دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تنها در توفان

No image
تنها در توفان

تنها در توفان

1321 ق. براى دانشور پاک نهاد جبل عامل سال برآورده شدن آرزوهاى دیرین بود. او در این سال به زیارت بیت الله الحرام، مدینة النبى(صلى الله علیه وآله) و بیت المقدس توفیق یافت و با کوله بارى از خاطره، تجربه و آرزوى تکرار زیارت به «شقرا» بازگشت. اندک اندک 1322 ق. فرا رسید و آتش جنگ نخست جهانى شعله ور شد. سرور فقیهان جبل عامل که در چنان شرایطى هرگز دورى از دمشق را پسندیده نمى دید، فرآورده هاى کشاورزى اش را به بهایى اندک فروخته، رهسپار دمشق شد ولى بزودى دریافت که زندگى در روستاى «شقرا» آرام تر و بهتر است، بنابراین دیگر بار به زادگاهش روى آورد و با کار کردن در زمینهایى که از پدر به ارث برده بود، زندگى ساده اى را آغاز کرد. هرچند به سبب جنگ وضعیت اقتصادى روز به روز دشوارتر مى شد و عرصه بر تنگدستانى چون وى تنگ تر مى گشت، ولى مصیبتى سخت تر از قحطى همه منطقه را فراگرفت. این مصیبت چیزى جز بیمارى همه گیر «وبا» نبود. بیمارى وحشتناکى که هواى زرد نامیده مى شد و در یک روز - تنها در «شقرا» - دوازده قربانى بر جاى نهاد. مردم نگران از سرایت بیمارى مردگان را رها کرده، از شستن، حمل و تدفین آنها خوددارى مى کردند. دانشمند بزرگ جبل عامل این بار نیز مانند سالهاى بیمارى واگیر نجف، خدمت به انسانهاى دردمند را وظیفه خویش قرار داد و همراه «على زین» و «عشما بنت الذیب»، که به سبب تنگدستى به شستشوى مردگان تن داده بودند، به کار دشوار حمل و نقل و تدفین مردگان پرداخته، از کوچیدن به آبادیهاى سالم خوددارى کرد. او پس از سالها آن روزهاى تلخ را چنین به خاطر آورده است:

هنگامى که کسى مى مرد، «على زین» یا «عمشا» - یکى از این دو تن - او را مى شست. سپس من به خانه هاى مردم رفته، به آنان مى گفتم: خارج شوید. آنها برون آمده، جنازه را حمل مى کردند. من نیز پشت سر آنها مى رفتم، بر جنازه نماز مى گزاردیم و آن را به خاک سپرده، راه آبادى پیش مى گرفتیم ولى هنوز به خانه نرسیده، خبر جنازه دیگر مى رسید. ما دیگر بار به نماز و تدفین مى پرداختیم و بدین ترتیب همه روزِ ما در این کار مى گذشت. روزى زنى تهیدست درگذشت، هیچ کس حاضر نشد که زن در خانه اش شستشو داده شود. خرابه اى در آن نزدیکى بود، گفتم او را در خرابه شستشو دهید، ولى همسایگان جلوگیرى کردند. سرانجام گفتم وى را درون ظرف بزرگى که شیره انگور مى فشارند غسل دهند. اندکى بعد شستشو انجام یافت، ولى کسى نبود که جسد را به گورستان حمل کند. در این لحظه چند مرد و زن دیدم و آنها را به برداشتن پیکر واداشتم، سه سوى تابوت را به آنها سپردم و خود سمت چهارم را گرفتم. در راه به مردى برخوردیم که به جاى من زیر تابوت قرار گرفت. پس از اندکى راه پیمایى حمل کنندگان جسد، از غفلت من سود جسته، تابوت را در گوشه اى بر زمین نهادند...

این روزگار دشوار تا پایان جنگ جهانى ادامه یافت. سید محسن در یادآورى روزهاى ناگوار قحطى، بیمارى و گرسنگى این شعر را زمزمه مى کرد:

ثم انقضت تلک السنون و اهلها *** فکانها و کانهم احلام

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

خدمت به سادات

No image

پدر امت

Powered by TayaCMS