كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، حبيب الله رشيديان، اسدالله رشيديان، روزولت، آمريكا، انگليس، مصدق
نویسنده : سعيده سلطاني مقدم
نام خانواده رشیدیان در سه مقطع تاریخ معاصر ایران برجسته است، آخرین سالهای پر آشوب سلطنت احمدشاه قاجار که با کودتای 1299ش. به صعود رضاخان به قدرت و سرانجام تاسیس سلطنت پهلوی انجامید. سالهای پس از شهریور 1320ه.ق. که اینتلیجنس سرویس به تجدید سازمان شبکه جاسوسی و تبلیغی و توطئهگر خود در ایران دست زد و بالاخره دوران 25 ساله پس از کودتا نقش این خاندان را پی میگیریم.[1]
حبیبالله رشیدیان و کودتای 1299
نخستین چهره سرشناس این خانواده حبیبالله رشیدیان است که در سالهای پیش از کودتا در سفارت انگلیس شغل کوچکی داشت و غالبا واسطه و معرف اشخاص با اعضای سفارتخانه بود؛[2] البته رشیدیان یک مستخدم ساده تلقی نمیشد، در کشوری که رجال سیاسی آن نوکری سفارت انگلیس را تنها راه ترقی مطمئن خود میدانستند، درشکهچی سفارت انگلیس از موقعیتی شامخ برخوردار بود[3] و طبعا مقامات سیاسی و اطلاعاتی نیز به این مستخدم ایرانی اعتماد داشته و برای عملیات جاسوی و ارتباط با عوامل بومی خود از او بهره میجستند.
وقتی سیدضیاء با سفارت انگلیس ارتباط برقرار کرد، پیغامهای بین سید و سفارت به وسیله حبیبالله رشیدیان رد و بدل میشد و در جریان کودتای 1299ه.ق. و حکومت سه ماه سیدضیاالدین، رضاخان هم به نقش رابط او بین سفارت و سرسپردگان انگلیس پیبرد. ارتباط نورمن وزیر مختار جدید انگلیس پس از سرپرسی کاکس با سیدضیاء از طریق رشیدیان تامین میشده است.[4]
وقتی رضاخان نخستوزیر شد، دستور داد تا حبیبالله را زیر نظر بگیرند و این کنترل ادامه داشت، تا آنکه رضاخان به سلطنت رسید و دستور داد، حبیبالله را زندان کنند.[5] سفارت انگلیس رسما برای آزادی حبیبالله رشیدیان اقدام کرد؛ اما فایدهای در برنداشت و زندانی شدن حبیبالله تا پایان سلطنت رضاخان طول کشید.[6]
حبیبالله رشیدیان بعد از شهریور 1320ش. با احترام از زندان آزاد شد و هنگامی که سیدضیاء با برنامههای خاصی به ایران بازگشت و حزب اراده ملی را تشکیل داد، حبیبالله رشیدیان مشاور مخصوص او گردید و پسرانش قبل از سیدضیاء ثروتهای کلان، اندوختند و به مهرههای مهم اقتصادی و سیاسی کشور مبدل گردیدند.[7]
روابط رشیدیانها و انگلیس
تکیهگاه اصلی عملیات خرابکارانه انگلیس را برادران رشیدیان تشکیل میدادند. وودهاوس(دیپلمات انگلیسی) قبل از ترک تهران به تحکیم شبکه امآی6 پرداخت و ترتیبی داد که تعدادی از اتباع بریتانیا مقیم تهران به عملیات پنهانی به اتفاق برادران رشیدیان ادامه دهند و یک فرستنده رادیویی مجهز نیز به رشیدیانها داد، تا ارتباط خویش را با امآی6 از طریق قبرس حفظ کند، انگلیسیها با شدت به تهدیدات خود علیه مصدق افزودند و اپوزیسیون ضد او به تحریک زاهدی و رشیدیان در مجلس شکل گرفت.[8]
غرب و کودتای 28 مرداد
با سقوط دیکتاتوری رضاشاه مرحله بعد در زندگی حبیبالله رشیدیان و پسران او (سیفالله، اسدالله، قدرتالله) آغاز شد و آنان فعالانه در شبکه توطئهگر امپریالیسم انگلیس در ایران به کار گرفته شدند، ترکیب اصلی این شبکه برداران رشیدیان بودند که از اوائل سال 1940(اوائل جنگ جهانی دوم) عوامل عمده بریتانیا در ایران محسوب میشدند.[9] جیمزبیل محقق آمریکایی که ظاهرا با اسدالله رشیدیان دوستی شخصی داشته چنین میگوید، آنان نیز مانند پدرشان قبل از خودشان ارتباط محکمی با انگلیسیها داشتند و در سالهای 1940م. با انگلیسیها در ایران کار کرده بودند.[10]
رشیدیان و آمریکا
معماران کودتا 28 مرداد 1332 معتقد بودند که به دست آوردن حمایت شاه از کودتا، بسیار مهم است. به این دلیل که هم میتوانست به این عملیات مشروعیت سلطنتی ببخشد و هم تاییدی برای برکناری قانونی مصدق و جانشین ساختن زاهدی باشد؛ لذا برای این کار نقشههایی کشیدند، روزولت و اسدالله رشیدیان بارها با شاه ملاقات کردند و کوشیدند، وی را به امضای فرمان و حمایت از کودتا متقاعد کنند، شاه که در تردید بود، گاه حمایت از آن را میپذیرفت و گاه نظر خود را تغییر میداد، روزولت تهدید کرد، کشور را ترک خواهد کرد و هشدار داد که ایالت متحده در صورت عدم همکاری وی ممکن است، بدون او دست به اقدام بزند. بلاخره رشیدیان با شاه ملاقات کرد[11] و گفت که در صورت عدم همکاری وی روزولت کشور را ترک خواهدکرد، سرانجام شاه پذیرفت که فرمان را امضاء کند. روزولت و رشیدیان تصمیم گرفتند، از شاه بخواهند دو فرمان را امضاء و در یکی مصدق را عزل و در دیگری زاهدی را منصوب کند و رشیدیان و یکی دیگر از عاملان انگلیس این فرمانرا تهیه کردند و توسط سرهنگ نصیری فرمانها را نزد شاه بردند و او امضاء کرد.[12]
یکی از شکایتهایی که طرفداران مصدق در مورد وی عنوان کردند، این بود که با علم به وابستگی آشکار رشیدیان و امثال آن به آمریکا و انگلیس از هر نوع اقدام موثری بر ضد آنها کوتاهی ورزید.
مصدق به جای برخورد قاطع در مهر 1331ش. دستور بازداشت، حبیبالله رشیدیان و پسرانش را به اداره آگاهی داد[13] و وزیر دادگستری وی در گزارشی آنان را به داشتن روابط با سفارت انگلیس و دادن اطلاعات به مامورین انگلیس متهم کرد، پرونده آنها مانند یک دعوی ساده به دادسرای استان تهران ارجاع شد؛ معهذا در اسفند 1331 دستور آزادی رشیدیانها صادر شد. بدین ترتیب برادران رشیدیان با آزادی به توطئههای خود ادامه دادند و علاوه بر آن خانه اسدالله رشیدیان چنان امن تشخیص داده شد که فضلالله زاهدی مدتی در آن پنهان بود به هر روی پس از پیروزی کودتای 28 مرداد، سیفالله و قدرتالله رشیدیان به پاس فعالیتها و خدمات مهمی که در جریان کودتا انجام داده بودند، از سوی کمیسیون اعطای امتیازات به ریاست سرلشگر حسن اخوی شایسته دریافت نشان درجه یک رستاخیز تشخیص داده شدند و بدینسان فعالیت آنان وارد مرحله دیگری شد.[14]
برادران رشیدیان پس از کودتا
برادران رشیدیان بعد از کودتای 28 مرداد، روابط نزدیکی با روزولت و سازمان سیا برقرار کردند و با استفاده از نفوذ روزولت، در معاملات کلان بین المللی و فروش سلاحهای آمریکایی به ایران سهیم شدند. دو برادر(سیفالله و قدرتالله) به دنبال تجارت و پیدا کردن پول رفتند، چند سینما در تهران دائر کردند و در آمدی سرشار برای فعالیتهای سیاسی اندوختند[15] و اسدالله که استعداد و ابتکار او بر دو برادر رجحان داشت، امورسیاسی را اداره میکرد. اسدالله رشیدیان نه تنها دارای روابط ویژه با محافل سیاسی و اطلاعاتی بریتانیا بود؛ بلکه در سالهای فوق از طریق احمد علیآبادی با سفارت آمریکا در ارتباط بود و خانه مجلل او در شمال تهران و بانک اختصاصی [16] آنان نزدیک میدان فردوسی مراکز همکاری مداوم روزولت - رشیدیان بود و این تنها یکی از مهمترین ارتباطات شخصی - سیاسی بود که تا زمان انقلاب آمریکا را با انگلیس و شاه مربوط میساخت.[17]
رشیدیانها و امینی
بعد از 1332 رشیدیان و بردارنش در صحنه سیاسی ایران خوش درخشیدند و همه کار از آنها ساخته بود و در دربار رفت و آمد داشتند و هر کس هر جا مشکلی داشت، به آنها متوسل میشد. در 1339 اسدالله رشیدیان تصمیم گرفت، پایگاه سیاسی برای خود درست کند و کاندیدای وکالت مجلس شد و در دوره بیستم از تهران انتخاب شد و با انحلال مجلس بیستم فعالیت برادران رشیدیان علیه دولت امینی شروع شد. اسدالله در آبان 1340 به تاسیس(جمعیت مدافعین قانون اساسی) دست زد، تا به این وسیله در مقابل هرگونه تمایل احتمالی دموکراتهای امریکا به استقرار یک رژیم جمهوری در ایران از طریق هیاهو پادزهری ایجاد شود. رشیدیان در جمع خبرنگاران در مورد دکتر امینی اینگونه میگویید: دکتر امینی تصور کرده است، به کمک بیگانگان میتواند، این قدرت ملت را از بین ببرد، خدا نکند که ما مجبور شویم برای قانون اساسی دست به اقدامات تندی بزنیم؛ ولی صریحا میگوییم که ملت ایران هر وقت لازم باشد، قدرت خود را در برابر نیروی استبدادی(دولت امینی) نشان خواهد داد.
رشیدیان که هم از حمایت محافل خاصی در آمریکا و انگلیس و هم از حمایت پنهان محمدرضا پهلوی و عناصری چون سیدضیاء طباطبایی برخوردار بود، مدت کوتاهی بعد پا را فراتر گذارد و طرح تشکیل کمیته مبارزه با دیکتاتوری یعنی دیکتاتوری دموکراتهای امریکا و امینی را تدارک دید.
ظاهرا رشیدیان موفق شده بود، همراهی نیروهایی از جبهه ملی را که علیه امینی تحریک میکردند، را به دست آورد. در تاریخ 28/10/1340 مامور ویژه ساواک چنین گزارش میدهد، اسدالله رشیدیان اظهار داشته، اکثریت افراد عضو جبهه ملی حاضرند در مبارزه با دولت با ما همکاری کنند و اختلافی که فعلا وجود دارد، این است که بین دستهجات مخالف دولت جنبه رهبری آن با کدام دسته میباشد و اکنون مذاکراتی بین دار و دسته فرود و رشیدیان و جبهه ملی و جعفر بهبهانی انجام و در جریان است که فرمولی برای وحدت نظر در مبارزه علیه دولت پیدا و طبق آن عمل نمایند. همچنین فعالیتهای تحریکآمیز جمعیت مدافعین قانون اساسی واکنش امینی را برانگیخت و او در آبان 1340 برای مدت کوتاهی به بازداشت، فتحالله فرود(شهردار سابق تهران) و در بهمن1340 به بازداشت، اسدالله رشیدیان و تعدادی دیگر از فعالین جمعیت به همراه جعفر بهبهانی(پسر آیتالله بهبهانی) و سران جبهه ملی، دکتر مهدی آذر، شمسالدین امیر علایی، کریم سنجابی، مسعود حجازی، مهندس حسیبی، زیرکزاده و شاپور بختیار مبادرات ورزید.[18] اسدلله رشیدیان پس از آزادی از زندان به تشکیل «حزب خلق» دست زد و کسانی که در راس این جریان قرار داشتند، عبارتند از، سیفالله رشیدیان، صادق بهزاد بودند.
به هر روی دولت مستعجل امینی دیری نپایید و در تیرماه 1341 سقوط کرد و این بار مزد مبارزه خود را از شاه به صورت امتیاز بانک گرفتند، به دستور شاه به آنها اجازه داده شد، بانکی به نام تعاونی و توزیع وابسته به اصناف تهران تشکیل دهند[19] و اسدالله علم به نخست وزیری رسید. صعود علم به قدرت و فروکش فضای باز، کندی اقدامات تحریکآمیز رشیدیان را متوقف ساخت و به قول خود او، وی را در بلاتکلیفی قرار داد.
در دوران علم شاهد تماسهای گسترده اسدالله رشیدیان با عناصر تودهای هستم که به منظور جلب این جریان به سیاست روز و بازیهای پس پرده آن بود.[20] اسدالله رشیدیان ظاهرا با دولت حسنعلی منصور موافقتی نداشت؛ ولی فعالیتی نیز از سوی وی علیه این دولت در اسناد ساواک مندرج نیست و در دولت عباس هویدا رشیدیان را در زمره موافقین این دولت مییابیم.[21]
عاقبت رشیدیانها
در فاصله سالهای 50 و 52 دو تن از برادران فوت کردند، اسدالله از فقدان برادان خود سخت دلسرد و آزرده شده بود.[22] تمام ثروت خانواده را تصاحب کرد و در آستانه انقلاب به بانکهای خارجی منتقل کرد، اسدالله رشیدیان تا چند سال قبل از انقلاب زنده بود و در لندن زندگی میکرد.[23]