دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حکمت 313 نهج البلاغه : قاطعيّت رهبرى در مشورت

حکمت 313 نهج البلاغه به تشریح موضوع "قاطعيّت رهبرى در مشورت" می پردازد.
No image
حکمت 313 نهج البلاغه : قاطعيّت رهبرى در مشورت

متن اصلی حکمت 313 نهج البلاغه

موضوع حکمت 313 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 313 نهج البلاغه

313 وَ قَالَ عليه السلام لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ قَدْ أَشَارَ عَلَيْهِ فِي شَيْ ءٍ لَمْ يُوَافِقْ رَأْيَهُ لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَّ وَ أَرَى فَإِنْ عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي

موضوع حکمت 313 نهج البلاغه

قاطعيّت رهبرى در مشورت

(سياسى، اجتماعى)

ترجمه مرحوم فیض

313- امام عليه السّلام بعبد اللّه ابن عبّاس هنگاميكه آن حضرت را راهنمائى مى نمود به چيزى كه موافق انديشه آن بزرگوار نبود (در اينكه شخص بايد از امام پيروى نمايد) فرمود 1- بر تو است كه (از راه مشورت) مرا راهنمائى كنى و من مصلحت و انديشه خود را در آن مى نگرم پس هر گاه ترا (بسبب علم به نادرستى آنچه مصلحت ميدانى) پيروى نكردم تو مرا پيروى كن (چون من بمصالح و مفاسد هر كارى از ديگران داناترم و انديشه ام خطاء و اشتباه نمى كند. گفته اند: هنگاميكه حضرت در ظاهر بخلافت رسيد ابن عبّاس مصلحت در آن ديد كه امام عليه السّلام براى دل بدست آوردن حكومت شام را به معاويه و بصره را به طلحه و كوفه را به زبير واگزارد و آن بزرگوار راضى نشد و فرمود: پناه مى برم بخدا كه دين را براى دنياى ديگرى تباه سازم، پس از آن سخن بالا را گوشزد نمود).

( . ترجمه وشرح نهج البلاغه(فیض الاسلام)، ج 6 ، صفحه ی 1239)

ترجمه مرحوم شهیدی

321 [و به عبد اللّه پسر عباس در باره نظرى كه داده بود و امام موافق آن نبود فرمود:] تو راست كه به من نظر دهى و اگر نپذيرفتم از من اطاعت كنى.

( . ترجمه نهج البلاغه شهیدی، ص 418)

شرح ابن میثم

305- و قال عليه السّلام لعبد اللّه بن العباس

و قد أشار عليه فى شى لم يوافق رأيه: لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَّ وَ أَرَى فَإِنْ فَإِذَا عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي

المعنى

روي أنّه أشار عليه عند انصرافه من مكّة حاجّا و قد بايعه الناس، و قال: يا أمير المؤمنين إنّ هذا أمر عظيم يخاف غوائل الناس فيه. فاكتب لطلحة بولاية البصرة و للزبير بولاية الكوفة و اكتب إلى معاوية و ذكّره القرابة و الصلة و أقرّه على ولاية الشام حتّى يبايعك فإن بايعك و جرى على سنّتك و طاعة اللّه فاتركه على حاله و إن خالفك فادعه إلى المدينة و أبدله بغيره، و لا تموج بحار الفتنة. فقال عليه السّلام: معاذ اللّه أن افسد دينى بدنيا غيري، و لك يا ابن عبّاس أن تشير، و رأى. و حذف مفعول أرى للعلم به: أى أنظر في وجه المصلحة. و أوجب طاعة نفسه لأنّه الإمام و لأنّه أفضل رأيا فإذا رأى المصلحة في شي ء فرأيه أرجح.

( . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 402 و 403)

ترجمه شرح ابن میثم

305- امام (ع) وقتى كه ابن عباس او را به چيزى راهنمايى مى كرد كه موافق نظر آن بزرگوار نبود، به او فرمود:

لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَّ وَ أَرَى فَإِنْ عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي

ترجمه

«بر تو است كه مرا راهنمايى كنى و من صلاح خود را در آن مى نگرم، آن گاه اگر من از تو پيروى نكردم تو از من پيروى كن.»

شرح

نقل كرده اند موقع بازگشت امام (ع) از سفر حج كه مردم در مكه با وى بيعت كرده بودند، ابن عباس گفت: يا امير المؤمنين اين كار مهمّى است، بيم آشوب مردم مى رود، براى طلحه حكم ولايت بصره، و براى زبير حكم ولايت كوفه را صادر كنيد، و به معاويه نامه اى بنويسيد و از خويشاوندى و نسبت، ياد كنيد و در حكومت شام او را تثبيت فرماييد تا با شما بيعت كند، اگر بيعت كرد و از روش شما و امر خدا اطاعت كرد، او را به حال خود واگذاريد، و اگر مخالفت كرد، آن گاه به مدينه بخواهيد و عوضش كنيد تا درياهاى آشوب متلاطم نگردند امام (ع) فرمود: پناه مى برم به خدا از اين كه دين خود را به خاطر دنياى ديگران تباه سازم فرزند عباس بر تو است كه ما را راهنمايى كنى و من صلاح خود را در آن مى نگرم مفعول «أرى» چون معلوم بوده است حذف شده است، يعنى: من جهت مصلحت را مى انديشم، امام (ع) اطاعت از خود را واجب دانسته از آن رو كه امام است و انديشه اش بالاتر است پس اگر در كارى مصلحت ديد، نظر او برتر و بالاتر است.

( . ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 682)

شرح مرحوم مغنیه

321- (و قال عليه السّلام لعبد اللّه بن العبّاس و قد أشار عليه في شي ء لم يوافق رأيه): لك أن تشير عليّ و أرى، فإن عصيتك فأطعني.

المعنى

كان ابن عباس قد أشار على الإمام بما يأتي فأجابه بأن لك الحرية التامة بكل ما تشير، ولي أن انظر و أرى، فإن اتفق الرأيان فذاك، و إلا فعليك الطاعة لإمامك.

قال العقاد في كتاب «عبقرية الإمام»: أشار ابن عباس و غيره على الإمام أن يقر معاوية في الشام، و يكتب لطلحة بولاية البصرة، و للزبير بولاية الكوفة.

فقال الإمام: «لا أداهن في ديني، و لا أعطي الدنية من أمري». ثم أطال العقاد في الجواب عن ذلك، و يتلخص بأن الإمام كان قد أشار على عثمان أكثر من مرة بعزل معاوية، فكيف يناقض نفسه بنفسه و إذا ناقض رأيه الأول و أقر معاوية فهل يسكت عنه الذين قتلوا عثمان من أجل معاوية و أمثاله.

و إذا هو أعطى العراقين: الكوفة و البصرة لطلحة و الزبير- تملكا الرقاب، و استمالا السفيه بالمال، و ضربا الضعيف بالبلاء، و قويا على الإمام و انقلبا عليه أقوى مما كانا بغير ولاية.. فرأي الإمام الذي ارتضاه هو الأسلم و الأصوب من رأي مخالفيه.

( . فی ضلال نهج البلاغه، ج 4، ص 407 و 408)

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

(310) و قال عليه السّلام لعبد اللَّه بن العبّاس و قد أشار إليه في شي ء لم يوافق رأيه: لك أن تشير إلىّ و أرى، فإن عصيتك فأطعني.

الاعراب

قوله عليه السّلام: و أرى: نزّل منزلة اللّازم فترك مفعوله لافادة العموم و إبهام المفهوم، فقول ابن ميثم: و حذف مفعول أرى للعلم به، ليس بوجه.

المعنى

قال ابن ميثم: روي أنه أشار عليه عليه السّلام عند انصرافه من مكّة حاجا و قد بايعه النّاس، و قال: يا أمير المؤمنين إنّ هذا أمر عظيم يخاف غوائل النّاس فيه، فاكتب لطلحة بولاية البصرة، و للزبير بولاية الكوفة، و اكتب إلى معاوية و ذكّره القرابة و الصّلة و أقرّه على ولاية الشام حتّى يبايعك، فان بايعك و جرى على سنّتك و طاعة اللَّه فاتركه على حاله، و إن خالفك فادعه إلى المدينة و أبدله بغيره، و لا تموّج بحار الفتنة، فقال عليه السّلام: معاذ اللَّه أن افسد دينى بدنيا غيري، و لك يا ابن عباس أن تشير و أرى.

أقول: كأنه عليه السّلام يعلم نوايا القوم و أنّهم لا ينقادون للحقّ، و حبّ الرياسة أعمى قلوبهم، و لو نالوا إنفاذه في الولاية على المسلمين تمسّكوا به في تفريق أمر الامّة و السعى وراء مقاصدهم الخبيثة، و علمه بهذا الأمر إمّا باخبار من النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله، و إمّا بقذف في قلبه الولوي عليه السّلام.

الترجمة

چون ابن عباس پس از بيعت مسلمين با وى از مكه برگشت به آن حضرت عرض كرد: يا أمير المؤمنين كار خلافت بزرگ است و مردم را در آن فتنه ها است، حكومت بصره را بطلحه بده، و حكومت كوفه را بزبير، و معاويه را بر شام حكمروا كن و خويشى و صله رحم را بيادش آور و بحكومت شامش واگزار تا با تو بيعت كند، و اگر بيعت كرد و بروش تو عمل كرد و اطاعت خدا نمود او را بحال خود واگزار، و اگر مخالفت كرد بمدينه اش طلب كن و ديگرى بجايش مأمور كن، درياهاى فتنه را بموج نياور، در پاسخ او فرمود: تو بايد بمن پيشنهاد بدهى و من رأي بزنم، و اگر با تو مخالفت كردم بايد از من اطاعت كني.

( . منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21، ص 408 - 410)

شرح لاهیجی

(357) و قال (ع) لعبد اللّه بن عبّاس و قد اشار عليه فى شي ء لم يوافق رأيه لك ان تشير علىّ و ارى فاذا عصيتك فاطعنى يعنى و گفت (ع) مر عبد اللّه پسر عبّاس را در حالتى كه نموده بود باو (ع) مصلحت در امرى را كه موافق رأى و تدبير او نبود كه از براى تست كه بنمائى مصلحتى را بمن و من مى بينم و تامّل ميكنم در ان امر پس هر گاه مخالفت رأى تو كردم پس تو اطاعت و پيروى كن مرا

( . شرح نهج البلاغه نواب لاهیجی، ص 321)

شرح ابن ابی الحدید

327: وَ قَالَ ع لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ- وَ قَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ فِي شَيْ ءٍ لَمْ يُوَافِقْ رَأْيَهُ- لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَّ وَ أَرَى فَإِذَا عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي الإمام أفضل من الرعية رأيا و تدبيرا- فالواجب على من يشير عليه بأمر فلا يقبل- أن يطيع و يسلم- و يعلم أن الإمام قد عرف من المصلحة ما لم يعرف- . و لقد أحسن الصابي في قوله في بعض رسائله- و لو لا فضل الرعاة على الرعايا- في بعد مطرح النظرة و استشفاف عيب العاقبة- لتساوت الأقدام و تقاربت الأفهام- و استغنى المأموم عن الإمام

( . شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج 19، ص 233)

شرح نهج البلاغه منظوم

[312] و قال عليه السّلام لعبد اللّه العبّاس و قد أشار عليه فى شي ء لم يوافق رأيه: لك أن تشير علىّ و أرى، فإن عصيتك فأطعنى.

ترجمه

عبد اللّه عبّاس وقتى مى خواست آن حضرت را وادار بكارى كند كه ميل مبارك حضرت با آن همراه نبود لذا بدو فرمود: (پسر عبّاس در هر امرى كه من با تو مشورت ميكنم) تو را سزد كه مرا راهنمائى كنى، من هم رأى و انديشه خويش را در آن مى سنجم (اگر رأى تو را موافق يافتم پيروى ميكنم و) اگر پيروى نكردم تو بايد از من پيروى كنى (زيرا من چيزى را كه تو نمى دانى مى دانم، و اگر بنا شد راعى و رعيّت در افكار مساوى باشند امام را بر مأموم فضلى نيست، و ظاهرا اين در موقعى بود كه حضرت بخلافت ظاهرى رسيده و ابن عبّاس از بس شيفته و دلباخته حضرت بود براى اين كه سركشان ياغى نشوند و كار خلافت بسامان شود از حضرت درخواست كرد كه معاويه را در شام و طلحه را در بصره و زبير را در كوفه امارت دهد و شايد در اين باب پس از مشورت با حضرت اصرارى كرده باشد، حضرت فرموده باشند من براى ديگران دين خويش را تباه نسازم آن گاه فرمايش بالا را ايراد كرده باشند).

نظم

  • ببوبكر و عمر ديگر بعثمان خلافت را چو طى گرديد دو
  • أمير المؤمنين مسند نشين شدبجا يك چند روزى حق مكين شد
  • زبير و طلحه از كيد و خباثت بسر پختند سوداى رياست
  • معاويه بشام از بهر شاهىبراى خويش چيده دستگاهى
  • خلافت را بشاه چرخ كرياس بدون فتنه خواهان ابن عبّاس
  • لذا اين فكر را ميكرد دنبالكه در كارش كسى ننمايد اخلال
  • ز شه درخواست او تا روزكى چند كند دست آن سه را در كارها بند
  • ز كشور تا كه يكسر كار شد صافزبد خواهان بدرّد سينه و ناف
  • وز اين سو بود نزد شه هويدا بكارى گر گمارد آن سه تن را
  • فتد در چنگشان سرشار تا سودشود چشمان ملّت زان سه پر دود
  • از آن سه هر يكى گر كامرانست بجان شه ز سود وى زيان است
  • ز عبد اللّه لذا رأيش نپذرفتبدو ز انديشه روشن چنين گفت
  • نمودم مشورت گر با تو در كارتو رأى و فكر خود نيكو بكار آر
  • مرا بنماى در ره رهنمائىز رأيت گر گرفتم من جدائى
  • ز فكر من بمغزت تا كه پرتوفتد بر امر من مى باش پيرو
  • هزاران راز نزد من هويدا استتو را چشم خرد زان كور و عميا است
  • بگو رايت نبد كر بر صوابممشو دلگير اگر زان رخ بتابم

( . شرح نهج البلاغه منظوم، ج 10، صفحه ی 98 - 100)

منبع:پژوهه تبلیغ

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

حکمت 139 نهج البلاغه : علمى، اخلاقى، اعتقادى

موضوع حکمت 139 نهج البلاغه درباره "علمى، اخلاقى، اعتقادى" است.
No image

حکمت 445 نهج البلاغه : راه غرور زدایی

حکمت 445 نهج البلاغه به موضوع "راه غرور زدایی" می پردازد.
No image

حکمت 289 نهج البلاغه : ضرورت عبرت گرفتن

حکمت 289 نهج البلاغه به موضوع "ضرورت عبرت گرفتن" می پردازد.
No image

حکمت 423 نهج البلاغه : اقسام روزی

حکمت 423 نهج البلاغه به موضوع "اقسام روزی" اشاره دارد.
No image

حکمت 127 نهج البلاغه : ضرورت ياد مرگ

حکمت 127 نهج البلاغه موضوع "ضرورت ياد مرگ" را بیان می کند.
Powered by TayaCMS