كلمات كليدي : تز دوئم _كواين، تز دوئم، تز كواين
نویسنده : سيد محمد تقي موحد ابطحي
در نوشتههای متداول فلسفه علم اغلب از اصطلاح تز دوئم _ کواین استفاده می شود، که دربردارنده محتوای کلی دو تز دوئم و کواین است. بر این اساس ابتدا خلاصهای از تز دوئم و تز کواین بیان شده، به اختلاف این دو تز اشاره میگردد و در نهایت معنایی که معمولا تحت عنوان تز دوئم کواین مورد استفاده قرار میگیرد، ارائه میشود:
تز دوئم
پوپر بر این باور بود که روش علمی، روش حدس و خطاست. به بیان دیگر دانشمندان برای حل یک مسئله فرضیهای ارائه میکنند و آنگاه پیشبینیهائی که به روش قیاسی از آن فرضیه به دست میآید را به بوته آزمون مینهند و چنانچه پیشبینی انجام شده با شواهد تجربی هماهنگی نداشت، نادرستی آن فرضیه را نتیجه میگیرند.
دوئم در واکنش به این دیدگاه بیان داشت که یک فرضیه هیچگاه به تنهائی به بوته آزمون نمیرود و بر این اساس آزمایشهای تجربی هیچگاه نمیتوانند فرضیه منفردی را ابطال کنند[1]. به بیان دیگر از آنجا که همواره یک فرضیه به همراه چند فرضیه کمکی به یک پیشبینی میانجامد، چنانچه نتایج آزمایش تجربی مخالف پیشبینیهای انجام شده باشد، تنها چیزی که میتوان نتیجه گرفت آن است که یا فرضیه اصلی و یا دست کم یکی از فرضیههای کمکی که منجر به آن پیشبینی شدهاند نادرست است و آزمایش هیچگاه به تنهائی نمیتواند مشخص کند که کدام یک از آن فرضیات باید تغییر کنند. تز دوئم به این نتیجه منتهی خواهد شد که "آزمون سرنوشت ساز در فیزیک ممکن نیست."
با ارائه مثالی از تاریخ فیزیک تز دوئم وضوح بیشتری مییابد.
نظریه نیوتن مشتمل بر سه قانون حرکت و یک قانون جاذبه است. اما از این چهار قانون به تنهائی نمیتوان پیشبینیای در مورد سرعت و موقعیت سیارات منظومه شمسی به دست آورد و برای این کار لازم است تعدادی فرضیه کمکی به نظریه نیوتن بیفزائیم. برای مثال اینکه "به علت جرم بسیار زیاد خورشید نسبت به سیارات منظومه شمسی، جاذبه میان سیارات نسبت به جاذبه میان خورشید و سیارات ناچیز و قابل اغماض است."
منجمین با استفاده از نظریه نیوتن و فرضیههای کمکی توانستند مدار اورانوس (دورترین سیاره شناخته شده در آن زمان) را به طور نظری محاسبه کنند. اما این مدار نظری با مدار مشاهده شده وفق نمیداد. این عدم توافق دو اقدام پیش روی دانشمندان قرار میداد. یکی آن که نظریه نیوتن را باطل اعلام کنند و دیگری آن که برخی از فرضیههای کمکی (برای مثال "ناچیز بودن جاذبه میان سیارات نسبت به جاذبه خورشید و سیارات" و "محدود بودن تعداد سیارات منظومه شمسی به 7 عدد") را باطل اعلام کنند. در این مورد آدامز و لوریه راه دوم را در پیش گرفتند و سیاره جدیدی (نپتون) را در مکانی دورتر از اورانوس نسبت به خورشید، فرض کردند که جرم و فاصله آن از اورانوس موجب اختلال در حرکت پیش بینی شده اورانوس میشود. سیاره نپتون در 23 سپتامبر 1846 با فاصله بسیار کمی از آنچه پیش بینی شده بود مشاهده شد[2] و این امر توفیق بسیار زیادی برای نظریه نیوتن به همراه آورد.
در مورد دیگر که مربوط به اختلالات حرکت نقطه حضیض عطارد بود، لوریه سیارهای به نام ولکان را فرض کرد که از عطارد به خورشید نزدیکتر است و روی حرکت عطارد تاثیر می گذارد. اما چنین سیارهای هیچ گاه مشاهده نشد تا آن که نظریه نسبیت عام اینشتین در 1915 به عنوان جانشین نظریه نیوتن توانست ناهنجاری حرکت نقطه حضیض عطارد را تبیین کند.
بر این اساس هر چند ناهنجاریهای مدار حرکت اورانوس و عطارد در نگاه نخستین شبیه به هم بود، اما در یک مورد با تغییر فرضیه کمکی ناهنجاری برطرف شد و در مورد دیگر تنها با تغییر فرضیه اصلی این ناهنجاری برطرف گردید. تز دوئم بر آن است که آزمون تجربی هیچ گاه به تنهائی نمیتواند در مورد نادرست بودن فرضیه اصلی یا فرضیههای کمکی پاسخی به دانشمندان بدهد.
تز کواین
کواین در مقاله مشهور خود "دو حکم جزمی تجربه گرائی"(1951) در ضمن بحث از امتناع تمایز گذاشتن میان گزاره های ترکیبی و تحلیلی و با اشاره به تز دوئم، تزی را پیشنهاد کرد که گستره شمولش بسیار بیشتر از تز کواین است[3]. دوئم بر آن بود که فرضیات فیزیک را تنها با ضمیمه کردن چند فرضیه کمکی محدود می توان به بوته آزمون برد. در مقابل، کواین فکر می کند که دایره این فرضیات کمکی اندک اندک گسترش یافته و کل معرفت بشری را در برمی گیرد، به گونه ای که یک نظریه به همراه کل شبکه باوری به آزمون گذاشته می شود. خلاصه تز کواین(یکی از قرائت های ارائه شده از کل گرائی) آن است که "واحد دلالت تجربی، کل علم است". کواین توضیح می دهد که "شبکه باورها و عقاید ما، از اتفاقی ترین امور جغرافیا و تاریخ، تا عمیق ترین قوانین فیزیک و حتی ریاضی محض و منطق، ساختاری بشر ساخته است که تنها در کناره هایش از تجربه تاثیر میپذیرد. تعارض این شبکه باور با تجربه، تعدیلهائی را در شبکه ضروری می سازد، ولی تجربه و منطق به تنهائی نمی توانند کیفیت تعدیلها را متعین سازند. درباره این که در پرتو یک تجربه ناقض، کدام گزاره را باید مجددا ارزیابی و تعدیل کرد، آزادی انتخاب بسیاری وجود دارد. در شبکه باورهای ما، یک تجربه با گزاره خاصی مرتبط نیست، مگر به صورت غیر مستقیم و با ملاحظه توازن و هماهنگی کل شبکه." به بیان دیگر صحت هر حکم یا گزاره ای را می توان ابقاء کرد، به شرطی که در جای دیگری از سیستم به اندازه کافی تصحیحات اساسی به عمل آید[4]. بر اساس این عقیده، دیگر هیچ حد فاصل مشخصی میان قضایای تالیفی که صدق/کذب آنها وابسته به شواهد تجربی است، با قضایای تحلیلی که صدق/کذب آنها مستقل از شواهد تجربی است، وجود ندارد.
کواین بر خلاف دوئم که در انتخاب چگونگی تعدیل در نظریه یا فرضیات کمکی به شم خوب متوسل شد، از رویکردی عمل گرایانه بهره می گیرد و پیشنهاد می کند تعدیل در شبکه باور در مورد گزاره هائی انجام گیرد که نقش کمتر بنیادینی در شبکه باورهای ما دارند و تغییر آنها کمترین اختلال را در شبکه ایجاد می کند.
تز کواین هر چند از لحاظ منطقی می تواند قابل دفاع باشد، اما تاریخ علم نشان داده است که یک نظریه معمولا با گستره محدودی از فرضیه ها به بوته آزمون می رود. برای مثال برای پیش بینی مدار سیاره اورانوس از طریق نظریه نیوتن، هیچ لزومی به استفاده از فرضیات حوزه شیمی، زیست شناسی، روان شناسی، جامعه شناسی نیست و گروهی از جملات که خیلی کمتر از کل علم است، گاهی می تواند واحد دلالت تجربی کاملات معتبری باشد.
اختلاف تز دوئم و تز کواین
با توجه به محتوای تز دوئم و تز کواین، باید گفت که این دو تز از جهات بسیاری با هم تفاوت دارند. برای مثال:
1.تز کواین در ضمن بحث از تمایز گزاره های تحلیلی/ترکیبی طرح می شود، اما تز دوئم به هیچ وجه ارتباطی با این بحث ندارد.
2.با توجه به تصریح دوئم، تز او گستره محدود و خاصی دارد و شامل فیزیولوژی نمی شود(چرا که همگان آزمایشهای کلودبرنار را به تصریح سرنوشت ساز دانسته اند)، اما کواین تصریح دارد که تز او کل معارف ما را در برمی گیرد.
3. تز دوئم در حوزه فیزیک نیز تنها گستره محدودی از فرضیات را به همراه فرضیه اصلی به بوته آزمون می برد، اما تز کواین در هر حوزه ای از علم، تمامی شبکه باورهای ما را درگیر آزمایش می کند.
تز دوئم کواین
با وجود اختلافهایی که بین دو تز دوئم و تز کواین وجود دارد، می توان از تعبیر تز دوئم _ کواین برای اشاره به دیدگاهی استفاده کرد که بهترین عناصر را از هر دو تز دوئم و کواین در بردارد:
الف) تز کل گرایانه در مورد هر فرضیه نظری سطح بالائی اعم از فیزیک، ریاضی و منطق صادق است. این بخش، اندیشه هائی از تز کواین را در بردارد.
ب) گروه فرضیاتی که در هر وضعیت خاص آزموده می شوند، عملا محدود است و بر خلاف تز کواین کل معرفت بشری را شامل نمی شود. دیدگاه کواین مبنی بر اینکه "هر گزاره ای را، به شرط آنکه در شبکه باورهای خود به قدر کافی تعدیلهای موثر ایجاد کنیم، می توان صادق دانست" از دیدگاه منطقی درست است، اما شم خوب علمی در بسیاری از موقعیتها حکم می کند که هواداری از بعضی گزاره های خاص، کاملا نامعقول است. این بخش تابع تز دوئم است.
در مجموع اگر تز دوئم- کواین صحیح باشد، دیدگاه رسمی به خصوص ابطال گرائی درباره ارتباط شواهد تجربی با نظریه های علمی قابل دفاع نخواهد بود[5].