دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ایستایی و پویایی در جامعه‌شناسی

No image
ایستایی و پویایی در جامعه‌شناسی

كلمات كليدي : نظم، پيشرفت، پويايي، هماهنگي خودانگيخته، ايستايي، پويايي، جامعه شناسي، كنت

ایستایی و پویایی دو مفهوم اصلی نظریه جامعه‌شناسی آگوست کنت (August Comte: 1798-1857) است. او جامعه را به یک ارگانیسم زنده تشبیه می‌کرد و معتقد بود، همچنان‌که در زیست‌شناسی بهتر است کالبدشناسی را از فیزیولوژی جدا کنیم، شایسته است، در جامعه‌شناسی نیز میان ایستایی و پویایی پدیده‌ها، تمایز قائل شویم. این تمایز، مربوط به مفهوم دوگانه‌ی پیشرفت و نظم است. مفهوم نظم دربرگیرنده هماهنگی پایدار میان شرایط موجود اجتماعی است و مفهوم پیشرفت، تحوّل اجتماعی را در نظر دارد. پس نظم و پیشرفت یا ایستایی و پویایی، پیوسته به یکدیگر وابسته‌اند.[1]

این اصطلاحات از لحاظ تاریخی، همواره در علوم اجتماعی؛ به‌خصوص در جامعه‌شناسی و علم اقتصاد به‌کار رفته‌اند. البته در حوزه اقتصاد، توسط جان استوارت میل (John Stuart Mill: 1806 – 1873) از آگوست کنت به وام گرفته شده است.[2]

بنابراین ایستایی اجتماعی، علل نظم اجتماعی و ثبات جامعه را به‌عنوان یک کل، مورد بررسی قرار می‌دهد و پویایی اجتماعی، نشیب و فرازهایی که این نظم بنیادی، پیش از رسیدن به مرحله نهایی اثباتی در مسیر خود پیموده است را ترسیم می‌کند.[3]

اجزای نظام اجتماعی

کنت در بررسی نظم اجتماعی، به اجزای تشکیل‌دهنده یک نظام اجتماعی می‌پردازد. البته او افراد جامعه را به‌عنوان اجزای عنصری نظام اجتماعی تلقّی نمی‌کند.[4] او معتقد است "واحد راستین جامعه" همان خانواده است و در صورت لزوم، حداکثر می‌توانیم به زوج اصلی تشکیل‌دهنده بنیاد خانواده ارجاع کنیم. به‌نظر او، آن علم اجتماعی که کارش را با بررسی نیازها و گرایش‌های افراد آغاز کند، محکوم به شکست است.[5]

بنابراین خانواده به‌عنوان پایه‌ای‌ترین واحد اجتماعی و پیش‌نمونه همبستگی اجتماعی، چارچوبی است که در آن، گرایش‌های خودخواهانه به نفع مقاصد اجتماعی سرکوب می‌شوند.[6]

کنت در مجموع، سه عامل را برای همبستگی اجتماعی مطرح می‌کند:

زبان: زبان نخستین عامل همبستگی اجتماعی بوده و مانند ظرفی است که اندیشه‌های نسل گذشته و فرهنگ جامعه در آن ذخیره می‌شود. ما با مشارکت در یک جهان زبانی، در واقع، بخشی از یک اجتماع زبانی هستیم. زبان، ما را به هم‌زبانی‌های ما پیوند می‌دهد و بدون یک زبان مشترک، انسان‌ها هرگز نمی‌توانند به همبستگی و توافق دست یابند و در نتیجه هرگونه سامانی امکان‌پذیر نیست.[7]

دین: زبان تنها یک میانجی رفتار است و نه راهنمای مثبت آن. جامعه علاوه‌بر زبان، به یک اعتقاد مذهبی مشترک؛ یعنی دین نیز نیاز دارد. دین، همان شیرازه نیرومندی است که افراد جامعه را با یک نظام عقیدتی مشترک به‌هم پیوند می‌دهد و از طرفی، هر حکومتی برای تقدیس و تنظیم رابطه فرماندهی و فرمان‌بری، به یک دین نیاز دارد.[8]

تقسیم کار: سوّمین عامل، تقسیم کار است؛ که ارگانیسم اجتماعی را این‌همه پیچیده کرده است. کنت باور داشت که تقسیم کار، گذشته از تحوّل استعدادها و گنجایش‌های فردی، از طریق ایجاد حسّ وابستگی به دیگران، باعث افزایش همبستگی انسان می‌شود.[9]

البته او نهادهای اجتماعی دین، زبان و تقسیم کار را مستقل از هم نمی‌دانست؛ بلکه هریک از آن‌ها را برحسب سهمی که در ساختن سامان گسترده‌تر اجتماعی داشتند، درنظر می‌گرفت. از این نظر، او را باید یکی از پیشگامان تحلیل کارکردی جامعه به‌شمار آورد؛ زیرا نه‌تنها تأثیر پدیده‌های اجتماعی را بر نظام‌های اجتماعی درنظر داشت؛ بلکه بر بستگی‌های متقابل این پدیده‌ها نیز تاکید می‌ورزید.[10]

به‌نظر کنت بررسی ایستایی اجتماعی، باید با پویایی اجتماعی که او آن‌را مرادف با پیشرفت می‌دانست، ارتباط‌ گریز‌ناپذیری داشته باشد.[11] اما او احساس می‌کرد که پویایی اجتماعی از ایستایی مهم‌تر است. همین تاکید او بر دگرگونی، علاقه‌اش را به اصلاح اجتماعی نشان می‌دهد.[12]

جامعه‌شناسی ایستا

تبیین: یکی از تقسیم‌بندی‌های جامعه‌شناسی به‌عنوان یک علم، تقسیم آن به جامعه‌شناسی ایستا یا سکونی و جامعه‌شناسی پویا است. در جامعه‌شناسی ایستا، جامعه را در زمان محدود و مکان معیّن مورد پژوهش قرار می‌دهند، می‌توان گفت در وهله اول به‌مثابه علم تشریح است؛ که چگونگی سازمان یافتن عناصر مختلف تشکیل‌دهنده اجتماع را مطالعه می‌کند. اما چون موضوع جامعه‌شناسی، تاریخ بشریّت است؛ که به‌صورت قوم واحدی در نظر گرفته می‌شود، ایستایی به سهولت به تحلیل شالوده هر جامعه تبدیل می‌گردد و از آن‌جا که بیشتر از یک تاریخ، وجود ندارد، از راه مطالعه ایستایی، می‌توان به ویژگی‌های ساختی هر جامعه دست یافت.[13] در جامعه‌شناسی ایستا، اموری که اساس هر جامعه را تشکیل می‌دهند؛ چون آداب، اخلاق، صنعت، فرهنگ و پدیده‌های مشابه دیگر، مورد بررسی قرار می‌گیرند؛ بدون آنکه به سیر تاریخی و اصل و منشأ آن‌ها توجه شود.[14]

به‌عبارتی، نخست، باید براساس یک طرح انتزاعی (Abstract) موقتی، نظم بشری را چنان بررسی کرد، که گویی بی‌حرکت است؛ بدین‌سان ما قوانین بنیادی (Fundamental) این نظم را که ضرورتا در همه اعصار و مکان‌ها مشترک است، به‌دست می‌آوریم. آن‌گاه بر چنین اساس منظمی می‌توان به تبیین کلی آن تحوّل تدریجی دست زد. این تحوّل، چیزی جز تحقّق روزافزون نظام خاصّی که متناسب با طبیعت حقیقی بشر است، نیست.[15]

در بررسی ایستایی جامعه‌شناسی، قوانین کنش و واکنش بخش‌های گوناگون نظام اجتماعی مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ البته بدون در نظر گرفتن آن جنبش بنیادی؛ که همیشه در جهت تغییر تدریجی این قوانین کار می‌کنند. در ایستایی، تعادل روابط متقابل عناصر موجود در درون کل نظام مورد بررسی قرار می‌گیرد و از آنجا که میان کل و اجزای یک نظام اجتماعی باید همیشه یک "هماهنگی خودانگیخته" (Spontaneous) برقرار باشد، اگر یک چنین هماهنگی را در درون نظام اجتماعی پیدا نکنیم، آن‌گاه با یک مورد آسیب‌شناسی روبرو خواهیم بود.[16]

ضعف ایستایی: ضعف آشکار انگاره ایستایی اجتماعی، نادیده گرفتن تطوّر، تحوّل و تغییرات اجتماعی است. این انگاره، یا تحوّل را نادیده می‌انگارد؛ یا این‌که تنها در سطح تغییرات کارکردی اجزا و عناصر موجود در درون کل، بدان اذعان کرده و به موضوع تحوّل از نظر توسعه و پیشرفت تدریجی توجه می‌کند؛ نه حرکت‌های انقلابی. این در حالی است، که تحوّلات و دگرگونی، یکی از بارزترین پدیدارهای اجتماعی است. انقلاب‌ها و دگرگونی‌های مداوم اجتماعی، تغییرات صنعتی و فن‌آورانه، پیشرفت‌های چشم‌گیر علمی، تغییر مناسبات اقتصادی و دگردیسی و گوناگونی نگرش‌ها، باورها، ارزش‌ها و هنجارهای فرهنگی، پدیدارهای عامی‌اند، که سراسر تاریخ بشر را فراگرفته‌اند. نادیده گرفتن این‌همه پدیدارهای مهم، از خلأ بزرگ نظری و روش‌شناختی در رویکرد و انگاره ایستایی اجتماعی پرده برمی‌دارد.[17]

جامعه‌شناسی پویا

تبیین: پویایی در آغاز، عبارت است از توصیف ساده مراحل متوالی که جوامع بشری طی کرده‌اند.[18]

جامعه‌شناسی پویا تغییرات و تطوّرات اجتماع را در طول زمان، بررسی و علل، آثار و نتایج آن‌را تبیین می‌کند. مثلا به مطالعه خانواده ایرانی از آغاز تاکنون می‌پردازد و دگرگونی‌های آن‌را مشخص و علل این دگرگونی‌ها را بیان می‌کند و در این تحقیق، از تاریخ بهره می‌گیرد.[19] از لحاظ پویایی‌شناسی اجتماعی،‌ هیچ جامعه‌ای چه ابتدایی و چه متمدّن، از دگرگونی برکنار نیست. ولی در برخی جوامع، مرتبه‌ها تندتر از جوامع دیگر تغییر می‌کنند. پویایی اجتماعی ملازم نوآوری در اجتماع است و از ذات زندگی اجتماعی سرچشمه می‌گیرد.[20]

پویایی تابع ایستایی است. براساس نظم هر جامعه انسانی است که فهمیده می‌شود که تاریخ چیست.[21]

ضعف: در پویایی‌های اجتماعی تنها به مطالعه پدیدارهایی بسنده شده که نوعی تحوّل و دگردیسی در آن‌ها آشکار بوده است؛ وانگهی در سطوح دیگر، این دگرگونی و تحوّل با مفهوم کشمکش و تضادّ نیز یکی گرفته شده است.

در آخر ذکر این نکته لازم است که گرچه بنابر ملاحظات روش‌شناختی، جدایی بررسی ایستایی از بررسی پویایی، مطلوب به‌نظر می‌رسد، اما در واقعیّت تجربی، این دو بررسی به یکدیگر وابسته‌اند.[22]

جامعه ایستا و پویا

جامعه ایستا جامعه‌ای است که در آن معمولا به نوآوری نمی‌پردازند و اخلاق اجتماعی، اسیر عرف است و نادیده گرفتن هنجارهای اجتماعی (و یا به‌قول دورکیم، آنومی)، به‌ندرت در آن روی می‌دهد، سالخوردگان که خزانه سنّت‌ها به‌شمار می‌آیند، جامعه را می‌گردانند، تحرّک اجتماعی در آن بسیار اندک است و اصولا کارها به‌نحوی ثابت انجام می‌گیرند. می‌توان جوامع پیش از رنسانس اروپا را در شمار این جوامع قرار داد.

در مقابل جامعه ایستا، جامعه پویا قرار دارد. نمونه برجسته آن جامعه صنعتی است؛ که پیوسته در دست تغییر است، سنّت‌ها گرامی نیستند، تحرّک اجتماعی و تحرّک طبقه‌ای نسبتا به‌آسانی تحقق می‌یابد. تفکّر انتقادی، ابتکار و حتی انحراف از هنجارهای اجتماعی فراوان‌اند، افکار نو و افراد جوان، محور فعالیّت اجتماعی شمرده می‌شوند و زندگی پرتحوّل جامعه، همه‌کس را به تکاپو می‌اندازد.[23]

 

مقاله

نویسنده فاطمه عمو عبداللهي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

رشد جمعیت

رشد جمعیت

No image

زندگی اجتماعی Social Life

No image

کارکردگرایی Functionalism

Powered by TayaCMS