امشب به باب الحوائج برویم. در خانه حضرت علی اصغر(علیه السلام) شش ماهه ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) برویم. انشاالله خدا قسمت کند برویم کربلا شاید تنها شهیدی که قبرش معین نیست قبر حضرت علی اصغر(علیه السلام)است. تو مقاتل نوشتند حضرت پشت خیمه ها ایشان را دفن کردند ولی الان جای معینی ندارد. یا خواب دیدند حضرت فرمودند: که رو سینه من است. حالا اینها سند تاریخی نمیشود ولی تنها شهیدی که جایش مشخص نیست این سرباز کوچک اباعبدالله الحسین(علیه السلام)است. خیلی هم گره گشاست و حلال مشکلات است. با این دستهای کوچکش گرههای بزرگ را باز میکند. مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری مشکل بزرگی برای حوزه پیدا شده بود؛ یعنی آبروی حوزه و روحانیت در خطر بود. عده ای از شاگردان ایشان از بزرگان قم مثل مرحوم فیض، مرحوم کبیر میروند جمکران توسل به امام زمان(عج) میکنند که آقا جان شما یک نظری بکنید که مشکل حوزه و مشکل آقای حائری حل بشود.

یکی از این آقایان در عالم مکاشفه امام زمان(عج) را زیارت میکنند حضرت میفرمایند: برو به شیخ عبدلکریم بگو (حاج شیخ هم نمیگوید شیخ عبدالکریم میگوید چقدر این درست است؛ چون من حج واجبه خودم را نرفتم امام حاج شیخ نگفته است) اگر میخواهد مشکلش حل بشود بروند در بالاسر عمهام فاطمه معصومه(س) و توسل به حضرت علی اصغر بکنند و بگیرند. امام زمان(عج) حوزه علمیه و علماء را ارجاع به حضرت علی اصغر(علیه السلام) می دهد. بگو: اگر این کار را بکنند مشکلشان حل میشود. این آقا به منزل حاج شیخ عبدالکریم میآید و میگوید: آقا همچین جریانی هست پیغامی دارم و آقا هم منقلب میشود دستور میدهند به مرحوم سیف که بروید در بالا سر حضرت معصومه(س) توسلی برای حضرت علی اصغر بگیرید که مشکل من حل بشود که بلا فاصله بعد این توسل مشکل ایشان حل میشود.

خوب جایی رفتیم میگویند وقتی منهال آمد در مدینه زمانی بود که مختار قیام کرده بود. حضرت گفت: آقا مختار قیام کرده است دشمنان شما را میگیرد قتل عام میکند انتقام میگیرد. حضرت در میان همه آنها فرمودند: که آیا حرمله را هم دستگیر کرده یا نه، این نانجیب چه کرده است دل اهل بیت را آتش زده است. دیدم حال آقا منقلب شد پرسید حرمله را هم دستگیر کرده یا نه؟ گفتم: نه آقا هنوز حرمله را دستگیر نکرده است. آقا منقلب شد اشک در چشمانش حلقه زد. فرمودند: خدا طعم آهن و آتش را بر حرمله بچشاند. این نانجییب چه کرده است. آقا قنداقه علی اصغر را گرفتند در مقابل دشمن، این کودکی است که هیچ گناه ندارد یا که سر رزم با این سپاه ندارد. بس که دل افسرده است آه ندارد گاه بیجان شود به دامن خواهر، گاه ناخون زند به سینه مادر، مردم مگر نمیبینید مثل ماهی که از آب بیرون افتاده است هی لبهایش را باز میکند ومیبندد. تقاضای آب دارد امام یک وقت عمربن سعد صدا زد حرمله چرا جواب حسین را نمیدهی. این نانجیب چه کرد یک وقت آقا دید گوش تا گوش علی بریده شده است. مثل مرغ سر بریده علی در خونش دست و پا میزند.

    اصغر اگر زه آتش تشنه و بیتاب شدی   بروی دسته پدر خوب تو سیراب شدی

حجةالاسلام و المسلمین فرحزاد