دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ابوسعید ابوالخیر

No image
ابوسعید ابوالخیر

كلمات كليدي : ابوالخير، تصوف، رباعي، ابوالفضل سرخسي، شبهر ياسين

نویسنده : محسن محمدزاده

فضل‌الله احمد بن محمد بن ابراهيم ميهني” معروف به “ابوسعيد ابوالخير” در اول محرم سال 357 هجري قمري در قریه ميهنه در در دشت خاوران (از نواحي نيشابور و خراسان قديم) چشم به جهان گشود.[1] وي نخستين تعليمات صوفيانه را در اوان كودكي و نوجواني از «شبهر ياسين» فرا گرفت و اينكه خود گفته است كه مسلماني را از "شبهر ياسين" آموخته، حاكي از تأثير پذيرفتن عمیق از سخنان و تعلیمات اوست. از زندگی نامه‌های ابوسعید چنین بر می‌آید که او تإ پس از 17 سالگی در میهنه بوده و پس از در گذشت "شبهر یاسین" در 380 ق، به گورستان میهنه بر سر مزار وی می‌رفته است.[2] ابوسعید در میهنه مقدمات معارف دینی و عرفانی را فرا گرفته و ادب عربی را نیز در آنجا آموخته بود که به قولی 30000 بیت از اشعار جاهلی، را در یاد داشت.[3] سپس به مرو رفت تا فقه بیاموزد، در آنجا نخست نزد "ابوعبدالله خضری" فقه شافعی خواند و 5 سال در خدمت او بود.

خضری از «علم طریقت» نیز آگاه بود و ابوسعید از دانش عرفانی او نیز بهره گرفت.[4]

فقهای بزرگی چون ابو محمد جوینی، ابو علی سنجي و ناصر مرزوی هم درس و هم عصر ابوسعید بودند.[5]

ابوسعید در مرو مجلس برخی از محدثان مشهور را نيز درك كرده بود، چنانچه صحيح بخاري را از ابوعلي محمد ثبويي مروزي شنيده بود. ظاهراً ابو سعيد در حدود 30 سالگي به قصد درك مجلس درس فقيه سرخسي "ابوعلي احمد زاهر" (د 389 ق)، به سرخس رفته است.[6] و نزد او تفسير، اصول و حديث آموخت. و چون فقيه سرخسي در او استعداد فوق العاده يافت، درس سه روزه را در يك روز به او آموخت. با وجود اين روح عرفان طلب ابوسعيد كه از كودكي و نوجواني با مايه‌هاي عرفاني و سخنان پيراني چون "ابوالقاسم شبهر ياسين" آشنا شده بود و نيز فضاي عارفانه سرخس با داشتن پيراني چون "لقمان" و "ابوالفضل سرخسي"، او را از عالم فقه و روايت اهل مدرسه دور كرد و به خانقاه "سپهر سرخسي" كشاند. آشنايي او با "لقمان سرخسي" و ديدارش با "ابوالفضل سرخسي" و گذراندن شبي در خانقاه او و شنيدن سخنانش در باب حقيقت اسم جلاله، روح او را صيد سپهر سرخسي ساخت و هر چند فرداي آن شب به مدرسه بازگشت، اما شور و غوفايي كه بر اثر گفتار پيرانه ابوالفضل در او پيدا شده بود، او را از مدرسه به خانقاه سرخسي كشاند.[7]

از پيران سه گانه‌اي كه در ارشاد و تربيت روحي ابوسعيد سهم داشته‌اند، بي‌شك ابوالفضل سرخسي پس از شبهر ياسين و پيش از قصاب آملي، بيش از ديگران بر او تاثير نهاده بود و اين را از سخن ابوسعيد كه او را پير مي‌خوانده و زيارت مزار او را همچون سفر حج مي‌دانستند مي‌توان فهميد.[8] ابوسعيد به راهنمايي ابو القاسم شبهر ياسين، نزد "ابو عبدالرحمن سلمي" رفت و در آنجا از دست سلمي خرقه تصوف گرفت،[9] پس از در گذشت ابوالفضل در اواخر سده 4ق، ابوسعيد براي ديدار ابوالعباس قصاب آملي، ميهنه را به قصد آمل ترك گفت. "ابوالعباس قصاب" سومين شيخي است كه در زندگي روحاني ابوسعيد سهم بزرگی داشته است تا آنجا كه ابو سعيد او را شيخ مطلق مي‌خواند.

ابوسعيد به روايتي يك سال در آمل در خانقاه ابوالعباس قصاب بود و خرقه گونه‌اي (اصطلاحي نزد عرفا كه اگر كسي به درجه‌اي معلوم برسد يك عبا مشهور به خرقه بر تن او مي‌كنند) نيز از او دريافت كرد و به اشارت وي به ميهنه بازگشت.[10]

ابوسعيد اولين كسي است كه شعر عارفانه به زبان فارسي سروده، رباعيات زيباي فراواني از او در دست است كه جذاب و شنيدني است. شوق وافر ابوسعيد به شعر و بيت خواني در موارد مختلف و نيز در مجالس سماع، زبان او را اسلوبي خاص بخشيده است، و اگر چه او را نخستين شاعر پارسي گوي در قلمرو تصوف نمي‌توان به شمار آورد، ليكن بي‌شك او يكي از بزرگ‌ترين مشايخ تصوف ايران است كه شعر و مضامين عاشقانه را به حوزه‌‌ي عرفان كشانده است.[11]

رباعيات و ابيات عاشقانه‌اي كه وي در مجالس سماع مي‌خواند، مشحون از تغييرات و اصطلاحات زبان عاشقان، چون بت، گير، زنار و يار بود كه از اين لحاظ مورد اعتراض ديگر مشايخ قرار گرفت.[12]

ابوسعيد با اربابان زرو زور و صاحبان مقامات ديواني سر سازش نداشت و آنان را به رعايت حق مردم تشويق مي‌كرد، جلسات او در مسجد برگزار مي‌شد و اصلاً در مسجد زندگي مي‌كرد.[13]

روزي درويشي به ميهنه رسيد و هم چنان با كفش، پيش ابوسعيد رسيد و گفت:

اي شيخ بسيار سفر كردم و قدم فرسودم، نه بياسودم نه آسوده‌اي را ديدم.

شيخ گفت:

هيچ عجيب نيست، سفر تو كرده‌ایي و مراد خود جستي، اگر تو در اين سفر نبودیي و يك قدم به ترك خود بگفتیي هم تو بياسودیي و هم ديگران به تو بياسودندي.[14]

او در فروع مذهب شناختي داشت، اما وقتي ديد كه صوفيان خانقاه از صلوات گفتن بر آل رسول (ص) در تشهد اول و قنوت خودداري مي‌كردند، امام جماعت خانقاه را ملامت كرد و گفت ما در موكبي نرويم كه آل محمد در آنجا نباشد.[15]

از جمله مهم‌ترين وقايع زمان شيخ ابوسعيد، ملاقاتش با "ابوعلي سينا" است، برخي از افراد در باب سازش نكردن شيخ ابوسعيد و ابوعلي سينا سخن به ميان آورده‌اند[16] كه البته در اين باب خبر روشني در دست نيست، اما حكايت ملاقات آن دو در "اسرار التوحيد" مشعر به اختلاف نظر نيست.

خواجه بوعلي با شيخ ابوسعيد در خانه سه شبانه روز با يكديگر بودند به خلوت و سخن مي‌گفتند كه كسي ندانست و نيز به نزديك آنان در نيامد مگر كسي كه اجازت دادند و جز به نماز جماعت بيرون نيامدند، بعد از سه شبانه روز خواجه بوعلي برفت. شاگردان از خواجه بوعلي پرسيدند: كه شيخ را چگونه يافتي؟ گفت: هر چه من مي‌دانم، او مي‌بيند و متصوفه و مريدان شيخ، چون به نزديك شيخ در آمدند. از شيخ سؤال كردند كه اي شيخ، بوعلي را چون يافتي؟ گفت: هر چه ما مي‌بينيم او مي‌داند.[17]

در اين روايت چيزي از اختلاف ديده نمي‌شود. البته اشعاري در مقام مقابله‌ي شيخ و خواجه بوعلي بيان شده اما سندشان قوي نيست.

ابوسعيد آخرين مجلس خود را در خانقاهش در ميهنه (محلي از نقاط نيشابور) در 27 رجب 440 ق، برگزار كرد و در اين مجلس پسرش، طاهر ابوسعيد را جانشين خود قرار داد و درباره‌ي مراسم تشيع خود به مريدان سفارش كرد، بعد از آن مدت يك هفته زنده بود و در سني افزون بر 83 سالگي در 4 شعبان همان سال در گذشت. جنازه‌ي او فرداي آن روز در سراي خودش دفن كردند، در تشیيع جنازه او اهالي ميهنه چنان ازدحام كرده بودند كه تابوت او نيمي از روز به سبب انبوهي عزاداران دفن نشد. تا آنكه رئيس ميهنه به وسيله‌ي سربازان راه را گشود و جنازه به خاك سپرده شد.[18]

در حدود صد سال پس از در گذشت شيخ به هنگام حمله غز قبر او ويران شد. و يادگارهاي او به غارت رفت؛ اما در نيمه‌ي دوم سده‌ي 6 ق، "سلطان سنجر سلجوقي" وسايلي در اختيار نوه او "محمد بن منور" گذاشت تا مزار را بازسازي كند؛ ولی بعد از چندي در حمله‌ي دوم غز دوباره ويران گشت؛ اما با اين همه قبر شيخ ابوسعيد هم چنان حرمت خويش را حفظ كرد و تربتش مورد تكريم قرار مي‌گرفت[19]

مقاله

نویسنده محسن محمدزاده

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

کتاب موسوعه کلمات امام سجاد علیه السلام ʂ جلدی)

کتاب موسوعه کلمات امام سجاد علیه السلام (2 جلدی)

مجموعه سخنان امام سجاد علیه السلام- عربی و فارسی
کتاب فرهنگ جامع سخنان امام عسکری علیه السلام

کتاب فرهنگ جامع سخنان امام عسکری علیه السلام

کتاب فرهنگ جامع سخنان امام حسن عسکری(ع) به همت گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم(ع) تدوین و با ترجمه حجت الاسلام جواد محدثی از سوی نشر معروف منتشر شده است.
کتاب عيون انوار الرضا علیه السلام

کتاب عيون انوار الرضا علیه السلام

در اعتقاد و باور مسلمانان، زیارت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) از مهم‌ترین و با فضیلت‌ترین اعمال عبادی است، چرا كه زیارت آن بزرگواران از سویی یكی از بهترین راه‌های توجه، توسل و ایجاد ارتباط قلبی و عاطفی با آن بزرگواران است و از سوی دیگر اسباب تبلیغ و گسترش مذهب تشیع را فراهم می‌سازد.
کتاب عرائس الحدیث (المکنون فی الحقائق الکلم النبویه)

کتاب عرائس الحدیث (المکنون فی الحقائق الکلم النبویه)

این کتاب شامل شرح و تفسیر عرفانی 376 حدیث از کلمات حضرت پیامبر(ص) است که در نوع خود بی نظیر می باشد.

پر بازدیدترین ها

سلسله کتب موسوعه كلمات الرسول الاعظم (ص) ⠕ جلدي)

سلسله کتب موسوعه كلمات الرسول الاعظم (ص) (15 جلدي)

پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله) روح همه انبياء اولياء و شهدا بوده و جان اين جهان است. شريعت او كامل ترين و جامع ترين شريعت ها و در بردارندة همة جنبه هاي فردي و اجتماعي آنان مي باشد، از اين رو چون خود، اعظم رسولان است شريعت او نيز اعظم شرايع است و سيره هاي رفتاري و سلوك هاي فردي و اجتماعي او آيينة تمام نماي انبياي الهي است و سخنان او پيام رسان عظيم ترين مفاهيم الهي و راهنماي كمال و سعادت براي انسان ها است؛ فهم سخنانش انسان ها را از ظلمت ها جهل به نور هدايت مي كشاند و فرموده هايش با فطرت انسان ها هموار بوده و به دل و جان آنها روح عبوديت و ذكر حق القا مي كند.
کتاب فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام

کتاب فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام

كتاب فرهنگ جامع سخنان امام حسین (علیه السلام) داراي مقدمه و دو بخش است كه بخش آخري آن چهار فصل و بخش دوّم كتاب داراي پنج فصل مي باشد.
کتاب زندگی بدون اسراف

کتاب زندگی بدون اسراف

کتاب زندگی بدون اسراف درباره حقیقت اسراف و احکام شرعی مرتبط با آن به نگارش در آمده است.
نورالانوار فی شرح کلام خیر الاخیار – ʂ جلدی)

نورالانوار فی شرح کلام خیر الاخیار – (2 جلدی)

این کتاب شرحی است مبسوط به زبان عربی که در شیوه و روش شرح شبیه تفسیر مجمع البیان است به این صورت که ابتدا متن بخشی از دعا و سپس بحث لغت و در ادامه اعراب و در انتها بحث معنای عبارت دعا آمده است.
کتاب ترجمه و شرح صحیفه کامله سجادیه جلد 3

کتاب ترجمه و شرح صحیفه کامله سجادیه جلد 3

جلد سوم شرح صحیفه سجادیه شامل چهار شرح و حاشیه و ترجمه از این صحیفه می باشد.
Powered by TayaCMS