، ج 1، ص 442گلشن ابرار، ج 5، ص 352ج 6، ص 350، 333، 426، 529، 599ج 7، ص 371، 385، 394، 399ج 6، ص 490، 949ج 4، ص 409.
[32]. آفتاب معرفت، ص 7.
[33]. زندگى نامه وى در ستارگان حرم، (ج 5، ص 247) آمده است.
[34]. مصاحبه پژوهشهاى صدا و سیما، 2 / 4 / 78.
[35]. یادداشت نگارنده از درس استاد در سال 85.
[36]. آفتاب معرفت، ص 8.
[37]. آفتاب معرفت، ص 56مصاحبه واحد پژوهشهاى صدا و سیما 2 / 4 / 78.
[38]. همانآفتاب معرفت، ص 8. وى از اساتید فلسفه در نجف بود. سید على اکبر محتشمى از کتاب خاطرات خود از تدریس اسفار در سالهاى 1346 ـ 1347ش توسط وى در نجف اشرف گزارش مى دهد. (خاطرات سید على اکبر محتشمى، ص 85).
[39]. آفتاب معرفت، ص 9مصاحبه نگارنده با حجت الاسلام محمدجواد طبسىگلشن ابرار، ج 6، ص 351سایت التمهیدمصاحبه مرکز پژوهشها.
[40]. ر. ک. به: گلشن ابرار، ج 2، ص 951.
[41]. مصاحبه نگارنده با حجت الاسلام و المسلمین محمدجواد طبسى.
[42]. مصاحبه واحد پژوهشهاى صدا و سیمر. ک. به: آفتاب معرفت، ص 896بینات، ش 44، ص 8 و 14 و 17 و 74.
[43]. بینات، ش 44، ص 74.
[44]. مصاحبه واحد پژوهشها.
[45]. گفت و گو با حجت الاسلام محمود مهدى پور.
[46]. این فهرست حاصل مصاحبه نگارنده با دکتر على نصیرى و دکتر عبد الکریم بهجت پور و افق حوزه (23 اسفند 85، ص 2) آفتاب معرفت (ص 6 ـ 21، 46 و 47) بینات (ش 44، ص 9 و 16)، مشاهدات نگارنده از کلاسهاى استاد و اسامى موجود در کتب آیت الله معرفت است.
[47]. گفت و گوى نگارنده با دکتر محمدعلى رضایى اصفهانى.
[48]. مصاحبه با واحد پژوهشهاى صدا و سیما.
[49]. همان.
[50]. همان.
[51]. همان.
[52]. آفتاب معرفت، ص 35.
[53]. همان، ص 36.
[54]. یادداشتهاى نگارنده از درس استاد 1 / 2 / 84.
[55]. همان.
[56]. مصاحبه نگارنده با دکتر على نصیرى و حجت الاسلام طبسى از همسایگان او.
[57]. یادداشت نگارنده از درس استاد، 22 / 8 / 85.
[58]. آفتاب معرفت، ص 11 و 12 و 58.
[59]. همان، ص 58.
[60]. بینات، ش 44، ص 51 ـ 52آفتاب معرفت، ص 30 و 31.
[61]. بقره / 102.
[62]. بینات، ص 58 و ر. ک. به: همان، ص 156، 77.
[63]. حسن بشیر میثمى، مصاحبه واحد پژوهشهاى صدا و سیما.
[64]. افق حوزه، 23 اسفند 1385، ص 2.
[65]. بینات، ش 44، ص 75. ر. ک. به: تفسیر راهنما از نگاه قرآن پژوهان، ص 34 ـ 35.
[66]. بهاء الدین خرمشاهى و دکتر قاضى زاده، بینات، ش 44، ص 77 و 78. ر. ک. به: مراسم نکوداشت علامه معرفتآفتاب معرفت، ص 12.
[67]. مراسم اربعین آیت الله معرفت، مسجد چهارمردان قم.
[68]. مصاحبه واحد پژوهشها. 16 / 4 / 78.
[69]. یادداشتهاى نگارنده 18 / 2 / 85 و 22 / 3 / 85آفتاب معرفت، ص 50 ـ 51بینات، ش 44، ص 70.
[70]. آفتاب معرفت، ص 52، نمونه هاى دیگر، ر. ک. به: بینات، همان، ص 62 و 63الشبهات و الردود، فصل چهارم.
[71]. آفتاب معرفت، همانیادداشت نگارنده، 6/9/85.
[72]. افق حوزه، 16 اسفند 1385، ص 1، سخنرانى آیت الله استادى در اربعین آیت الله معرفت.
[73]. آفتاب معرفت، ص 29. انگیزه هاى وى از تمرکز بر قرآن پژوهى ر. ک. به: همان، ص 8دانشنامه قرآن در قرآن پژوهى، بهاء الدین خرمشاهى، ج 2، ص 2122بینات، همان، ص 52.
[74]. آفتاب معرفت، ص 8.
[75]. بینات، ص 75.
[76]. سخنرانى آیت الله استادى در مراسم اربعین در مسجد اعظمافق حوزه، ش 116، اسفند 85، ص 1.
[77]. یادداشتهاى نگارنده از درس استاد.
[78]. خلاصه اى از سخنرانى آیت الله سبحانى در نکوداشت علامه معرفت، آفتاب معرفت، ص 28 ـ 29.
[79]. بینات، ص 16، 17، 23، 78 و همان، 150 ـ 165.
[80]. افق حوزه، 23 اسفند 1385، ش 143، ص 2.
[81]. یادداشت نگارنده از درس استاد، 20 / 9 / 85. درباره این تفسیر ر. ک. به: گلستان قرآن، ش 199، ص 9بینات، ش 44، ص 231، 75، 108 ـ 135.
[82]. براى آگاهى از برخى پایان نامه ها ر. ک. به: پژوهشهاى قرآنى، ش 9 ـ 10بینات، ش 44، ص 116مجله تخصصى دانشگاه علوم اسلامى رضوى، ش 1، 1380.
[83]. مصاحبه نگارنده با حامد معرفت، 26/5/86.
[84]. این فهرست حاصل مطالعه آثار، مصاحبه آیت الله معرفت با واحد پژوهشهاى صدا و سیما، سایت التمهید، بینات ش 44، آفتاب معرفت، تفسیر راهنما از نگاه قرآن پژوهان مى باشد.
[85]. یادداشت نگارنده از درس استاد 25 / 10 / 1385.
[86]. افق حوزه، 4 بهمن 1385، س 5، ش 137، ص 1.
[87]. مصاحبه نویسنده با حامد معرفت، 26/5/86.
[88]. مصاحبه نویسنده با شیخ ابراهیم ثقفى، 26/5/ 86.
[89]. سایت التمهید.
[90]. مصاحبه نویسنده با حامد معرفت، فرزند آیت الله معرفت.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه