3 شهریور 1395, 23:28
آيا در تاريكي شب، جايي كه تا به حال نرفتهايد، قدم گذاشته ايد؟ اگر نگراني و اضطراب را در نظر نگيريم پيدا كردن راه بسيار سخت و از طرفي آشنا نبودن به محيط، كار را سختتر ميكند زيرا احتمال اينكه به بيراهه كشيده شويم بسيار زياد است. پس: دو مساله كليدي؛ نور و شناخت راه، امر بسيار مهمي است كه بايد به آن توجه داشت. خداوند به وسيله قرآن نور هدايت را كامل نموده و جاده سلامت را كه همانا دين مبين اسلام است با نور هدايت روشن و مشخص نموده. بايد توجه داشت اين راه و روش الهي يك راه خصوصي و شخصي نيست بلكه هدايت، هدايت عام است و ابلاغ دين نيز عمومي است. هر كه بدين روش وارد اين وادي گرديد زهي سعادت و الا كار خود را سخت نموده است زيرا در تاريكي و نابلدي، يافتن راه و طريق صحيح بسيار كار دشواري است. فرد عاقل براي اينكه انرژي كمتر مصرف كند يا سريعتر به مقصد برسد دنبال راه ميانبر است. اين راه ميانبر كه در تاريكي شب تار با چراغهاي زيبا مزين شده چشم هر رهگذري را خيره ميكند و اگر كسي، اين شواهد را عيناً نظارهگر بوده باشد ولي اعتنايي بدان ننمايد كاري بس عبث و سوالانگيز انجام داده است. اميرالمومنين علي (ع) در خطبه 183 ميفرمايد: قرآن سرشار از اوامر و نواهي است كه به ظاهر زباني براي گفتن ندارد و صامت است اما از جهتي ناطق است زيرا به بيان آيات محكم مطالب را آشكارا بيان ميفرمايد و حجت و دليلي از سوي خدای تعالي است براي بندگاني كه حاضر به شنيدن كلام و دستورات و قوانين الهي هستند. به ميزاني كه با قرآن آشنا شدي وجودت از رهن و اجاره شياطين آزاد ميشود. هر چه تلاش كني به همان اندازه اعضا و جوارحت آزاد ميشود. اما بايد دقت داشته باشی كه اين آزادي مرهون اطاعت و پیروی از قوانين و فرامين الهي است كه در قرآن آمده و برخي از اين قوانين چرا و اما ندارد. خمس بايد پرداخت شود. چشم ! نماز بايد خوانده شود. چشم ! حق يتيم بايد پرداخت شود. چشم !. ديگر اما و اگري در كار نيست زيرا به واسطه تبعيت از آن دينت كامل ميشود. پس خدا را به پاس اين نعمت گرامي بدار (تعظيم كن) . چگونه ميتوان خداوند را گرامي داشت و او را تعظيم نمود؟ بطور مثال اگر براي كسي بخواهي هديهاي تهيه كني اول كاري كه ميكني اين است كه فكركني او چه چيزي دوست دارد و به چه چيزي علاقهمند است؟ يعني بايد روحيات او را بشناسي تا بتواني يك هديه ايده آل و باب ميل او تهيه كني. حال كه طرف حساب ما ولي نعمت و خالق و مولاي ماست، بايد چه كنيم؟! حتماً شما معتقديد كه براي تكريم و تعظيم باري تعالي ابتدا بايد خدا را بشناسيم و حساب شده عمل كنيم. پس در نتيجه، بايد به هدف خلقت كه شناخت خداست برسي كه ابزار مورد نياز اين شناخت، دستيابي به اسماء الهي است. حال اين دستيابي چگونه حاصل ميشود؟ خداوند اينجا نيز راهنمايي ميفرمايد؛ به نقل از كلام مولا: خداوند هيچ چيز را از شما مخفي نكرده (آنچه دوست دارد بيان نموده و به آنچه كراهت داشته گوشزد نموده) هرآنچه هست در قرآن بدان اشاره شده يا رسول خدا آن را ذكر كردهاند. حقيقت بندگي زماني نمودار مي شود كه كمرهمت بسته و به اوامر و نواهي كه توصيه شده (چه از طرف قرآن و چه از طريق بيانات رسول اكرم) عمل نماييم. لذا دين خارج از اين دو موضوع نيست؛ 1- دوري از آنچه خداوند از آن كراهت دارد 2- جلب رضايت پروردگار. نهايت عبوديت انسان و كسب رضايتمندي خداوند است. اين عمل، انسان را به جايي ميكشد كه در تمام مراحل زندگي چه دنيوي و چه اٌخروي مرضي درگاه الهي نموده و موجب عاقبت به خيري او ميشود زيرا چنين بندهاي، هر قدمي كه برميدارد خدا را در نظر گرفته و متوجه است كه انجام نبايدها موجبات نگونساري و بدبختي او ميشود. حضرت امير در ادامه ميفرمايد: علماً نادياً. يعني خداوند آشكارا و بدون هيچ پيچيدگي صحبت ميكند؛ (به مال يتيم نزديك مشو. به محيطي كه گناه وجود دارد وارد نشو) واز جهتي قوانيني كه وضع نموده بر اساس شرايط زمان و مكان تغيير ناپذير است. كسي نميتواند بگويد اين قرآن براي عصر حاضر كاربردي ندارد. چرا كه در 1400 سال پيش اگر ظلم كردن مورد پسند و مرضي خاطر خداوند نبوده اينك نيز خاطر هيچ مظلومي را شاد نميكند و وجود مقدس باري تعالي نيز از اين امر خرسند نخواهند بود. پس ظلم در هر عهد و زماني زشت و ناپسنداست و بايد حواسمان جمع باشد چون شما در مسيري راه ميرويد كه مبين و آشكار است. اين راه كه امروز شما ميرويد همان راهي است كه پيشينيان رفتند فقط كمي رنگ و لعاب آن تغيير يافته و در حقيقت اصل همان بوده كه بود. به همين جهت راه بندگي، يافتن كليد آن است كه با عنايت خداوند رسيدن به آن ميسر خواهد شد.
بحث خود را با حدیث زیبایی از امام صادق(ع) شروع می کنیم که می فرمایند:«دوست ندارم جوانان شما را ببینم مگر در دو حالت:دانشمند(عالم) یا دانشجو(متعلم).» همانطور که در این حدیث زیبا مشاهده می شود امام ششم ما حساسیت زیادی روی مقوله دانش و دانش ورزی دارند و تنها این دو حالت را برای جوانان می پسندند حال باید هر جوانی وظیفه خود را به عنوان علاقهمند و ارادتمند امام(ع) به روشنی بداند که راهی جز حرکت در مسیر علم و رشد فکری نداریم. بعد از روشن شدن وظیفه ممکن است سؤالی ذهن ما را به خود مشغول کند که چه راه ها و ابزاری وجود دارد که ما را در این مسیر کمک می کند؟ در پاسخ باید گفت:راه های مختلفی وجود دارد و یکی از مهمترین آنها سؤال است چنانکه قرآن کریم می فرماید: از اهل فن سؤالی کنید اگر نمی دانید و پیامبر(ص) در تشبیه زیبایی می فرماید:«دانش گنجینه ای است و کلید آن پرسش است.» حال با توجه به مطلب فوق روشن می شود که باید به عنوان یک جوان همواره به دنبال کسب علم و علم اندوزی باشیم و وقت خود را به بیهودگی هدر ندهیم و برای کسب علم و ریشه فکری باید از ابزار مهمی به نام سؤال بهره ببریم. در این جا لازم به نظر می رسد که از نوع پرسیدن هم سخن به میان آید چرا که گاه دیده می شود جوانان بیجا سؤال میپرسند یا اینکه سؤال را وسیله ای برای سختی انداختن طرف مقابل به کار می گیرند لذا ذکر نکاتی در زمینه آداب پرسش و پرسش گری از دیدگاه قرآن و عترت لازم به نظر می رسد؛پرسشگر باید شرایطی را قبل از پرسیدن خود مورد توجه قرار دهد تا بتواند از پرسش خود بهترین نتیجه را بگیرد.در یک نگاه پرسش خود را به انگیزه صحیح و منطقی بپرسد.جوان سؤال کننده باید بداند به چه چیزی جهل دارد و غرض او از این پرسش چیست و با قصد و غرض به سراغ سؤال برود و نیز پرسشگر باید به گونه ای زیبا و نیکو سؤال خود را مطرح و ادب خود را به شکل کامل رعایت نماید. حال در حد مختصر و اشاره به بیان شرایط و آداب پرسش در اسلام می پردازیم: شرط اول:پرسشگر باید خواهان روشن شدن نسبت به آنچه نمی داند باشد نه آنکه خود را دانا بداند و بخواهد تا طرف سؤال را به گمان خود آزمایش کرده تا او را به دشواری و احیاناً رسوایی بیفکند. شرط دوم:پرسش به لحاظ ظاهری نیز باید نیکو مطرح شود.چنانکه رسول خدا(ص) می فرماید:«من احسن السؤال علمٌ و من احسن السؤال» یعنی اینکه کسی که نیکو پرسش می کند دانایی دارد و کسی که دانا باشد نیکو پرسش می کند. شرط سوم:سؤال کننده جوان ما باید سؤالاتی را بپرسد که مرتبط با او باشد و از سؤالات بی ربط یا غیرعقلانی پرهیز کند.امام صادق(ع) وقتی که ابوبصیر که یکی از یاران خاص اوست درباره سخن گفتن رعد پرسش نمود در خطاب به او فرمود:«یا ابا محمد سل عمّا یعنیک و دع ما لا یغنیک» یعنی اینکه آنچه به تو ارتباط دارد پرسش کن و آنچه درخور فهم تو نیست واگذار. با امید به آنکه همواره در مسیر علم و دانش باشیم و بتوانیم از پرسش در مسیر خویش نهایت بهره را ببریم.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان