كلمات كليدي : وحی، قوه عاقله، حس مشترك، عقل فعّال، قوه متخیلّه
نویسنده : محمد درگاهزاده
تبیین عقلانی وحی گذشته از این که موجب فهمِ بهتر ماهیت آن میشود، رابطۀ تنگاتنگی نیز با مباحث معرفتشناختی و حجیت وحی دارد.
سوال مهمی که ابتدا برای یک فیلسوف مطرح میشود، یافتن منشاء و سرچشمه حقایق وحیانی است. البته این پرسش تنها منحصر به حقایق وحیانی نیست، بهطور کلی در هر پیشگوئی و اِخبار از غیب این سوال مطرح میشود که شخص پیشگو چگونه از حوادثی که سالها پیش اتفاق افتاده و یا چندین سال بعد اتفاق خواهد افتاد خبر میدهد با اینکه هیچ اثری از آنها در زمان حاضر نیست. بهطور طبیعی دستگاه ادراکی انسان از پدیدههایی که در عالم اتفاق میافتد تأثیری میپذیرند و آنها را درک میکنند، اما اَخبار غیبی که هیچگونه تحققی در خارج ندارند، چگونه قابل درک هستند؟
نکته مهم دیگر در تبیین پدیدۀ وحی، بررسی نقش قوای ادراکی انسان در تلقی وحی است. انسان دارای قوای ادراکی متفاوتی است که شناخت آنها و کارکرد مخصوص هر کدام و نیز چگونگی ارتباط آنها با سرچشمه حقایق وحیانی نقش بهسزایی در تبیین عقلانی وحی دارد.
سرچشمه حقایق وحیانی
فلاسفه بر اساس قاعده الواحد معتقدند موجودات بیشمار هستی نمیتوانند مستقیماً از ذات بسیط واجب صادر بشوند، بلکه این موجودات در یک نظام علّی و معلولی بوجود آمدهاند و در رأس این نظام وجود بینهایت واجب قرار دارد. در مراتب پایینتر، سلسله عقول قرار دارد که واسطه فیض برای عوالم پائینتر از خود هستند، آخرین عقل از این سلسله، عقل فعّال نام دارد که تمام کمالات عوالم پائینتر از خودش را در بردارد و از اینرو به تمام اتفاقات کل عوالم، عالم است.
از نظر فلاسفه نشانههایی که شریعت دربارۀ فرشتۀ وحی (جبرئیل) گفته، منطبق با عقل فعال است و به همین خاطر علاوه بر صورتهای علمی تمام موجودات جهان، حقایق وحیانی و برنامههای سعادت انسان نیز در این عقل نقش میبندد.
قوای ادراکی مؤثر در تلقّی وحی
1- عاقله
قوه عاقله یا همان عقل نظری، نیرویی در انسان است که کار درک کلیات را برعهده دارد. فلاسفه معتقدند نفس انسان با دیدن پدیدههای جزئی و محسوس، آنها را به بایگانی خیال میسپارد و بدین ترتیب قوۀ عاقله آمادگی درک کلی را پیدا میکند و بعد از چنین آمادگی عقل فعال صورتی کلی و متناسب با آن جزئیات را به قوۀ عاقله افاضه مینماید.
اخبار غیبی و نیز حقایق وحیانی در عقل فعال ثبت میشوند و از آنجائی که عقل فعّال یک موجود عقلی است علوم منتقش در آن نیز کلّی هستند و تنها قوهای که میتواند این علوم کلی را دریافت کند، قوۀ عاقله انسان است؛ اگر عاقله انسان بهتواند با آن ارتباط برقرار کند در حقیقت به خزانه علوم غیبی دسترسی پیدا کرده و میتواند از آنها خبر دهد.
فلاسفه معتقدند چنان که نفس انسان تسلط کافی بر قوای خود داشته باشد، بهگونهای که کشمکش میان قوا و نیز تدبیر بدن او را از تعقل باز ندارد، چنین نفسی میتواند با عقل فعال ارتباط برقرار کند.
در نظر فلاسفه، نبی کسی است که نفس او در بالاترین مرتبه کمال قرار دارد بهگونهای که سیطرۀ تمام بر قوای خویش دارد و هیچگاه اسیر خواستههای نفسانی و سرگرم اشتغالات روزمرّه حواس ظاهری نمیشود؛ چنین نفس پاکیزهای در فرصتهای مناسب با عالم قدس مرتبط میشود و حقایق وحیانی را دریافت مینماید.
2- متخیله
قوهای که کار جداسازی و به هم پیوستن صورتها و معانی موجود در حافظه انسان و خلق یک سری صورتها و معانی جدید را بر عهده دارد. یکی از خصوصیتهای فطری این قوه تمایل شدید به صورتسازی از هر معلوم دریافت شده توسط قوای ادراکی انسان است، از همین رو تمامی معانی کلی دریافت شده توسط عاقله، بلافاصله توسط متخیله صورتسازی شده و شکلی متناسب با آن خلق میشود.
بعد از دریافت حقایق وحیانی توسط قوه عاقله نبی، قوه متخیله او بر اساس تمایل شدیدی که به صورتسازی دارد، بلافاصله صورتهای متناسبی با آن حقایق کلّی وحیانی ایجاد میکند، البته این صورتسازی کاملاً تحت اشراف عاقله نبی انجام میگیرد، زیرا قوه متخیله نبی نیز به حد کمال رسیده است و در عین شدت و قوّت، کاملاً فرمانبردار عاقله او است.
چنانچه حقیقت دریافت شده خود عقل فعّال باشد، متخیله آن را به صورت انسان زیبایی میسازد، زیرا که صورتِ انسانی کاملترین صورت هستی است و اگر حقیقت دریافتی از سنخ معانی و احکام کلیه باشد، متخیله آن را به شکل الفاظ زیبا و دارای نظم میسازد و برخی اوقات این الفاظ در نهایت زیبایی و نظم هستند. البته از آنجا که افاضه این علوم و احکام به اذن و ارادۀ خداست، بنابراین شخص رؤیت شده فرشتهای از جانب خدا و الفاظ شنیده شده کلامی از جانب او است.
بسیاری از فلاسفه معتقد به وجود یک حس باطنی برای نفس هستند که صورتهای رسیده از حواس ظاهری در آن درک میشوند، البته حس مشترک تنها از حواس ظاهری متأثر نیست، بلکه صورتهای ساخته شده توسط متخیله نیز در این حس ریخته میشود. بنابراین حقایق وحیانی پس از صورتسازی توسط متخیلۀ نبی در حسّ مشترک او ریخته میشود، به گونهای که شخص نبی آنها را به وضوح مشاهده میکند گویی اینکه آنها را از حواس ظاهری دریافت نموده است.