دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حضرت زینب اسوه صبر و بردباری

No image
حضرت زینب اسوه صبر و بردباری

كلمات كليدي :زينب (س)، كربلا، عاشورا، مصر، شام

نویسنده : محمدرضا رستمي‌زاده

حضرت زینب (سلام الله علیها)

نبی اکرم (ص) در اول ذی الحجة سال دوم هجری فاطمه (س) را به خانه علی (ع) فرستاد. هر چند فاصله زمان عقد تا عروسی تقریباً 10 ماه بوده است و ثمره این ازدواج مبارک امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) و ام کلثوم و زینب کبری (سلام الله علیهما) بود.[1]

زینب (س) در حیات جدش رسول خدا (ص) متولد شد.[2] ابن اثیر جزری در کتاب اسدالغابه حضرت زینب را از صحابیات نامیده است.[3] بعضی ها ولادت حضرت زینب را دوسال بعد از برادرش حسین (ع) در سال 6 هـق در ماه شعبان می‌دانند.[4] در حالی که بعضی از علما[5] سال ولادت ایشان را 7 هـق می‌دانند. ولی شهید دستغیب شیرازی و شهید قاضی تبریزی[6] تولد حضرت را در سال پنجم و در ماه جمادی الاولی می‌دانند.

زینب در لغت

زینب یا مأخوذ از «زَنِبَ» است از باب «فَرِح» یعنی فربه شد. (چنانچه در حضرت زینب (س) وفور صفات حسنه و اوصاف پسندیده می‌باشد). و یا اینکه به اصل خودش باشد، به معنی درخت خوش بوی نیکو منظر[7] و یا اینکه «زین أب» بوده است، یعنی زینت پدر که به اعتبار همین معنی بعضی تعبیر از آن بانوی گرامی نموده «زین ابیها» در مقابل «اُم ابیها»[8]

القاب حضرت زینب

لقب آن است که دلالت بکند بر مدح یا ذمّ و برای حضرت زینب (س) القابی ذکر شده است[9] از جمله صدیقه الکبری، العصمة الصغری، ولیّه الله العظمی، ناموس الکبری، الرّاضیه بالقدر والقضا، امینة الله، عالمة‌ غیر معلّمه، فهمة غیر مفهمّه، محبوبة المصطفی، قرة عین المرتضی، نائبة‌ الزهرا، شقیقة الحسن المجتبی، شریکة الحسین سید الشهداء، زاهده، فاضله، عاقله، کاملة، عاملة، عابده، محدثه، مخبرة موثقه، مظلومه وحیده، عقیله القریش، الباکیه الفصیحة والبلیغه والشّجاعة، عقیله خدا الرسالة، رضیعة ثدی الولایه.

ازدواج حضرت زینب (س)

اشعث بن قیس که یکی از بزرگان طایفه "کنده" بود آن مخدره را از امیرالمؤمنین خواستگاری کرد؛ آن حضرت متغیّر شد و بر آشفت. [10] و پس از چندی حضرت علی (ع) زینب (س) را به تزویج "عبدالله بن جعفر"، پسر برادرش درآورد. و ثمره این ازدواج پنج فرزند بود به نامهای، "محمد"، "علی"، "عباس"، "عون اکبر"، "ام کلثوم".[11]

"عبدالله بن جعفر" انسانی با ایمان و شیفته امام حسین (ع) بود و زمانی که حضرت قصد کوفه کردند. از "عمرو بن سعید اشرق" والی مکه برای امام (ع) امان نامه گرفت. ولی امام حسین (ع) آن امان نامه را نپذیرفتند. و نیز "عبدالله بن جعفر" به حضرت زینب اذن داد که همراه برادرش حسین (ع) باشد. و به فرزندانش "محمد" و "عون" نیز سفارش کرد که یار و یاور دایی خود یعنی حسین (ع) باشند. و آنها در کربلا در روز عاشورا در رکاب سید الشهداء به شهادت رسیدند. وقتی خبر شهادت "محمد" و "عون" به "عبدالله بن جعفر" رسید، رو به همنشینان خویش کرد و گفت: خدای عزوجل را در هر مصیبتی حتی بر قتل حسین (ع) حمد و سپاس می‌گویم، اگر با دستهایم با حسین (ع) مواسات و همدردی و یاری نکرده‌ام لااقل دو فرزندم با او مواسات و یاری نموده‌اند. والله اگر نزدش حاضر بودم، دوست می‌داشتم از او جدا نشوم تا در رکابش کشته شوم! به خدا چیزی که مرا وادار می‌کند از دو فرزندم دست کشیده، مصیبت شان را بر خود آسان سازم اینست که آن دو در حال پایداری و یاری برادر و عموزاده‌ام حسین (ع) از دست رفته‌اند.[12]

