25 مهر 1396, 2:39
تاریخ: 11/6/1396
روزنامه ابتکار
اَردِشیر پاپَگان یا اردشیر یکم یا اردشیر بابکان بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی بود. از ۲۲۶ تا سال ۲۴۱ میلادی، به عنوان شاهنشاه ایران سلطنت کرد. وی بجای، اردوان پنجم، آخرین پادشاه اشکانی بر تخت نشست. دودمانی که اردشیر بنیاد گذاشت، چهار سده بر ایران، فرمان راندند و ۳۴ شاه داشت که آخرین آن یزدگرد سوم بود. دودمان ساسانی، در سال ۶۵۲ میلادی، به دست عربها، سقوط کرد.
اردشیر جوانترین پسر پاپگ، روحانی بلندپایه نیایشگاه آناهیتا، در استخر بود. استخر شهری بود که پس از ویران شدن پارسه بهدست اسکندر مقدونی، در کنار آن پدید آمدهبود. پاپک پسر (یا تحتالحمایه) فردی به نام ساسان بود. دودمانی که اردشیر بعدها بنیاد کرد، به نام پدربزرگ او ساسانیان نام گرفت. مادر اردشیر نیز رودَگ نام داشت و دختر حاکم محلی پارس بود.ساسان، در زمان بلاش چهارم اشکانی احتمالاً فرمانروای استان پارس بوده است. خاندان ساسان پارسی بودند و به گویشی از پارسی سخن میگفتند که اختلاف کمی با زبان پارتی (زبان فرمانروایان اشکانی) داشت. همسر ساسان به نام رامبهشت یا دینگ، از خاندان بازرنگی بود که حکومت محلی پارس را، در دست داشتند. گوچهر شاه استخر که از خاندان بازرنگی بود، در دورهای منصب دژبانی (ارگبذی) دارابگرد را به اردشیر بابکان داد.پاپگ، پدر اردشیر، موفق شد در سال ۲۰۵، گوچهر را برکنار کند و از اردوان چهارم، شاهنشاه اشکانی بخواهد تا شاپور، پسر ارشدش را فرمانروای استخر کند. بابک، کمی پس از آن درگذشت و شاپور شاه استخر شد. اردشیر پاپکان از سال ۲۰۶ تا ۲۴۱ میلادی، فرمانروای شهر استخر بود. اردشیر که بلندپرواز بود، فرمانروایی برادر را نپذیرفت و قصد نبرد با وی را کرد اما در تاریخ آمده که شاپور پیش از درگیری، به علت فروریختن یک ساختمان کشته شد و در پی آن اردشیر شاه استخر شد. اردشیر خود را «اردشیر پنجم پارس» لقب داد. و در آغاز کار با خویشاوندان خود از طایفه بازرنگی به ستیز برخاست. اردشیر پاپگان احتمالاً از سالهای ۲۰۵ -۲۰۶ میلادی، آغاز به ضرب سکه ویژه خود را کرد. بابک که از شاهزادگان پارس و پدر اردشیر بود، از سال ۲۰۸ میلادی، برای یک شورش علیه اشکانیان آماده میشد. پسر او، اردشیر، سرانجام این شورش را علناً اعلام کرد. کشمکش میان دو گروه رقیب، چندین سال ادامه یافت و نیروهای پارتی، در سه نبرد از ساسانیان شکست خوردند. در واپسین این نبردها که نبرد هرمزدگان (۲۲۳-۲۲۴) نام دارد و در ۲۲۴ میلادی در دشت هرمزدگان رخ داد، اردوان پنجم کشته شد و ساسانیان پیروز شدند.
حکومت اشکانیان پیش از نبردهایی که با ساسانیان داشتند، به دلیل اختلافات داخلی و جنگهای خارجی، ضعیف شده بودند و در برابر رومیان کوتاه میآمدند، این باعث شد تا اردشیر به فکر تشکیل شاهنشاهی بزرگ و متمرکز، به سبک هخامنشیان، در ایران بیفتد. اردشیر به مردم میگفت که حکومت ملوک الطوایفی موجب آشفتگی اوضاع ایران شدهاست و نیز رواج ادیان و آیینهای مختلف، دین زردشتی را تهدید میکند. او وعده میداد که اگر به قدرت برسد، دین زردشتی را رسمیت خواهد بخشید و به جای شیوه ملوک الطوایفی، حکومت مرکزی مقتدری ایجاد خواهد کرد و وسعت مرزهای ایران را، به قبل از حمله اسکندر خواهد رسانید. اردشیر تقریباً به وعدههای خود، عمل کرد.او ابتدا طغیان دارابگرد را فرونشاند و به کرمان تاخت و پادشاه آنجا بلاش (ولخش) را گرفت و پسر خود اردشیر را والی آنجا کرد. به همین جهت کرمان مدتها معروف به «به اردشیر» گردید. اعراب بردشیر می نامیدند. آنگاه بسال ۲۲۳ میلادی، علم طغیان برافراشت و پادشاهان خوزستان و عمان را مطیع خود کرد. اردوان قصد سرکوب کردن اردشیر کرد و به پادشاه خوزستان دستور داد، اردشیر را بازدارد و به تیسفون فرستد ولی اردشیر پیشدستی کرد، ابتدا شاذشاهپور، شهریار اصفهان را شکست داد و کشت و آنگاه رو به اهواز نهاد و پادشاه خوزستان را از پای درآورد و ولایت کوچک میشان را (در دهانه دجله و کرانه خلیج فارس) گرفت. سرانجام نبرد بزرگی میان اردشیر و شاهنشاه اشکانی که خود فرماندهی سپاه را داشت در جلگه هرمزدگان خوزستان درگرفت و در روز ۲۸ آوریل ۲۲۴ میلادی، سپاه اشکانی شکست خورد و اردوان کشته شد. متعاقب آن ایالت بابل و بقیه نواحی امپراتوری اشکانی، سقوط کرد.
چندی بعد اردشیر پیروزمندانه وارد تیسفون گردید و در ۲۳ ژوئن سال ۲۲۶ میلادی، در معبد آناهیتا در استخر یا در تنگه نقش رجب، تاجگذاری کرد و عنوان «شاهنشاه ایران» را برگزید، و ایران در تحت تسلط او درآمد. اما ارمنستان و گرجستان موقّتاً مستقل ماندند. اردشیر در سال ۲۲۶ میلادی، با لقب شاهنشاه ایران در تیسفون تاجگذاری کرد و با این کار حکومت چهارصدساله پارتیان، به پایان رسید و دوره چهارصد ساله ساسانیان آغاز شد. ملکه اردشیر که آذرآناهید نام داشت نیز در همین روز به عنوان شهبانوی شهبانویان تاجگذاری نمود. در مراسم تاجگذاری، همانند داریوش بزرگ گفت که به خواست اهورامزدا شاه ایرانیان میشود که مردمی نجیب و بزرگوار هستند و دروغ نمیگویند. اردشیر با وجود علاقه بسیار به ایالت پارس و شهرهای مهم آن مانند استخر و گور (فیروز آباد کنونی)، تیسفون را همچنان پایتخت خود گردانید. از نخستین کارهایی که اردشیر انجام داد، ساختن دژی در گور در پارس بود. وی این دژ را، اردشیرخوَرّه (فر اردشیر) نامید که امروزه به شکل شهر فیروزآباد، در جنوب خاوری شیراز وجود دارد. اردشیر از تیسپون به حران رفته و از راه نصیبین به آمیدا لشکر کشید. سپس وارد بیابانهای جنوب فرات شد. از آنجا تا بحرین تاخته و آن را به شاهنشاهی افزود. سپس به پارس رفت و از آنجا به بندر هورموزی (بندر عباس کنونی) لشکر کشید. پس از آن سیستان را فتح کرد و هرات و بلخ را ضمیمه کشور کرد و وارد ورارود شد. اردشیر سغد را متصرف شد و از آنجا به سوی پارت سرازیر گشت. او توانست هیرکانیه (گرگان) را نیز بگیرد. سپس از راه شمال ایران به ارمنستان حمله کرده آنجا را به شاهنشاهی افزود. پادشاهان کوشان (دره کابل و پنجاب) و توران قزدار (در جنوب کویته) و مکوران (یا مکران)، سفیرانی بحضور او فرستادند، و او را به شاهنشاهی شناختند. سکههای مسی در پنجاب پیدا شده است که یک طرف آن، صورت آتشکده، را دارد و شبیه به سکههای اردشیر یکم است و طرف دیگر مثل سکههای کوشان است.
دولت روم که خبر سقوط اشکانیان را شنیده بود، فرصت را غنیمت شمرده و در امور ارمنستان دخالت میکرد. روم قصد داشت در آنجا حکومتی دست نشانده، ایجاد کند. اردشیر پس از اینکه مبانی دولت خود را محکم نمود، تصمیم گرفت که با روم جنگ کند زیرا خود را وارث هخامنشی میدانست. اردشیر به قصد جنگ با رومیان در سال ۲۲۸ میلادی از فرات گذشت. قیصر روم، الکساندر سِوِروس امپراتور روم، سفیری، نزد اردشیر فرستاد و گفت که جنگ با رومی ها، جنگ با مردمان وحشی نیست و شکستهای پارتها (اشکانیان) را تذکر داد. اردشیر در جواب چهار صد نفر از ایرانیان، رشید و بلند قامت، با اسلحه کامل و اسبهای یراق طلا، انتخاب کرده، نزد امپراتور روم فرستاد و اینطور پیغام داد که آنچه رومیان در آسیا متصرفند، ارث شاه ایران است بنابراین رومیها باید به اروپا اکتفا کرده، آسیا را تخلیه نمایند. الکساندر سِوِروس، سه سپاه مأمور حمله به ایران کرد، اردشیر هر سه سپاه را درهم شکست و حرّان را گرفت و آنگاه روی به ارمنستان نهاد و خسرو پادشاه آنجا را شکست داد و کشت. پس از آن ارمنستان به تسخیر ایران در آمد. اردشیر بابکان پس از بهدست گرفتن قدرت، به منظور پیوستگی روند امور کشور، هفت خاندان ممتاز اشکانی را از کار برکنار نکرد. اردشیر برای تقویت بنیاد شاهنشاهی ایران کارهای مؤثری انجام داد، کارهای بزرگ اردشیر را بشرح زیر میتوان خلاصه کرد:
اردشیر پاپکان ملیگرایی ایرانی را بر محور آموزشهای زرتشت احیاء کرد. با پیروی از روش اردشیر، دیلمیان و صفویان، بعداً ملیگرایی ایرانی را، بر محور ایراندوستی و مذهب شیعه زنده کردند.
اردشیر توانست کشور را یک پارچه کرده و دولتی بزرگتر از اشکانیان پدید آورد که شامل این مناطق است: ایران، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، افغانستان، پاکستان، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، داغستان روسیه، شرق ترکیه، بیشتر خاک عراق، شمال شرق سوریه، شرق عربستان، بحرین، کویت، قطر، امارات متحده عربی و قسمتی از عمان.
نحوه برآمدن اردشیر یکم و رسیدن او به پادشاهی در کتابی به نام کارنامه اردشیر بابکان که به زبان پارسی میانه به جای مانده به صورتی داستانوار و رمانتیک بیان شده است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان