كلمات كليدي : تمثیل، تشبیه، اسلوب معادله، ارسال المثل
نویسنده : اعظم بابایی
تمثیل در لغت به معنای مثل آوردن، تشبیه کردن چیزی به چیز دیگر، نگاشتن پیکر و نمودن صورت چیزی، عقوبت و عبرت دیگران گردانیدن آمده است.
وقتی گویندهای برای بیان مقصود خود، مطلبی حکیمانه به کار برد که ادعای او را اثبات کند، او از تمثیل بهره جسته است؛ مثلاً: «عالم بیعمل به زنبور بیعسل ماند»؛ (گلستان سعدی)
و یا: «شیخ گفت: مثل ادب کردن احمق را، چون آب است در زیر حنظل، هر چند بیشتر خورد تلختر گردد.» (اسرار التوحید)
در این جملات گوینده خواسته است با بهرهگیری از یک عبارت مورد قبول عامه، تأثیر سخنش را دو چندان کند.
واقعیت این است که تمثیل شاخهای از تشبیه است و از همین رهگذر عنوان تشبیه تمثیلی هم در کتابهای بلاغت فراوان دیده میشود.
وجه شباهت تمثیل و تشبیه در آن است که در هر دو، بین دو چیز مقایسه و شباهتی صورت میگیرد. در تشبیه این شباهت تخیلی است؛ مثل شبیه کردن سخنان شیرین به قند؛ مانند: بگشای لب که قند فراوانم آرزوست؛ (مولوی) اما، در تمثیل این مقایسه براساس استدلالی خیالی از جانب گوینده صورت میگیرد؛ مثل:
سبک مغزی کز اسباب جهان بر خویش میبالد
چو حمالی است کز بار گران بر خویش میبالد
(صائب)
شاعر فخر کردن به مادیات دنیوی را – که عاریتی بیش نیست – به بار حمالی مثال میزند که از آنِ حمال نیست و اگر او بر آن نازد به خطا رفته است.
ارتباط تمثیل با اسلوب معادله و ارسال المثل محل بحث و مورد اختلاف است. در کتابهای بلاغی قدیم – از جمله المعجم شمس قیس رازی – تمثیل را از شاخه استعاره دانستهاند و بحث اسلوب معادله مطرح نشده است؛ اما، در متون بلاغی جدید، تمثیل یک صنعت بدیعی مستقل است و از تشبیه و استعاره جداست، در عوض آن را با اسلوب معادله یکی میدانند. اسلوب معادله نیز صنعتی تمثیل گونه است که در سبک شاعران هندی رواج پیدا کرد. آنان با الهام از تمثیل، کلام خود را بر اساس بهرهگیری از مضامین مورد پسند عامه قرار داده و سرشار از بیتهایی کردند که در آن حکمتهای عامیانه درج شده است. (نگ به: اسلوب معادله).
در تمثیل و اسلوب معادله سخنی که بیشتر جنبه عقلی دارد مطرح میشود و برای تأکید بر آن و تقویت بنیه سخن، مثالی همه فهم بر آن میآورند، مثل این ابیات مولانا جلالالدین محمد بلخی در آغاز دفتر اول مثنوی معنوی:
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنیها گفتی
هر که او از هم زبانی شد جدا
بینوا شد گرچه دارد صد نوا
چون که گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز بلبل سرگذشت
شاعر میگوید من همدل و هم زبان ندارم و در نتیجه سکوت میکنم با اینکه حرفهای بسیار برای گفتن دارم، برای این مطلب مثال گل و بلبل را میزند.
پس در تمثیل و اسلوب معادله، شاعر یا نویسنده الزاماً از یک مثل استفاده نمیکند، بلکه مثالی روشنتر و قابل فهمتر برای سخن خود میآورد مانند:
کبر زشت و از گدایان زشتتر روز برف و سرد، آنگه جامه تر
(مثنوی – دفتر اول بیت 2351)
اما تمثیل با ارسال المثل متفاوت است؛ در ارسال المثل شاعر یا گوینده، الزاماً از یک مثل بهره میجوید:
اندک اندک به هم شود بسیار دانهدانه است غلّه در انبار
(سعدی)
تمثیل در بلاغت معاصر، تقریباً معادل «Allgory» فرنگی قرار میگیرد، که بیشتر در حوزهی ادبیات روایی (داستان، حماسه و نمایشنامه) کاربرد دارد.
«Allgory» از اصل یونانی به معنای نوعی دیگر صحبت کردن است و روایتی است که در آن عناصر و عوامل و اعمال، لغات و گاهی زمینه اثر نه تنها به خاطر خود و در معنای خود، بلکه برای اهداف و معنای ثانوی به کار میروند. به عبارت دیگر برخی از عناصر و واژگان، عناصر و واژگان دیگر را ممثل میکنند. هر تمثل دارای دو رویه و گاه بیشتر است و خواننده غالباً با تأمل و دقت در رویه ظاهری، به رویه تمثیلی که معمولاً حاوی نکتهای اخلاقی، یا طنزی اجتماعی و یا سیاسی است، پی میبرد.
در این دیدگاه، تمثیل در حقیقت شگرد و شیوهای است که میتوان آن را در هر نوع یا شکل ادبی به کار برد، یعنی همان قالبی که در ادب فارسی بسیار رواج دارد و آن بیشتر حکایاتی است که در جهت توضیح و تفسیر دیدگاهها و عقاید اخلاقی و عرفانی در پایان مطب ذکر میشود. تمثیل به این شکل در ادبیات ما جایگاهی والا دارد و قسمت عمدهای از متون منظوم عرفانی ما تمثیلی است. مولانا علاوه بر مثنوی خود، حتی در غزلیاتش «داستانهای تمثیلی» آورده است.
از شاعران معاصر، پروین اعتصامی، ایرج میرزا و ملک الشعرای بهار به تمثیل توجه داشتهاند و برخی فابلهای لافونتن را به شعر ترجمه کردهاند.
نوع ادبی تمثیل به دو نوع حیوانی (فابل) و غیرحیوانی (اگزمپل) تقسیم میشود.
تمثیل علاوه بر شیوه بیان، یکی از روشهای تحلیل اثر ادبی نیز هست. تفسیر تمثیلی تا اواخر دوره رنسانس رایج بود و متفکران مسیحی در ادبیات کلاسیک در جستجوی مفاهیم تمثیلی برای حقایق مسیحیت بودند و بسیاری از اساطیر یونان و روم باستان را از طریق این دیدگاه تفسیر میکردند.