حضرت زینب (س) در شب عاشورا

امام سجاد (ع) می‌فرماید: آن شبی که پدرم فردایش کشته شد. عمه‌ام زینب نزد من بود و از من پرستاری می‌کرد. پدرم با یارانش در خیمۀ پدرم از ما فاصله گرفته بودند...در این هنگام پدرم این اشعار را می‌خواند:

یا دهر افّ لک من خلیل کم لک بالاشراق والاصیل

من صاحب او طالب قتیل والدهر لایقنع بالبدیل

وانما الامر الی الجلیل وکلّ حیّ سالک سبیلی

.....من فهمیدم و متوجه منظورش شدم. بغض گلویم را گرفت، ولی اشکم را نگه داشتم و ساکت شدم..... اما عمه‌ام زینب (س) نتوانست خودش را کنترل کند....به سوی برادرش حسین (ع) رفت، گفت: ای وای: ای کاش مرگ زندگی را از من می‌گرفت، یک روز مادرم فاطمه (س) از دنیا رفت، بعد پدرم علی (ع)، و بعد برادرم حسن (ع) تنها تو مانده‌ای ای جانشین گذشتگان. حسین (ع) نگاهی به خواهر کرد و فرمود: خواهرم! شیطان شکیبایی و بردباری‌ات را نگیرد...[13]

زینب (س) در روز عاشورا

بعد از شهادت یاران و اصحاب امام حسین (ع) آن حضرت تنها و بدون یاور آماده جهاد و دفاع شد. آنگاه "شمر بن ذی الجوشن" با تعدادی از مردان جنگی به سوی امام حسین (ع) آمد که "سنان بن اسد نخعی" و "خولی بن یزید اصبحی" در میانشان بودند و حضرت را احاطه کردند و "عمر بن سعد" به حسین (ع) نزدیک شده بود. در این هنگام زینب (س) از خیمه بیرون آمد و گفت: آی "عمر بن سعد" آیا اباعبدالله کشته می‌شود و تو نظاره می‌کنی.[14]

اسارت زینب (س) و اهل بیت

بعد از حادثه عاشورا "عمر بن سعد" آن روز و فردایش در کربلا ماند، سپس به لشکریانش امر به بازگشت کرد. و دستور داد دختران و خواهران حسین (ع) و بچه‌هایی که بودند و علی بن الحسین را با همان حال بیماری برداشته و با خود ببرند. وقتی زینب (س) از کنار قتلگاه برادرش می‌گذشت می‌گفت: یا محمداه! یا محمداه! هذا الحسین بالعراء مرمل بالدماء مقطع الاعضاء. یا محمداه! و بناتک سبایا و ذریتک مقتّله تسفی علیها الصّبا!

«یا محمداه! یا محمداه! این همان حسین است زیر آسمان قرار گرفته و به خاک و خون آغشته و اعضایش قطعه قطعه شده است. یا محمداه! دخترانت اسیر گردیده، فرزندانت کشته شده‌اند، باد صبا گرد و غبارش را بر آنان می‌گستراند!»

پس هر دوست و دشمنی به گریه افتاد! به طوری که زنان صیحه زده بر صورتهای خویش سیلی می‌زدند.[15]

پس از آنکه اسرا را به کوفه بردند، حضرت زینب (س) خطبه‌ای ایراد کرد که همه انگشت به دهان ماندند و گریه و زاری از مردم بلند شد[16] و نیز در مجلس "ابن زیاد" چنان داد سخن برآورد که "ابن زیاد" غضبناک و خشمگین و درمانده شد. بعد از آن اسرا را به شام به نزد "یزید بن معاویه" بردند و در آنجا نیز افشاگری و حق گویی زینب (س) عَنان کار را از دست یزید گرفت تا اینکه "یزید" اسرا را همراه "نعمان بن بشیر" روانه مدینه کرد.[17]

حضرت زینب (س) بعد از ورود به مدینه

بعد از مراجعت زینب (س) از شام به مدینه به برپایی عزا بر شهدای کربلا پرداخت. در همین ایام "عبدالله بن زبیر" در مکه قیام کرد و مردم را به گرفتن انتقام خون حسین (ع) ترغیب کرد. هر چند این اقدام وی بهانه‌ای برای رسیدن به اهداف خویش بود، حضرت زینب (س) در مدینه خطبه خواند و مردم را برای قیام و گرفتن خون حسین (ع) فرا خواند. "عمرو بن سعید اشرق" والی مدینه نامه‌ای به "یزید" نوشت و او را از ماجرا با خبر کرد. "یزید" در جواب نامه وی نوشت بین زینب (س) و مردم مدینه فاصله بیانداز. پس حضرت زینب را امر کرد از مدینه بیرون و به هر کجا می‌خواهد برود. پس حضرت زینب (س) از روی کراهت در اواخر ماه ذی الحجه سال 61 هـ همراه با دختران امام حسین (ع) (فاطمه و سکینه)بیرون رفتند. و بر اساس اختلاف روایات قصد مصر یا شام را کردند. و بعد از گذشت یک سال در ماه رجب سال 62 هـق دار فانی را وداع گفتند و به دیدار معبود شتافتند.[18]

مزارهای دختران علی (ع) که نامشان زینب بود؛

زینب صغری که مادر وی اُم ولد بوده است و عقیل برادر علی (ع) ایشان را برای پسرش محمد خواستگاری کرد و محمد با زینب صغری ازدواج کرد و زینب صغری در مدینه از دنیا رفت. همچنین برای حضرت علی(ع)، زینبی دیگر است که ملقب به وسطی بوده است (زینب وسطی) و ایشان نیز در مدینه مدفون است. ولی زینب کبری (س) در مکان دفن ایشان سه قول است.[19]

قول اول: ایشان در مدینه در قبرستان بقیع مدفون می‌باشند، که البته این قول خلاف مشهور است. بودن حضرت زینب در مدینه پس از حادثه کربلا یقینی است و خروجش مشکوک است. [20]

قول دوم: ایشان در مصر مدفون می‌باشند.[21]در کتاب اخبار الزینبیات نقل شده که مدتی پس از حادثه عاشورا حاکم مدینه نامه‌ای به "یزید" نوشت و گفت: زینب در مدینه آشوب نموده؛ و علیه حکومت افشاگری می‌کند. "یزید" دستور داد تا آن حضرت را به شهر فُسطاط مصر (قاهره کنونی) تبعید کردند. زینب (س) پس از مدتی در آن شهر مریض شد و از دنیا رفت و در همانجا به خاک سپرده شد.

قول سوم: این که ایشان در "قریه زاویه" منطقه غوطۀ شام[22] مدفون می‌باشند. و در کتاب تحفة الزائر[23] داستانی به این صورت نقل شده است که: ‌پس از واقعه عاشورا در مدینه قحطی شد و "عبدالله بن جعفر" به اتفاق خانواده به شام هجرت کردند و در نزدیکی شام، درختی را دیدند که سر حسین (ع) بر آن نصب شده بود. زینب (س) با دیدن آن درخت بر زمین افتادند و مریض شدند و به "عبدالله" گفتند: من وارد شام نمی‌شوم. بعد از آن به فاصله کوتاهی فوت کردند و "عبدالله" نیز در بیرون شهر آن حضرت را به خاک سپرد. و نیز در کتاب رحلۀ ابن جبیر[24] (م 614 هـق) نقل شده است که : قبر حضرت زینب را در شام زیارت کردیم.

نتیجه

بر اساس زمان نقلهای تاریخی پیرامون محل دفن حضرت زینب (س)، خبر "عبیدلی اعرجی حسینی نسابه" متوفی 277هـق به دلیل نزدیکی به واقعه تاریخی و دسته اول بودن سند بیشتر مورد قبول می‌باشد. هر چند در مجهول بودن راویان اسناد وی نقلهایی[25] شده است. ولی گذشته از آن، حکم عقل نیز بر آن است که حضرت زینب (س) به سوی دشمن خود نمی‌رود. و از طرفی با ملاحظه در نقلهای علمای مورد اعتماد از جمله "کلینی"، "صدوق"، "مفید"، "طوسی" و "علامه حلی" مشاهده می‌کنیم که ایشان متعرض مرقد مطهر حضرت زینب (س) نشده‌اند و تنها آنچه باقی مانده است شهرتی است که در بین مردم می‌باشد. و بر اساس اقوال سه گانه فوق شکی نیست که زیارت قبور مشهور حضرت در شام و همچنین جامع معروف در مصر به قصد تقرب به سوی خدای سبحان و تعظیم برای اهل بیت (علیهم السلام) می‌باشد و در حدیث است که «نیة المرء خیر من عمله»[26] : «نیت انسان بهتر از عمل او می‌باشد»

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS