دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حضرت فاطمه(س)

No image
حضرت فاطمه(س)

كلمات كليدي : تاريخ، حضرت فاطمه زهرا(س)، حضرت محمد(ص)، خديجه، حضرت علي(ع)

نویسنده : حبیب محمدزاده

در مورد تاریخ ولادت آن حضرت در بین سیره نویسان اختلاف وجود دارد. تاریخ ولادت آن حضرت در بیشتر منابع اهل سنت 5 سال پیش از بعثت و در زمانی که قریش مشغول مرمت خانه کعبه بودند، ذکر شده است؛[1] ولی در بیشتر منابع شیعی، سال ولادت ایشان 5 سال پس از بعثت ذکر شده است.[2]

القاب حضرت فاطمه زهرا(س)

آن حضرت دارای القاب فراوانی مانند: "زهرا"، "صدیقه"، "طاهره"، "بتول"، "زکیه"، "راضیه"، "مرضیه" و... می‌باشد. مشهورترین لقب حضرت فاطمه(س)، زهرا می‌باشد.[3] زهرا در لغت به معنی درخشنده و روشن می‌باشد.[4]

ازدواج حضرت زهرا (س)

وقتی آن حضرت به سن ازدواج رسید، افراد زیادی از صحابه پیامبر(ص) و بزرگان و سرشناسان مسلمان از ایشان خواستگاری کردند. از جمله این افراد "ابوبکر" و "عمر" بودند، لیکن پیامبر(ص) در جواب آنان فرمود: در مورد فاطمه منتظر فرمان الهی هستم. پس از آن، خویشاوندان "علی(ع)"[5] و بنابر نقل دیگری، ابوبکر و عمر از علی(ع) خواستند تا حضرت فاطمه(س) را از پیامبر خواستگاری کند؛[6] لذا علی(ع) شخصاً به حضور پیامبر(ص) شرفیاب شد؛ ولی شرم و حیا مانع از سخن گفتن‌ ایشان گردید. پیامبر(ص) پرسید: اباالحسن چه می‌خواهی؟ و علی(ع) همچنان ساکت بود تا پیغمبر(ص) سه بار سؤال خود را تکرار نمود. سپس فرمود: گویا فاطمه(س) را می‌خواهی؟ علی(ع) جواب داد: آری.[7]

و بنابر نقل دیگری علی(ع) به پیامبر(ص) عرض کرد، پدر و مادرم فدای تو باد. تو می‌دانی که مرا در کودکی از پدرم "ابوطالب" و مادرم "فاطمه بنت اسد" گرفتی و در سایه تربیت خود پرورش دادی و در این پرورش از پدر و مادر بر من مهربان‌تر بودی و از سرگردانی و شک که پدران من دچار آن بودند، رها نمودی. تو در دنیا و آخرت تنها اندوخته من هستی. اکنون که خداوند مرا به وسیله تو نیرومند ساخته است، می‌خواهم به زندگی خود سامان بدهم و ازدواج کنم. من برای خواستگاری فاطمه آمده‌ام. آیا قبول می‌کنی؟

با شنیدن این خبر چهره مبارک پیامبر(ص) از شادمانی برافروخت و به روی علی(ع) خندید و فرمود: آیا چیزی داری که مهریه فاطمه قرار دهی؟ عرض کرد: حال من بر شما پوشیده نیست. جز شمشیر و شتر آبکش و زره چیزی ندارم. پیامبر(ص) فرمودند: شمشیر را برای جهاد و شتر را برای آب دادن به نخل‌های خرما و بارکشی در سفر می‌خواهی، همان زره را مهر قرار بده.[8]

و بنابر نقل دیگر پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: پیش از تو کسانی به خواستگاری او آمده‌اند، اما دخترم نپذیرفته است. سپس به خانه رفت و به دخترش فرمود: علی تو را از من خواستگاری کرده است، تو پیوند و سبقت او در اسلام را می‌دانی و از فضیلت او آگاهی. حضرت زهرا(س) بدون آن که صورت خود را برگرداند، خاموش ماند. پیامبر(ص) چون آثار خشنودی را در چهره او دید، فرمود: الله اکبر، سکوتها، اقرارها، سکوت او نشانه رضایت اوست.[9]

به هر حال علی(ع) مهریه حضرت زهرا(س) را که مبلغ 480 درهم بود[10] و به قولی 400 درهم و یا همان مهرالسنة یعنی مبلغ 500 درهم بود[11].

بود و از طریق فروش زره آن حضرت تأمین گردید، به پیامبر(ص) داد. آن حضرت یک سوم آن را داد تا به وسیله آن عطر تهیه کنند و بقیه را بدون آن که بشمارد به ابوبکر داد تا با آن لوازم زندگی برای حضرت زهرا(س) تهیه کند

در مورد علت این امر پیامبر بارها به "سلمی" فرمود:

«من فاطمه را به علی تزویج نکردم، بلکه خدا فاطمه را به علی تزویج نمود»[12] و نیز در فضیلت علی(ع) فرمود:

«لو لم یخلق علی(ع) ما کان لفاطمه کفو»

«اگر علی(ع) خلق نمی‌شد، برای فاطمه همسری پیدا نمی‌شد.»[13]

و نیز فرمودند: فاطمه جان: خداوند به رضای تو راضی و به خشم تو خشمگین می‌شود.[14]

و نیز "عایشه" از رسول‌ اکرم(ص) نقل می‌کند که آن حضرت به فاطمه زهرا(س) فرمودند: ای فاطمه بشارت بر تو باد که همانا خداوند تو را بر همه زنان عالم و بر همه زنان اهل اسلام برگزیده است.[15]

این ازدواج پر برکت طبق نقل مشهور در سال دوم هجرت در مدینه اتفاق افتاد.[16]

شروع زندگی علی(ع) و فاطمه(س)

زندگی مشترک آنها در سن 9 سالگی حضرت فاطمه(س)[17] و در کمال صفا و محبت آغاز گردید؛ به طوری که علی(ع) می‌فرمود: «به خدا قسم تا فاطمه(س) زنده بود او را به خشم نیاوردم و او نیز کاری نکرد که مرا به خشم آورد. هرگاه به او می‌نگریستم غم و اندوهم زایل می‌شد».[18]

حضرت زهرا(س) در صحنه‌های مختلف

بعد از شروع زندگی مشترک حضرت زهرا(س) و علی(ع) جنگ احد آغاز گردید. در این جنگ به دلیل تمرد عده‌ای از مسلمین از انجام وظیفه، جنگ به نفع قریش به پایان رسید. حضرت زهرا(س) با خبر شد که رسول‌ اکرم(ص) در جنگ زخمی شده؛ لذا با گروهی از زنان برخاسته و آب و غذا برمی‌دارند و به میدان جنگ می‌روند. فاطمه زهرا(س) جراحات پدر گرامی‌اش را شست‌و‌شو داد؛ ولی خون بند نیامد؛ لذا حصیری را سوزانده و خاکسترش را بر زخم آن حضرت گذاشت و خون قطع شد.[19] همچنین آن حضرت هر دو یا سه روز، خود را به «احد» رسانده و بر مزار شهدا می‌گریست و بر آنان دعا می‌کرد.[20]

فاطمه زهرا(س) در زندگی مشترک بسیار با قناعت و زهد زندگی می‌کرد. او نه تنها در پوشاک و خوراک به حداقل قناعت می‌کرد و بر خود سخت می‌گرفت، بلکه کارهای خانه را نیز به عهده‌ی دیگری نمی‌گذاشت. از کشیدن آب تا تمییز کردن خانه، آسیاب کردن ذرت یا گندم، نگاهداری کودک و... را خود بر عهده می‌گرفت.[21] علی(ع) خود می‌فرمایند: «روزی که با زهرا(س) ازدواج کردم، فرش ما پوست گوسفندی بود که شب بر آن می‌خوابیدیم و روز شتر آب‌کش خود را بر روی آن علف می‌دادیم و جز این شتر، خدمت‌گذاری نداشتیم».[22] او نه تنها در زهد و قناعت، بلکه در تقوا و پرهیزگاری، شوهرداری و تربیت فرزند نمونه کامل یک انسان الهی است. ثمره این ازدواج 5 فرزند به نام‌های "حسن"، "حسین"، "زینب"، "ام‌کلثوم" و "محسن" بوده است.

داستان غم‌انگیز فدک

پس از آنکه یهود خیبر در مقابل لشکر اسلام از در تسلیم در آمدند، مردم «دهکده فدک» که یهودی بودند به نفع آنان، اسلحه خود را بر زمین گذاشته و تن به مصالحه دادند؛ به این صورت که نیمی از دهکده فدک به ملکیت رسول‌خدا درآمد. از آنجا که مسلمانان در این امر مستقیماً نقشی نداشته و فدک بدون خون‌ریزی به دست آنها افتاده بود؛ لذا فدک خاص پیامبر(ص) گردید[23] و زمانی که آیه:

«و آت ذی القربی حقه»[24]

«حق خویشاوندان خویش را بپردازید»

پیامبر(ص) فدک را به فاطمه(س) داد و به او تملیک نمود. پس از رحلت رسول‌ اکرم(ص) حکومت وقت به بهانه اینکه فدک ملک شخصی پیامبر نبوده و نباید در دست فاطمه زهرا(س) باشد، آن را از حضرت زهرا(س) گرفتند و به استدلال‌های منطقی و شواهد زنده آن حضرت توجهی نکردند. در حالی که رسول‌ اکرم(ص) در زمان حیات خویش فدک را به ایشان داده بود و مال موروثی به حساب نمی‌آمد. عایشه می‌گوید: فاطمه(س) پس از رحلت رسول ‌اکرم(ص) از ابوبکر خواست که فدک را به او باز پس دهد، ابوبکر در جواب گفت: پیامبر(ص) فرموده از ما ارث برده نمی‌شود و آنچه از ایشان بازمانده، صدقه است؛ لذا فاطمه(ص) نیز از او خشمگین شد.[25]

فاطمه(س) در میدان دفاع از ولایت

پس از آن که گروهی از مردم در امر خلافت با ابوبکر بیعت کردند و به احتجاج‌ها و استدلال‌های خاص توجهی نکردند، علی(ع) شبانه فاطمه(س) را بر چهارپایی سوار نموده و بر مجالس «انصار» می‌رفت و از آنان در جهت اصلاح مسیر خلافت یاری می‌طلبید؛ ولی آنان در جواب می‌گفتند: «ای دختر رسول‌خدا، بیعت ما با این مرد(ابوبکر) به پایان رسیده و اگر همسر تو قبل از ابوبکر می‌آمد، ما با ابوبکر بیعت نمی‌کردیم». علی(ع) در پاسخ آنان می‌فرمود: «آیا شما می‌خواستید من پیامبر(ص) را که رحلت کرده بود، رها می‌کردم و برای به دست آوردن خلافت به جنگ و ستیز می‌پرداختم.»[26]

وقتی ابوبکر متوجه شد که علی(ع) و افرادی که با او بیعت نکرده‌اند در خانه امیرالمؤمنین(ع) جمع شده‌اند، عمر به در خانه آن حضرت آمده و گفت: بیرون آیید و با ابوبکر بیعت کنید؛ ولی آنان از اجابت خواسته او خودداری کردند. عمر قسم خورد که اگر بیرون نیایند، خانه را به آتش بکشد، به او گفتند: «ای "ابا خصص" فاطمه در آن خانه است». عمر گفت: «حتی اگر فاطمه باشد». فاطمه(س) جلوی در ایستاد و گفت: «هیچ مردی همچون شما دیدارشان برای من بد و نفرت‌انگیز نیست، جنازه رسول‌خدا(ص) را بر روی دست‌های ما گذاشتید و کار خلافت را میان خود قطعه قطعه کردید و در این خصوص نظر ما را جویا نشدید و حق را به ما باز نگرداندید».

بار دیگر عمر به همراهی گروهی به در خانه علی(ع) آمدند. حضرت فاطمه(س) وقتی متوجه حضور آنان شد، با صدای بلند گفت: پدر، ای رسول‌خدا چه چیز‌هایی که پس از تو از "خطاب" و "ابوقحافه" ندیدیم. مردم وقتی صدای گریه او را شنیدند، برگشتند؛ ولی عمر و گروهی باقی ماندند و آنان را از خانه بیرون آورده و به نزد ابوبکر بردند. علی(ع) همچنان از بیعت خودداری می‌کرد و ابوبکر گفت: «تا زمانی که فاطمه در کنار اوست، او را مجبور بر این کار نمی‌کنم».

سپس عمر به ابوبکر گفت: «بیا تا نزد فاطمه برویم. ما او را به خشم آورده‌ایم». آن دو آمدند و از فاطمه اجازه داخل شدن خواستند؛ ولی فاطمه(س) به آنها اجازه نداد. آن دو نزد علی(ع) آمدند و با او سخن گفتند: علی(ع) آنها را نزد فاطمه(س) آورد، وقتی نشستند آن حضرت صورتش را به سوی دیوار برگرداند. سلام کردند؛ ولی پاسخی نشنیدند.[27]

شهادت فاطمه زهرا (س)

رحلت پدر بزرگوار، مظلومیت همسر، از دست رفتن حق، فشارهای جسمی و روحی و مهمتر از همه دگرگونی‌هایی که در جامعه مسلمان به فاصله کوتاهی از زمان رسول ‌اکرم(ص) صورت گرفت، روح و جسم فاطمه را سخت آزرد. در حالی که تاریخ نشان می‌دهد، ایشان قبل از رحلت پدر بزرگوارش هیچ‌گونه بیماری جسمی نداشت.[28]

او در اثر این مرارت‌ها و بیماری‌ها از دنیا رفت و بنابر وصیت خویش شبانه و به صورت پنهانی دفن گردید. به طوری‌ که محل قبر شریفش نیز نامعلوم است. در مورد تاریخ شهادت آن حضرت میان سیره نویسان اختلاف است و زمان شهادت ایشان را 75 روز[29]، 3 ماه، 6 ماه[30] پس از رسول اکرم(ص) و سن ایشان را 29 سال[31] در روز سوم ماه رمضان سال 11 هجری و 18 سال در روز 13 ربیع‌الاخر سال 11 هجری می‌دانند.[32] با این حساب علی(ع) و حضرت فاطمه(س) حدود 9 سال با هم زندگی کردند.

مقاله

نویسنده حبیب محمدزاده

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS