26 فروردین 1397, 13:9
اشاره: اصولاً جهت گیری و گرایشهای هر اندیشمندی مبتنی بر پیش فرضهای نظری خاص وی است. امام خمینی(ره) به عنوان یک اندیشمند اسلامی با تکیه بر همین زیربناهای اعتقادی وارد مقولات و رفتارهای سیاسی گردیدند. در این راستا برای آگاهی و شناخت مبانی نظری امام خمینی(ره) چهار موضوع «معرفت شناسی»، «هستی شناسی»، «انسان شناسی» و «جامعه شناسی» را در آثار و منابع به جای مانده از ایشان مورد جستجو و کاوش قرار میدهیم. 1- معرفت شناسی:دبه طور کلی، برای شناخت اندیشههای یک اندیشمند، فهم مبانی معرفتی او ضرورت اساسی دارد. همچنین یک اندیشمند لازم است به موضوعی یقین حاصل کند و سپس به تجویز و ارزش گذاری و داوری در موضوعهای مختلف حیات اجتماعی دست بزند. لذا بینش و معرفت یک اندیشمند نسبت به جهان، انسان، جامعه و در نهایت غایتی که برای این موضوعات در نظر میگیرد، تابعی از انگارهها و در حقیقت معرفت شناسی اوست. پس در حوزه سیاست که یکی از حوزههای حیات اجتماعی و مرتبط با سایر حوزههای زندگی انسانی است، دیدگاههای سیاسی یک اندیشمند تابع جهان بینی و نگاه او به انسان است و رابطه این دو با توجه به بعد سیاسی در یک اندیشه تکوین مییابد و به دنبال آن بر پایه این اندیشه دست به تعقل، تدبیر، تحلیل و تجویز میزند و در نهایت، غایت و الگوی مطلوب خود را مشخص میسازد.
در نگرش امام خمینی(ره) وحی، فطرت، قلب، عقل و حس انسان، به عنوان منابع شناخت مطرح شده است. از منظر او نیز چون سایر عالمان مسلمان عقل ادراک میکند و قلب به مدرکات آن ایمان میآورد. بنابراین عقل نه تنها ادراک میکند و حقیقت امور را در مییابد؛ یعنی از طریق تفکر و تعقل، صاحب عقل به آگاهی و شناخت میرسد، بلکه عقل همواره با اختیار انسان به او قدرت گزینش و انتخاب میدهد و در نتیجه انسان اراده میکند و با اراده خود بر میگزیند. آن گاه به آنچه گزینش کرده است، ایمان میآورد(جمشیدی، 1385، 121).
امام خمینی(ره) در تبیین ایمان و عقیده میفرماید: «ایمان فقط این نیست که ما اعتقاد داشته باشیم که خدایی هست و پیغمبری هست و چه، نه، ایمان یک مسئلهای بالاتر از این است. این معانی را که انسان ادراک کرده به عقلش، باید با مجاهدات به قلبش برساند که قلبش آگاه بشود، بیابد مطلب را» (امام خمینی، ج11: 382).
همچنین ایشان به عنوان یک عالم عمل گرا، به تجربه تاریخی اهمیت میدهند، اما آن را کافی نمیدانند. لذا در سیر تفکر ایشان به منبع شناخت دیگری میرسیم که این منبع در حالی که بیرونی است، اما به عنوان یک منبع که ما را به شناخت یقینی میرساند اهمیت زیادی دارد. این منبع اساسی، وحی الهی است که به وسیله انبیاء، از جانب خداوند برای انسانها فرستاده میشود و آرمان اصلی آن، ایجاد معرفت برای بشر، بویژه شناخت حق تعالی و سایر حوزههایی است که عقل بشر بدون ارجاع به وحی، امکان دسترسی به آنها را ندارد. امام، وحی یا قرآن کریم را حاوی مسائل حیاتی انسان در همه ابعاد و اعصار میداند. ایشان در این مورد معتقدند: «اسلام از قبل از تولد انسان شالوده حیات فردی را ریخته است تا آن وقت که در عائله زندگی میکند، شالوده اجتماع عائلهای را ریخته است»(امام خمینی (ره)، ج2: 31). از دید امام خمینی (ره)، بخشی از فرایند معرفتی ارتباط متقابل و مکمل عقل و وحی، پس از عصر نبوت و امامت، اجتهاد یا تفقه در دین میباشد که حاصل آن، به تعبیر او پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه کنید، هفت- هشت تا کتاب است که مربوط به عبادات است، باقی اش مربوط به سیاسیات ، اجتماعیات،معاشرات و... است. به نظر ایشان اجتهاد، اطلاع بر تمام قوانین الهی در کلیه شئون فردی و اجتماعی انسان از اول دنیا تا آخرت اوست (جمشیدی، 1385: 124).
2- هستی شناسی: اگر بپذیریم جهان بینی یعنی «مجموعهای از بینشها و تفسیرها درباره جامعه و انسان» پس هستی شناسی و معرفت نسبت به جهان هستی یکی از ارکانهای جهان بینی است و نوع پاسخ مولف و صاحب اثر به پرسشهایی چون: از کجا آمدهایم؟ در کجا هستیم؟ بهر چه آمدهایم؟ به کجا میرویم؟ آیا هستی همچون کهنه کتابی است که ابتدا و انتهای آن نامشخص است؟ آیا جهان هستی مجموعهای نظام مند است و نظامات هستی چیست؟ آیا هدف نظام هستی و موجودات و انسان حالی است یا متعالی؟ اگر هدف متعالی برای هستی فرض شده است، راه وصول به آن چیست و اصول چشمانداز از سوی ناظم هستی بخش به بشر ابلاغ شده است یا خیر؟ معیار شناخت هستی چیست؟ و... گویای نظام معرفتی، جهت گیری فکری و نظری و سو گیریهای رفتاری و کرداری اوست. در اینجا برای آگاهی از مبانی نظری اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) و قرائت ایشان از نظام هستی به جستجو در آثار و تالیفات ایشان میپردازیم:
1-2: روش هستی شناسی: امام در آثار خود از دو نوع شناخت شناسی یاد میکند که هریک منشا جهان بینی خاصی است، یکی روش شناخت حسی و تجربی که جهان بینی مادی را موجب میگردد، مثل جهان بینی مارکسیستی و دیگری روش شناخت حسی و عقلی است که معیار شناخت در جهان بینی الهی و توحیدی است: ایشان در این خصوص مینویسد: «مادیون معیار شناخت در جهان بینی خویش را حس دانسته و چیزی را که محسوس نباشد از قلمرو علم بیرون میدانند و قلمرو »هستی« را همتای ماده دانسته و چیزی را که ماده ندارد، موجود نمیدانند. قهراً جهان غیب مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت را یکسره افسانه میدانند در حالی که معیار شناخت در جهان بینی الهی اعم از حس و عقل میباشد و چیزی که معقول باشد، در قلمرو علم میباشد، اگرچه محسوس نباشد. لذا هستی اعم از غیب و شهادت است.»(امام خمینی، 1369: 11)
2-2: مبدا و هستی: امام خمینی(ره) بر خلاف «آتیست ها» و منکران و مخالفان خدا پرستی مبدا هستی را خدا معرفی میکند و معتقد است خالق همه موجودات خدای متعال است که مالک و عالم به همه چیز است؛ در این زمینه وقتی خبرنگاری از ایشان میپرسد اعتقادات شما چیست؟ پاسخ میدهند: «اعتقادات من ... اصل توحید است، مطابق این اصل ما معتقدیم که خالق، آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز.» (امام خمینی (ره)، ج5: 387).
امام در مواجهه انتقاد آمیز با «نظریه تفویض» که توسط مذهب معتزله ترویج میشود و انسان را فاعل مختار و مستقل میداند و همچنین «نظریه جبر» که موسوم به مذهب اشاعره است و همه اعمال و افعال انسان را به خداوند نسبت میدهد، به تقویت و تشریح، «نظریه امر بین الامرین» پرداخته و نوشته است: «قائلین به تفویض معتقدند که خداوند متعال از تاثیر به طور کلی برکنار است مگر نسبت به اصل مبادی آثار، و جبریون معتقدند که خلق به طور کلی از تاثیر برکنارند و همه تاثیرات به گونه مباشرت و بدون واسطه به خدای تعالی استناد دارند... هر دو محال است؛ راهی که میانه این دو روشن میشود این است که بگوییم، موجودات امکانی موثر هستند لکن نه به طور استقلال بلکه آنان را فاعلیت و علیت و تاثیر هست، لکن نه به گونه ای مستقل و مستبد در فاعلیت و علیت تاثیر داشته باشند. در تمام دار هستی و دار تحقق، فاعل مستقلی به جز خدای تعالی نیست... جهان از آن جهت ربط صرف و تعلق محض است، ظهور قدرت خدا و اراده و علم و فعل اوست و این همان«امر بین الامرین»و «منزله بین المنزلتین» است.(امام خمینی (ره)، 1362: 74-73).
از دیدگاه ایشان «توحید»هم به بعد اعتقادی معطوف است و هم به بعد عملی؛ هم به بعد فردی و باورهای شخصی معطوف است، هم به بعد اجتماعی و سیاسی؛ هم جنبه ایجابی در آن مورد توجه است و هم جنبه سلبی آن. امام از سکوی توحید به تعریف از مفاهیم و الگوهای«روابط اجتماعی»، «روابط سیاسی»، «روابط اقتصادی»، «روابط انسانی»،«روابط خارجی»، «نفی شخص پرستی»، «نفی لذت پرستی»، «ظلم ستیزی»،«حریت و آزادی»، «مساوات و برابری»، «قانون و قانونگذاری» و غیره میپردازد و معتقد است: «انقلاب اسلامی بر مبنای اصل توحید استوار است که محتوای آن در همه شئون جامعه سایه میافکند. در اسلام تنها معبود انسان و بلکه کل جهان، خداست که همه انسانها باید برای او، یعنی برای رضای او، عمل کنند. هیچ چیز و هیچ کس را نپرستند. در جامعهای که شخص پرستیها، شخصیت پرستیها، نفع پرستیها، لذت پرستیها و هر نوع پرستش محکوم میشود و فقط انسانها دعوت میشوند به پرستش خدا، در آن صورت همه روابط بین انسانها، چه اقتصادی و غیر اقتصادی در داخل چنین جامعهای و رابطه این جامعه با خارج تغییر میکند و ضوابط عوض میشود. همه امتیازات لغو میشود، فقط تقوا و پاکی ملاک برتری است؛ زمامدار با پایین ترین فرد جامعه برابر است. ضوابط و معیارهای متعالی الهی و انسانی مبنای پیمانها و قطع روابط است« (امام خمینی (ره)، ج5، 81).
به این ترتیب، اصل توحید محور اصلی جهان بینی امام خمینی(ره) را تشکیل میدهد و کلیه ابعاد معرفتی ایشان از جمله بعد سیاسی را باید بر اساس این نقطه کانونی و محور اصلی تفسیر و شرح داد و بر همین اساس اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) یک اندیشه توحید مدار است. لذا کلیه شئون زندگی سیاسی و الگوی رقابت سیاسی نهادمند را باید بر محور این اصل توضیح داد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان