كلمات كليدي : فرهنگ، تهاجم فرهنگي، غرب، تبادل فرهنگي، رسانه هاي جمعي، تبليغات، دين، سياست، ارزش، نگرش، باور
نویسنده : قاسم كرباسيان
تهاجم فرهنگی بهمعنای ارائه کالای فرهنگی توسط سامانهی مهاجم به جامعه مسخص، بهمنظور ایجاد تغییرات نامطلوب و نوعاً ناخودآگاه در رفتار مردم آن جامعه است بهگونهای که رفتار اجتماعی جدید، موجب تأمین منافع نیروی مهاجم میشود.[1]
تهاجم فرهنگی یا بهعبارت دیگر، نبرد فرهنگی که میتوان آنرا نوعی از سلطه دانست، پدیدهای نو و تازه تولد یافته نیست؛ که در قرن بیستم به منصّه ظهور رسیده باشد؛ بلکه سابقهای به بلندای تاریخ دارد. این پدیده از ابتدای تاریخ زندگی اجتماعی انسان مطرح و موجود بوده است؛ چراکه از همان هنگام تقسیم شدن انسانها به حق و باطل و مسأله استکبار و سلطهطلبی در بین آنها رواج داشته است.[2] اما اگر بخواهیم تاریخ این نوع از هجوم را در کارنامهی اخیر مغربزمین بهعنوان چهره شناختهشده استعمارگری و سلطهجویی بررسی کنیم؛ باید دانست که از زمان تجدید حیات فرهنگی(رنسانس) در غرب و ظهور اندیشه و فرهنگ جدید، ملاکها و ارزشهایی توسط مغربزمین عرضه شد، که با فرهنگ و ارزش جوامع دیگر، تفاوت اساسی داشت. این فرهنگ جدید، زمینه را برای ظهور قدرتهای سرمایهداری و نظام کاپیتالیستی فراهم آورد. قدرتهای جدید غربی که برای استحکام و گسترش نظام سرمایهداری خود بهمنابع دستنخورده نیاز داشتند، به استعمار سرزمینهای جهان دست زدند و کشورهای مختلف آفریقایی و آسیایی را زیر سلطه خود گرفتند؛ این استعمارگران برای تثبیت سلطه خود بر سرزمینهای جدید، به زدودن موانع فرهنگی در کشورهای زیر سلطه خود پرداختند. ساختن مدارس به سبک غربی، وارد کردن کالاهای غربی و راه انداختن جریانهای سیاسی و مذهبی بر اساس مبانی خودشان، از جمله اقدامات آنها برای مقابله با فرهنگ بومی بود.
نظام سلطهجوی غرب بعد از استقلالیابی کشورهای تحت سلطه خود، بهویژه در کشورهای اسلامی که بعد از تجزیه امپراتوری عثمانی اتفاق افتاد و بسیاری از سرزمینهای اسلامی بهصورت کشورهای جدید و براساس ناسیونالیسم شکل گرفتند؛ بهطور غیرمستقیم به گسترش فرهنگ خود و جایگزین کردن آن در کشورها پرداخت و تهاجم فرهنگی را بهطور غیرمستقیم به گسترش فرهنگ خود و جایگزین کردن آن در کشورها پرداخت و تهاجم فرهنگی را بهطور غیرمستقیم دنبال کرد.[3]
فرهنگ و تهاجم فرهنگی
مقوله فرهنگ، مقوله وسیعی است که در اطراف آن بحثهای فراوانی صورت گرفته و برای آن بیش از پانصد تعریف ذکر شده است.
براساس دیدگاه برخی اندیشمندان، میتوان این مقوله را بهطور اختصار اینگونه تعریف نمود: «مجموعهی مایههایی که رفتار انسان را از رفتار حیوانات مشخص و ممتاز میسازد.»[4]
بر این مبنا باید گفت که فرهنگ، مجموعه پیچیدهای است دربردارنده اطلاعات، باورها، هنرها، اخلاق، قوانین، آداب و رسوم، گرایشات گوناگون، قابلیتها و عادات روزانه که آدمی با عضویت در یک اجتماع بهدست میآورد. باید توجه داشت فرهنگ از یک مقوله متجانس نبوده و بر یک واقعیت مفرد دلالت نمیکند؛ بلکه همانگونه که گذشت، تعداد زیادی از عناصر را در سطوح مختلف دربرمیگیرد.
حال با این فهم از فرهنگ، میتوان گفت زمانی که جامعهای تلاش میکند فرهنگ خود را بر جامعه دیگری که طبعاً دارای فرهنگی خاص میباشد، تحمیل کند و یا لااقل نوعی دگرگونی در فرهنگ آن جامعه بهوجود آورد هجوم فرهنگی اتفاق میافتد.[5] در تهاجم فرهنگی، دشمن ابزارهای ظاهراً غیرنظامی و غیر اقتصادی و غیر سیاسی و بهعبارت دیگر شیوهها و ابزارهایی را که لازمهی ایجاد و گسترش یا کاهش و امحای فکر و فرهنگ و بینش و عقیده در میان ملت است بهنحوی مورد استفاده قرار میدهد؛ تا افکار و آرای مردم را برای پذیرش هجوم ناگهانی یا نفوذ تدریجی، بهمنظور تصرّف و تملّک منابع و منافع مادی و معنوی آنان بهطور طبیعی مهیا کند.[6]
تهاجم فرهنگی که میکوشد سه عنصر اساسی فرهنگ؛ یعنی شناختها و باورها، ارزشها و گرایشها و رفتارها و کردارهای جامعه مورد هجوم را با دگرگونی روبرو سازد، همیشه بهدنبال جایگزین کردن فرهنگ مهاجم، بهجای فرهنگ بومی نبوده، بلکه ممکن است بیگانه کردن مردم آن جامعه از فرهنگ خودی و نابود کردن هویت فرهنگی یک جامعه را در نظر داشته باشد.
البته غالباً در تهاجمات فرهنگی، از یک فرهنگ بهعنوان حربه ابزاری برای تهاجم مورد استفاده قرار میگیرد و مهاجم سعی میکند، با استفاده از روشهای روانشناسی، مردمشناسی، جامعهشناسی و بهرهگیری از نمادها و فولکلور جامعه مورد نظر، نوعی همدلی و همسویی با دولت استفادهکننده از حربهی فرهنگ در بین ملتهای مورد خطاب، بهوجود آورد.
باید در نظر داشت که میتوان برای هجوم فرهنگی دو بعد مثبت و منفی در نظر گرفت؛ که در بعد منفی آن که جریان غالب حاکم بر آن بوده و آنچه بیان شد نیز ناظر به همین بعد میباشد، مهاجم، بهدنبال تغییر نامطلوب در جوامع بوده و میکوشد تا ارزشها را بهضد ارزش تبدیل کرده و باورهای صحیح را از مردم بگیرد و تردید، وسوسه، وانهادگی و پوچگرایی را در آنها ایجاد نماید. در نتیجه تغییر در ارزشها و باورها، رفتار آنها را نیز بهسمت انحطاط بکشاند. اما در بعد مثبت آن که معمولاً مورد نظر مباحث مربوط به تهاجم فرهنگی نمیباشد، هجوم فرهنگی، به انگیزهی اصلاح خطاها و انحرافات جامعهای صورت میپذیرد و میکوشد تا انسانها را بهفطرت خویش برگرداند. در این نوع از هجمه فرهنگی دیگر انگیزه استعمار و استثمار جوامع که در هجوم منفی رایج است، مدنظر نخواهد بود. اقدامات ادیان ناب الهی در جریان گسترش فرهنگ الهی را میتوان از قبیل هجوم فرهنگی مثبت دانست.[7]
تفاوت تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی
تبادل فرهنگی همان ارتباط منطقی و درست فرهنگهاست؛ که میتواند در پیشرفت ارزشهای انسانی و بهتر کردن زندگی بشر سودمند باشد. در تبادل فرهنگی، فرهنگ مفید و سازنده که همان حقایق و واقعیت مربوط به ضرورتها، ارزشها و زیباییها و دیگر شیوههای شایستهی حیات معقول انسانها است، بهطور آگاهانه منتقل میشود. مقوله تبادل فرهنگ با انتقال عناصر فرهنگی مانند علوم، صنایع هنرهای ارزشی و اخلاقیات والای انسانی همه مردم جهان را از تجربه آگاهی و باورهای درست یکدیگر بهرهمند میسازد و از آزمایش روشهای نادرست آزمودهشده بینیاز میسازد.[8] اما تهاجم فرهنگی بهدنبال از بین بردن فرهنگ درست و مثبت و گاهی نهادینه کردن فرهنگهای ناصحیح و مبتذل با بهرهگیری از اجبار و اکراه روانی در جهت سلطهجویی بر جوامع است.
ابزارهای تهاجم فرهنگی
1. خبرگزاریهای بینالملی؛ سرعت در گردآوری و پخش خبر، از شرایط کامیابی رسانههای گروهی بهشمار میرود. از اینرو استکبار جهانی با هدف کنترل آشکار رسانههای گروهی جهان و جهتدهی به آنها، سازمانهای بزرگ خبررسانی را بنیان نهادهاند و از این مسیر به تزریق فرهنگ خود میپردازند.[9]
2. رسانههای جمعی؛ استکبار جهانی با در اختیار گرفتن مالکیت رسانههای بینالمللی جمعی و همچنین تسلط بر محتوای رسانههای جمعی کشورها مانند رادیو، تلویزیون و مطبوعات، سعی در بیارزش جلوه دادن فرهنگ، آیین و آداب و رسوم ملّی جوامع و ارائه الگوهای نادرست به آن جوامع دارد و برنامههای رادیو و تلویزیونی، فیلمهای سینمایی، کتاب، نشریات و خلاصه همه مجاری ارتباطی را در مسیر تهاجم فرهنگی بهکار میگیرد. سامانهی مهاجم سعی میکند برنامههای خود را در پوشش زیبا و آشنایی از جنس جمعیّت، فرهنگ و نژاد بومی یا آرایههای پژوهشی و داعیههای بشری پنهان کند و اثر پیام خود را افزایش دهد و راه را بر مکان تبیین ماهیتساز و کارهای خود ببندد.[10]
3. مواد مخدر؛ مهاجمان فرهنگی با آلوده کردن افرادی به مواد مخدر سعی در منفعل کردن آنها در مقابل فرهنگ خود و بیهویت کردن آنها نموده و از طرف دیگر از آنها در جهت ترویج فرهنگ مورد نظر خود در جامعه استفاده میکنند.
4. کالاهای صادراتی؛ سودجویان غربی با استفاده از کالاهای صادراتی خود به جوامع جهان سومی، سعی میکنند فرهنگهای ناصحیحی نظیر مصرفگرایی، تجملگرایی، ظاهرگرایی و بیبند و باری جنس و فساد اخلاقی را در این جوامع گسترش دهند.
5. بنیادهای بینالمللی و منطقهای: بسیاری از نهادهای بینالمللی و شرکتهای چندملیتی در راستای امپریالیسم فرهنگی گام برمیدارند و ارزشها و باورهای مبتنی بر فرهنگ غرب را ترویح میدهند. سازمان ملل، بانک جهانی، بنیاد فورد، بنیاد راکفلر و بنیاد کارنگی از این قبیل نهادها هستند.
6. ورزش و میدانهای ورزشی؛ مهاجمان فرهنگی با استفاده از تبلیغات فرهنگی و تجاری در میدانهای ورزشی و تأکید بیش از حدّ بر ورزش، بهویژه در کشورهای جهان سوم، بهمنظور بازداری آنها از تلاش و کوشش و سازندگی فردی و اجتماعی، از ورزش بهعنوان ابزاری برای اشاعه فرهنگ نامناسب بهره میبرند.
7. ابزار ادبی؛ نگارش و ترجمه و ترویج رمانهای مبتذل، شعرهایی با محتوای پوچگرایانه و مأیوسکننده، از نمونههای استفاده از ادبیات در راستای تهاجم فرهنگی بهشمار میروند.
8. استفاده ابزاری از زنان؛ امپریالیسم فرهنگی با استفاده از جاذبههای جنسی زنان در جهت تخریب فرهنگهای عدالت محور و ترویج فرهنگ ابتذال گام برمیدارند.
9. شبکهی جهانی اینترنت.[11]
شیوههای تهاجم فرهنگی
برخی از شیوهها عبارتند از
1. تربیت دستآموزها؛ استعار با تربیت افراد مورد نیاز در کشورها در جهت پیاده کردن سلطه فرهنگی خود، گام برمیدارد. استعمارگران میکوشند با بیگانه کرن عوامل تأثیرگذار در جوامع، مانند سیاستمداران، اساتید دانشگاه، بزرگانان، اهل قلم، شاعران، مداحان و ... از هویت فرهنگی–ملی خودشان، آنها را در مسیر نشر و نفوذ فرهنگ بیگانه قرار دهند.
2. ترویج الگوهای زندگی غربی؛
3. تضعیف باورهای دینی؛ مهاجمان فرهنگی با ایمانزدائی و ایجاد شک در اعتقادات مذهبی در جوامع دینی، مسیر را برای نفوذ فرهنگ بیگانهی با فطرت آدمی، آماده میسازند. برخی از تشکیکهای مهاجمان از این قرارند:
الف) معرفی دین بهعنوان یک سلسله پندارهای مربوط به زندگی شخصی افراد، که هرکس در داشتن یا نداشتن آنها آزاد است.
ب) معرفی ارزشهایی نظیر فداکاری، ایثار پاکدامنی و ... بهعنوان اموری اعتباری که پایه و اساسی نداشته و تابع یک سلسله شرایط فرهنگی خاص هستند.
ج) انحصار مسیر معرفت و شناخت به حس و تجربه
4. ترویج تفکر جدایی دین از سیاست و تضاد بین علم و دین؛ استکبار از آنجایی که دین را مانعی برای گسترش فرهنگ خود در سطح اجتماعات میداند، لذا سعی میکند، دین را بهعنوان عنصری جدای از سیاست جلوه دهد و آنرا بهعنوان جریان اجتماعی نفی کند.
5. ایجاد نیازهای کاذب در میان اقوام و ملل؛ این امر در راستای تغییر فرهنگ مصرف در جوامع هدف، انجام میشود.
6. تغییر زبان رسمی کشورها؛
7. ترویج فرقههای ساختگی؛ از آنجا که فرقهسازی به دین گریز شدن و انحراف از دین اصیل و ناب میانجامد، مهاجمین فرهنگی، به این کار مبادرت میورزند؛ تا با دور کردن مردم از دین ناب، بتوانند فرهنگ خود را گسترش دهند.
8. تخریب و ترور شخصیتهای بزرگ جوامع؛ این کار از آن جهت صورت میگیرد که شخصیتهای بزرگ را مانع اهداف سلطهجویانه خود میدانند.[12]
راههای مقابله با تهاجم فرهنگی
برخی از راههای مقابله با هجمه فرهنگی با رویکرد ویژه به جامعه اسلامی را میتوان اینگونه دانست:
1. بالابردن توان رقابتی صنایع اطلاعات و سرگرمی در مقابل همتاهای خارجی
2. افزایش جذابیت در فرهنگ اصیل و بومی و بهروز کردن این فرهنگ
3. بالا بردن توان، در جهت پردازش اطلاعات
4. تأمین تقاضاهای داخلی جامعه، از طریق تولیدات داخلی یا واردات از کشورهای اسلامی دیگر
5. زدودن فقر اقتصادی
6. گسترش امر به معروف و نهی از منکر
7. بهرهبرداری مناسب و مؤثر از اشکال مختلف هنری در جهت تقویت و تثبیت فرهنگ بومی
8. اطلاعرسانی در مورد فرهنگ مهاجم و اهداف مهاجمین
9. استفاده از نظام آموزشی در جهت تقویت بینش دینی کودکان و جوانان
10. کارآفرینی سازنده در جامعه
11. تقویت نهادهای مذهبی مانند مساجد و هیئات مذهبی
12.شناساندن ارزش فرهنگ بومی به مردم و ایجاد خودباوری فرهنگی.[13]