وقتي صداي قاسم بن الحسن(ع) از ميدان بلند شد و عمو را صدا زد، امام حسین(ع) به سرعت خودش را بالاي سر او رساند. این كرامت حضرت است كه پس از اجازه دادن به قاسم، در میان تیر و نیزۀ دشمن خود را به او می رساند. دشمن هدف اصليش امام حسين(ع) بود. سپس فرمود:

«يَعَزُّ وَ اللَّهِ عَلَى عَمِّكَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلَا يُجِيبَكَ أَوْ يُجِيبَكَ فَلَا يُعِينَكَ أَوْ يُعِينَكَ فَلَا يُغْنِي عَنْكَ بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوكَ» [1]

«چقدر براي عمو سخت است که تو صدايش بزني و نتواند جواب بدهد و وقتي بيايد كه ديگر كار از كار گذشته باشد.»

تا زمانی که زنده بود اجازه نداد هيچ سري را از بدن جدا كنند. آن تير سه شعبه، قلب امام حسين(ع) را هدف گرفت. ديگر حضرت(ع) توانش را از دست داده بود. ذوالجناح آرام آرام حضرت(ع) را از اسب روي زمين قرار داد. حضرت(ع) توان نشستن نداشت. امكان خوابيدن هم برايش نبود. هر چه نگاه كرد ببيند كسي هست، ایشان را كمك كند، هيچ كس نبود. پس امام حسين(ع) خاكهاي گرم كربلا را جمع كرد. صورتش را روي اين خاك هاي گرم گذاشت. زبانش به ذكر خدا مشغول بود.

«الهي رِضاً بِقَضائِكَ و تَسْليماً لِامْرِكَ وَ لا مَعْبودَ سِواكَ يا غِياثَ الْمُستَغيثين» [2]

در زیارت ناحيه مقدسه می خوانیم که با گوشه چشمش به طرف خيمه هايش نگاه مي كرد. ناگهان احساس كرد سينه اش سنگين شد؛

«وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ وَ مُولِغٌ سَيْفَهُ عَلَى نَحْرِكَ قَابِضٌ عَلَى شَيْبَتِكَ بِيَدِهِ ذَابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِهِ» [3]

امام رضا(ع) همين روضه را روز اول محرم براي پسر شبيب خواند و فرمود: «پسر شبيب، جد من را مثل گوسفند سر بريدند.»

«واحسينا وامحمدا وا عليا»

«السلام عليك يا بقية الله و رحمة الله و بركاته»

حجةالاسلام والمسلمین میرباقری