13 مهر 1394, 13:51
نامه اى از دوزخ
دانشمند عارف حله از همنشینى با فرمانروایان مى گریخت و در این باره هرگز پند دوستان ناآگاه را نمى شنید. روزى یکى از فقیهان روزگار به او گفت : امامان ما در محفل خلفا شرکت جسته، با آنها آمیزش داشتند. پس ورود ما به مجلس آنان نیز نمى تواند نکوهیده و زیان آور باشد.
سید پاسخ داد : پیشوایان ما در محفل آنان حضور مى یافتند در حالى که قلبشان از شهوترانان حاکم رویگردان بود ولى تو آیا خود را چنین مى دانى؟ به ویژه هنگامى که نیازت را برآورده مى سازند و تو را از نزدیکان خویش قرار مى دهند و نیکى درباره ات روا مى دارند، آیا مى توانى دل از دوستى آنان تهى کنى؟
فقیه گفت : نه، درست مى گویى. حضور ناتوانان نزد توانگران هرگز مانند حضور اهل کمال نیست.([1])
در حله یکى از فرمانروایان ضمن نامه اى از آن فقیه گرانمایه خواست در خانه به ملاقاتش شتابد. سید در پاسخ چنین نوشت : آیا در کاخى که زندگى مى کنى چیزى از آن براى خدا ساخته شده است تا در آنجا حضور یابم، بر آن نشینم یا بدان بنگرم؟ آگاه باش! آنچه مرا در روزهاى آغازین عمر به ملاقات فرمانروایان مى کشاند، اعتماد بر استخاره بود ولى اینک به فضل الهى از رازهایى آگاه شده، مى دانم که استخاره در چنین مواردى دور از حق و صواب است.([2])
[1] - کشف المحجة لثمرة المهجة، ف122 و 123.
[2] - همان، ف122 و 123.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان