نويسنده: عباسعلي صالحي
كلمات كليدي: بهائيت، خاتميت، ميرزامحمدعلي شيرازي،نبوّت،رسول
مسلمانان معتقدند پیامبرگرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ آخرین و برترین پیامبر الهی؛و شریعت اسلام، آخرین و کاملترین شریعت آسمانی است که این عقیده از ضروریات دین اسلام به شمار میرود و هر کس آن را انکار کند،در حقیقت،نبوت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را انکار کرده است. که در آیات شریفه قرآن به آن اشاره شده است.خداوند متعال،وجود مقدس پیامبر اسلام را به عنوان «خاتم النبیین» به همگان معرفی نموده است
[1]که نبوت با وجود ایشان، ختم یافته است.لازمه این سخن اینست که دیگر تجدید شریعت و نبوت ضرورتی ندارد ولی در عین حال،فرقه بهائیت در این مورد دارای تفسیر جدیدی میباشد که این تفسیر و توجیه با مبانی هیچ یک از فرق و مذاهب،سازگاری ندارد و از پایه و اساس، سخنی لغو و بی پایه میباشد لذا ما با توجه به اهمیت و جایگاه این بحث، به ذکر ادله و تبیین این موضوع میپردازیم.
بهائیت و خاتمیت
میرزا علی محمّد شیرازی (1235ـ 1266ﻫ.ق)مشهور به"باب"خود را از جمله انبیاء الهی میداند که به اراده ی خداوند متعال مبعوث گشته است که مردم را به آیینی جدید دعوت خواهد کرد بطوریکه بهائیان باب را از جمله انبیاء اولوالعزم دانستهاند و قائلند ایشان همان موعودی است که وعده ظهورش را تمام انبیاء دادهاند.»[2]
بر این اساس،قائلند خداوند متعال،پیامبر (ص)را خاتم پیامبران معرفی نموده است و سلسله نبوت را به وجود مبارک آن حضرت ختم نموده است لذا آنان برای اثبات این ادعا به این آیه استناد نمودهاند:«ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین »[3]همچنین باب،در تفسیر سورهی یوسف خود را از پیامبر اسلام، بالاتر میداند و مدعی شده است،بشر از آوردن یک سوره شبیه آنچه او آورده عاجز و ناتوان میباشد.[4]
بررسی ادّلهی بهائیت
دلائل عقلی و نقلی فراوانی اعم از کتاب،سنت و اجماع مسلمین وجود دارد که مسئله خاتمیت پیامبر اسلام (ص)را ثابت میکند و قرآن با صراحت به این مطلب، اشاره نموده است: "ما کان محمّدٌ أبا أحد من رجالکم ولکن رسول اللّه وخاتم النبیّین وکان اللّه بکلّ شیء علیما"[5]
«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه پیامبر خدا و ختمکنندهی پیامبران است و خدا، به همه چیز دانا است.»
لذا ادعای نبوت و پیامبری باب، مخدوش و بی ارزش میباشد چون چنین ادعایی، مخالف نص شریف قرآن و اقوال علمای لغت میباشد چون با تتبع در کتب لغت و واژه شناسی معلوم، معنای اصلی آن معلوم و واضح میشود که کاربرد اصلی این واژه،همان معنای پایان می باشد.[6]به عنوان مثال آیه الله سبحانی در این باره چنین میگوید:لفظ «خاتم»را در این آیه به چند صورت میتوان خواند ولی اختلاف در تلفٌظ آن،کوچکترین اثری در مفاد و معنی آن پدید نمیآورد:
1. «خاتِم » بر وزن حافِظ که به صورت اسم فاعل است و مفاد آن،ختم کننده است.
2. «خاتَم » به فتح تاء بر وزن عالم (جهان ) و معنی آن آخر و آخرین است.
3. «خاتَم »به همان صورت دوم،ولی به معنی چیزی که با آن اسناد و نامه ها را مهر میکردند.
4. «خاتَمَ» به فتح تا و میم بر وزن ضارب،فعل ماضی باب مضاربه، یعنی کسی که پیامبران الهی به سبب او، ختم خواهد شد.
نتیجه اینکه لفظ «خاتم»را به هر شکل بخوانیم، معنای آیه چنین میشود که پیامبر اسلام (ص)آخرین پیامبر الهی است و پیامبری و نبوّت با آمدن او ختم شده و پس از او پیامبر و کتاب و شریعت و دین دیگری نخواهد آمد.[7]
و آیات صریح قرآن،مویّد کلام ما میباشد که به طور خلاصه به برخی از آیات اشاره میشود:
1. « و یسقون من رحیق مختوم »[8]
از شرابی خالص و مهرخورده،نوشانده میشوند که نشانه خالص بودن آن اینست که ظرف آن مهر شده است.
2. «ختامه مسک »[9]
مهر آن، از مشک است. (به طوری که هنگام آشامیدن آن، آخرین چیزی که درک میشود،بوی مشک است)
3. «الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم »[10]
«آنروز (روز قیامت) دهانهای آنان را مهر میکنیم و دستهای ایشان با ما صحبت میکند و به کرده های آنان گواهی میدهد.»
4. أفرایت من اتّخذ الهه هواه و اضلّه اللّه علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوة »[11]
«آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهى (بر اینکه شایسته هدایت نیست )گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و برچشمش پردهاى افکنده است؟! »
چنانچه ملاحظه میشود «ختم »در این آیه کنایه از خاتمه پیدا کردن کار است یعنی کفر و الحاد و تاریکی روح آنان به درجهای میرسد که جای امیدی برای تاُثیر نور حق و کلمات الهی در آنها باقی نمیماند همانطور که مهر کردن نامه علامت آنست که نویسنده همهی مقصود خود را نوشته و چیز دیگری باقی نمانده است.[12]
بنابراین معنای ختم نبوّت اینست که موضوع نبوّت به مرتبه نهایی رسیده و بوسیلهی پیامبر گرامی باب نبوّت و پیامبری مهر شده و به روی هیچکس تا دامنهی قیامت باز نخواهد شد پس معنای این کلمه این است که پیامبر اسلام (ص)خاتم الانبیاء میباشد یعنی اینکه نبوت، بوسیله پیامبر اسلام (ص) پایان یافته،تلقی شده است و معنای دیگر از این واژه به ذهن انسان متبادر نمیشود.
در اینجا سوالی از سوی مخالفین خاتمیت،مطرح میشود و آن اینست که معنای واژه خاتم به معنای انگشتری که باعث زینت انگشت است،میباشد یعنی منظور از "خاتم النبیین"این باشد که پیامبر اسلام (ص)باعث زینت انبیاء میباشد بنابراین نمیتوان گفت که بعد از پیامبر اسلام پیامبر دیگر یمبعوث نخواهدشد.!؟
امّا با تتبّع و تحقیق در کتب لغت [13]و عقیده جمیع مفسرین فریقین، چنین معنایی بدست نمیآید چون به نظر ایشان خاتم به معنای آخرین پیامبران و ختم کننده آنهاست و اصلاً دیده و شنیده نشده است که «خاتم » را بر انسانی اطلاق کنند و از آن معنای زینت یا تصدیق کننده،اراده نمایند چون اراده چنین معنایی مخالف نظریه مشهور علما میباشدو این مطلب آنقدر واضح است که جای هیچگونه شک و شبههای را باقی نمیماند.[14]
تفاوت خاتم المرسلین با خاتم النبیین
نبی شخصی است که از جانب خداوند به او وحی بشود خواه مامور به تبلیغ باشد و خواه مامور به تبلیغ نباشد.اما "رسول" به پیامبری گفته می شود که مامور به تبلیغ باشد.در هر حال می توان گفت که هر رسولی پیامبر است ولی برخی از پیامبران رسول نیستند.یکی دیگر از ادله بهائیت اینست که در آیه شریفه «خاتم النبیین » ذکر شده و خاتمالمرسلین بیان و نفی نشده است پس مانعی ندارد که در قرآن، خداوند متعال خاتم النبیین نفی کرده باشد ولی خاتم المرسلین را نفی نکرده باشد لذا در قرآن آمدن رسول دیگری پس از پیامبر (ص ) نفی نشده است؟!
این سوال و شبهه بی اساس میباشد چون علمای ما گفتند که نبی کسی است که از جانب باریتعالی به او وحی شود خواه مأمور به تبلیغ باشد یا نباشد ولی رسول،مأمور به تبلیغ میباشد پس هر رسول،نبی میباشد ولی برخی پیامبران،رسول نیستند.[15]
نتیجه گیری:این اشکالات و شبهات مطرح شده توسط طرفداران بهائیت،آنقدر سست و بیپایه میباشد که هیچ یک از معاندین و مخالفین اسلام، این سخنان لغو را بیان ننمودهاند حتّی خود بهاء الله در کلام خویش به طور صریح به مسئلهی خاتمیت پیامبر اسلام (ص) اشاره میکند و این موضوع را قبول میکند و موضوع رسالت و نبوّت را با آمدن ایشان (پیامبر اسلام (ص))، پایان یافته تلقّی میکند:«والصلاة والسّلام علی سیّد العالم و مربی الامم الّذی به انتهت الرسالة و النبوّة و علی آله و اصحابه دائماً ابداً سرمداً»[16]لذا بیان چنین شبهاتی پیرامون خاتمیت پیامبر اسلام (ص) هیچ اعتباری ندارد و اگر بخواهند برای واژه «خاتم النبیین » توجیهاتی بیان کنند تا به هدف خود نزدیک شوند، آن توجیهات و تفاسیر به هیچ وجه صحیح نخواهد بود.به عنوان مثال اگر بگویند؛ مقصود از واژهی «خاتم النبیین»اینست که پیامبر اسلام (ص)تصدیق کنندهی پیامبران قبل از خود باشد یا منظور از آن اینست که آن حضرت،زینت انبیاء قبل از خود میباشد، این عبارات و توجیهات، صحیح نخواهد بود چون لازم میآید قرآن از الفاظ غیر صریح استفاده کندو این مطلب خلاف فصاحت و بلاغت قرآن میباشد چون کلمهی مصدّق (برای افاده معنای تصدیق کننده ) و تاج (برای افاده معنای زینت ) صراحت در این مطالب دارد [17] لذا استعمال این لفظ در قرآن فقط یک منظور و هدف داشته است که آن امر مهم همان معنای خاتمیت به معنای ختم نبوت میباشد.