كلمات كليدي : برهان غايي، برهان نظم، غايت
نویسنده : عبدالله محمدي
فیلسوفان غرب براهین کلاسیک اثبات خدا را به چند دسته تقسیم میکنند: براهین جهانشناسی(دستهای از براهین که از راه ممکن الوجود بودن جهان و نیاز حرکت به محرک یا معلول بودن آن، وجود خدا را نتیجه میگیرند) برهان وجودی (براهینی که با تامل در معنای واجب الوجود یا کمال مطلق یا ....تحقق خارجی آن را ضروری میدانند) و برهان غایی.[1] برخی یک دسته دیگر نیز به سه دسته پیش افزوده و آن را شامل سایر براهین متفرقه مانند براهین اخلاقی دانستهاند.[2]در این دو تقسیم برهان غایی با برهان نظم یکی دانسته شده است.[3] در میان فیلسوفان مسلمان نیز گاهی اوقات مقصود از برهان غایی همان برهان نظم مصطلح است.[4] خلاصه برهان غایی چنین بیان میشود: جهان نمایانگر یک نظم غایی است. در نتیجه این نظم باید از ناظم عاقلی نشات گرفته باشد.[5] به عبارت دیگر جهان خلقت و بسیاری از اجزاء آن مجموعهای طراحی شده به نظر میرسند و بهترین احتمال توجیه این مجموعه، فرض وجود خداست.[6] قبل از هر چیز باید مفهوم نظم غایی روشن گردد.
نظم غایی
اگر گروهی از عناصر بخواهند با شیوه خاصی منظم شوند باید چنان به هم مربوط شوند که الگوی معینی را بسازند.مشخصه عمده نظم غایی آن است که تصور و مفهوم فرآیندها و ساختارهایی را که برای ایجاد یک نتیجه مشخص هماهنگ شدهاند مطرح میکند.[7] موجودات زنده نمونههای رایج نظم غایی هستند. شکل اندام و نحوه فعالیت غریزی حیوانات برای برآورده کردن نیازهایشان کاملاً مناسب است. مثلاً گوشهای حیوانات گوشتخوار مانند سگ و گرگ در تعقیب شکار متمایل به سمت جلو میشود تا صدای شکار را بهتر بشنوند ولی گوشهای حیوانات گیاهخوار مورد تعقیب مانند آهو و خرگوش در هنگام فرار به سمت عقب متمایل میماند.[8]
باید دانست نظم غایی با نظم زیباشناختی و نظم علّی متفاوت است. اینکه بررسی آسمان پر ستاره ما را به اعتقاد به خدا ترغیب میکند نمونهای از نظم زیباشناختی است. اینکه نظم موجود در منظومه شمسی دال بر خالقی هوشمند است نیز نمونهای از نظم علّی است. نظم غایی غیر از این دو مورد و نظیر استدلالی است که ویلیام پالی از فیلسوفان قرن هجدهم ارائه کرده و خلاصه آن بدین نحو است: فرض کنید در عبور از بیابان پای من به سنگی برخورد میکند . در پاسخ به چرایی وجود سنگ در آن نقطه عبارات متعددی محتمل است که برخی از آنها ممکن است دیگری را تکذیب کند.اما هنگامی که با یک ساعت روی زمین مواجه شوم تنها احتمال ممکن آن است که این ساعت را موجود هوشمندی ساخته است . دلیل چنین احتمالی، سازگاری میان اجزاء در رسیدن به غایت معیّن(نشان دادن زمان) است. که این ویژگی در سنگ که هیچ جزء مشخص و سازگار با یک هدف خاص ندارد موجود نیست.[9] تا کنون روشن شد نظم غایی بیانگر نظم اجزا نسبت به هدفی خاص است و بر همین اساس با نظم علّی و زیباشناختی متفاوت است. لذا باید در مساوی دانستن برهان نظم و برهان غایی احتیاط بیشتری کرده و با بیان دقیقتر بگوییم برهان نظم غایی مساوی با برهان نظم مصطلح نیست بلکه یکی از انواع برهان نظم است که در آن با تکیه بر غایت اجزا به وجود سازنده هوشمند پی برده میشود.
این برهان طی قرن هجدهم مورد اقبال و توجه دانشمندان غربی بسیاری بود. لکن با طرح نظریه تکامل داروین اشکالاتی بدان مطرح گردیده و آن را با چالش مواجه ساخت.[10] این اشکالات با مرور زمان قوّت خود را از دست داد. کانت که برهان وجود شناختی و جهانشناختی را تحقیر میکرد برخورد ملایمتری با این برهان دارد. وی این برهان را به دلیل فاصلهای که اثبات ناظم با اثبات خدای ادیان (قادر مطلق، عالم مطلق،خالق تمام جهان و ...) دارد انکار میکند[11]؛ لکن با اینهمه آن را شایسته احترام میداند ،زیرا به اعتقاد او این برهان، قدیمیترین، روشنترین و منطبقترین براهین با عقل همگانی انسانی است.[12] این تقریر از برهان غایی نمیتواند تمام آنچه طرفداران وجود خدا انتظار دارند برآورده سازد.برای تامین هدف موحدان باید از تقریر برهان بر مبنای علت غایی که در انتهای مقاله خواهد آمد مدد جست.
انتقادات به برهان غایی
گذشت که برهان غایی یکی از تقریرهای برهان نظم است. در طول تاریخ انتقاداتی به برهان غایی شده است که برخی از آنها به مربوط برهان نظم و برخی به خصوص این برهان وارد میشود. گفته شده که این برهان نمیتواند توحید و یگانگی خدا را اثبات نماید، زیرا میتوان فرض نمود هر دسته از موجودات ناظم خاصی داشته باشند و در نتیجه نظم موجودات با فرض چندین ناظم نیز توجیه میگردد. حتی اگر یگانگی ناظم نیز اثبات شود، این برهان نمیتواند اثبات کند که این ناظم کاملاً خیر است و نه شرّ یا اینکه او قدرت و علم نامتناهی است. [13]
تقریر برهان غایی از راه علت غایی
برخی اندیشمندان تقریر دیگری از برهان ارائه دادهاند تا از بسیاری نقایص برهان نظم مصون باشد. این تقریر بر محور علت غایی میگردد و هدف آن اثبات غایت بالذات است . اثبات غایت بالذات نیز مستلزم اثبات فاعل بالذات است . زیرا هر علت غایی مستلزم علت فاعلی و به عبارت دقیقتر عین علت فاعلی است. یعنی در هر فعلی هم راه علت فاعلی، علت غایی نیز موجود است و همانطور که سلسله علل فاعلی به دلیل محال بودن تسلسل به یک فاعل بالذات ختم میشود سلسله علل غایی نیز باید به یک غایت بالذات ختم شود که عین واجب بالذات و دارای ضرورت ازلی است.یعنی در هر شرایطی وجود آن ضروری است. بنابراین این برهان نه تنها یکی از اوصاف واجب بلکه ذات او و ضرورت وجود او را نیز اثبات میکند.
اما چگونه باید غایت بالذات اثبات شود؟ برای اثبات غایت بالذات از این قیاس استفاده میشود[14]:
1- هر فعلی علاوه بر نیاز به علت فاعلی نیازمند علت غایی است.
2- غایت هر فعل، بالفعل موجود است.
3- این غایت بالفعل یا خود غایت بالذات است یا اینکه به دلیل محال بودن تسلسل ، به غایت بالذات منتهی میشود.
در نتیجه در هر فعلی غایت بالذات موجود است.
در توضیح مقدمه نخست باید گفت هر فعلی تنها با یک نتیجه معیّن ارتباط خاص و ضروری دارد. اگر یک فعل با نتایج متعدد مرتبط باشد تحقق یکی از آنها و عدم تحقق دیگران مستلزم ترجیح بدون مرجّح است که عقلاً امری محال است.
مقدمه دوم نیز نیازمند این توضیح است که رابطه غایت با فعل امری ضروری است .پیوند میان غایت و فعل نمیتواند امری اعتباری یا صناعی باشد.دانهای که در زمین کشت میشود با صورتی که در پیش دارد و حکم غایت را برای آن دارد بیتفاوت نیست. این دانه با صورتی خاص یعنی درختی تناور ارتباط و پیوند واقعی دارد.اگرچه ممکن است این ارتباط از نظر بسیاری که از آینده دانه مطلع نیستند پنهان باشد ، لکن این دانه نسبت به آینده جهتی خاص را تعقیب میکند . روشن است که غایت دانه که امری بالفعل است در موطن دانه و بذر موجود نیست. بنابراین ربط دانه با غایت، به وجود بالفعل غایت در موطنی خارج از بذر و دانه گواهی میدهد.
مقدمه سوم نیز به دلیل باطل بودن تسلسل آشکار است.
این تقریر از برهان بسیاری از محدودیتهای برهان نظم را ندارد.[15]