دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خاندان فیروز

No image
خاندان فیروز

كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، خاندان فيروز، فرمانفرما، عبدالحسين ميرزا، نصره الدوله، وزيرامور خارجه، رضاشاه

نویسنده : حميده سلطاني مقدم

"فیروز میرزا" پسر شانزدهم "شاه‌ عباس" ولیعهد قاجار در سال 1233(ه.ق) به دنیا آمد. در زمان پادشاهی "فتحعلیشاه" به خاطر کمی سن، ماموریت مهمی نداشته است؛ اما در 1250 با پادشاهی برادرش "محمدشاه" برای سرکوبی برادران یاغی، "شاه‌ حسنعلی میرزا شجاع‌السلطنه" و "حسینعلی‌ میرزا فرمانفرما"، روانه فارس شد.[1] وی در زمان ناصری به حکومت تهران، آذربایجان، بلوچستان و نیز وزارت جنگ می‌رسد.[2] "اعتماد‌السلطنه" در ‌‌‌"‌‌روزنامه‌شرف" می‌نویسد: «نواب والا شاهزاده فرمانفرما از اعمام کرام سلطنت، مصدر خدمات عمده و مرجع ماموریت‌های بزرگ دولتی در فارس و غیره بودند.»[3]

فیروز میرزا با "هماخانم" دختر "بهاالدوله" پسر فتحعلی‌شاه(دخترعمویش) ازدواج می‌کند و دارای پنج فرزند می‌شود: "سرورالسلطنه" "نجم‌السلطنه" و "ماه‌سیما" دختران او و "عبدالحمید میرزا" "ناصرالدوله" و "عبدالحسین‌میرزا فرمانفرما" که این آخری وزیر امور خارجه و مصدر مشاغل مهمی در آینده می‌شود. سرورالسلطنه دختر بزرگ فرمانفرما به عقد "مظفرالدین‌شاه" در می‌آید. "نجم‌السلطنه" مادر "دکتر مصدق" در ازدواج اول خود با "هدایت‌الله وزیردفتر" ازدواج می‌کند. "ناصرالدوله" بزرگترین پسر فیروزمیرزا است که هنگام حیات پدر و بعد از او دارای مشاغل مهم و مناصب زیادی می‌گردد. روزنامه دولتی "اعتمادالسلطنه" مشاغل وی را این‌گونه شرح می‌دهد: «سلطان ‌حمیدمیرزا والی مملکت کرمان و بلوچستان ... بعد از تحصیل علوم، داخل دایره خدمت عسگریه شده و در 1275 که موکب همایونی تشریف‌فرمای عراق شد به اعطای منصب سرهنگی و سیصد تومان مواجب سرافراز شد.[4] وی بعدها به ماموریت قزوین، تهران و دماوند فرستاده می‌شود. وی بعد از سفر ناصرالدین‌شاه به فرنگ در سال 1290 به استرآباد می‌رود و یک سال بعد ملقب به "ناصرالدوله" می‌شود. وی پس از یازده سال اخذ مناصب حکومتی هم‌چون پیشکاری عراق، بروجرد، کمره و فراهان در سال 1309 درگذشت. آرامگاه او در خارج شهر کرمان در مکانی مشهور به "قبرآقا" به خاک سپرده می‌شود.»[5]

عبدالحسین میرزا فرمانفرما

دومین و نامدارترین پسر فیروز "میرزا عبدالحسین‌میرزا"؛ معروف به فرمانفرما که در حیات سیاسی خود زمام‌داری پنج پادشاه (از ناصرالدین‌شاه تا رضاشاه) را تجربه کرده است. او متولد 1274(ه.ق) است، داماد و برادر همسر سوگلی "مظفرالدینشاه" بود.[6] او بیش از شصت سال نقش‌های به سزایی در مشاغل مهم دولتی ایفا کرده است. او در سال 1236(ه.ش) در تهران به دنیا آمد و از طرف عمویش "محمد شاه" به اروپا رهسپار شده و به فراگرفتن دانش نظامی پرداخت. در 16 سالگی ملقب به "نصره‌الدوله" می‌شود و به جای او در مراسم سلام دربار شرکت می‌کند[7] و دختر "مظفرالدین ‌میرزا" "عزت الدوله" را به زنی می‌گیرد و صاحب شش پسر داشت که دو پسر او در نوجوانی درگذشتند و سه تن از پسران او، "نصره‌الدوله" "عباس‌میرزا" "سالارلشگر" و "محمدولی میرزا" و "محمدحسین میرزا" که همگی در کار سیاست و سپاهیگری به چشم می‌خورد. او تحت تربیت "حسنعلی‌امیرنظام" پیشکار آذربایجان به ولیعهد نزدیک می‌شود تا بعدها به همه امور مملکت مسلط شود. شغل اول او در دربار ولیعهد در آذربایجان صندوقداری بود. وی یکی از رقیبان "امین‌السلطان"(اتابک اعظم) است. او می‌خواهد در به دست آوردن دل همسایه شرقی، گوی سبقت را از "امین‌السلطان" برباید. این تلاش از فراهم کردن زمینه برای دادن امتیازنامه ساخت راه جلفا به تبریز و از آن‌جا به خوی به روس‌ها شروع می‌شود. به همین دلیل "امین‌السلطان" او را با لقب فرمانفرما به حکومت کرمان می‌فرستد تا از مرکز حکومت دورش کند. شاه بعدی "مظفرالدین‌شاه" هم تمایلی به آمدن او و ایجاد دردسرهایش را ندارد و در برابر اصرارهایش به عراق تبعیدش می‌کند. او در بغداد، خانه بسیار خوش منظری در کنار دجله اجاره نمود.[8]

فرمانفرما بعد از شش سال تبعید در بین‌النهرین وقتی "امین‌السلطان" از صدارت برکنار شد، به ایران بازگشت و به کرمانشاه رفت و بروجرد و لرستان هم جز قلمرو حکومتی او شد. در زمامداری دوباره "امین‌السلطان" و مخالفت وی با مشروطه‌خواهان طرف آزادی‌خواهان را می‌گیرد و همه کاری می‌کند تا سرنگونی امین‌السلطان را به امضای علما برساند.[9] بعد از عزل اتابک با شرکت رجال قوم، دولتی تشکیل می‌دهد که در راس آن قرار داشت؛ اما بعد مظفرالدین‌شاه "امین‌الدوله" را به صدارت رساند و او وزیر جنگ شد.[10]

در نهضت مشروطه‌طلبی از مشروطه‌طلبان نبود؛ اما پس از استقرار مجلس در دوره اول مجلس شورای ملی یعنی در اردیبهشت 1288 و پس از فتح تهران در کابینه بدون نخست‌وزیر که "سرداراسعد" و "سپهدارتنکابنی" آن را اداره می‌کردند. فرمانفرما وزیر عدلیه می‌شود و در کابینه "ناصرالملک" وزیر داخله شد.[11]

کودتای 1299

"عبدالحسین‌میرزا" در کودتای 1299 در زمره رجالی بود که به بند کشیده شد. اما بعد از کنار رفتن "سیدضیا" او و دیگران آزاد شدند؛ ولی از آن تاریخ به بعد کاری به فرمانفرما داده نشد. او فقط در جشن‌ها و مراسم سلام شرکت می‌کرد. وی در نخست‌وزیری "قوام" از سردارسپه و وطن‌پرستی او تجلیل کرد. او از قدیم با رضاخان آشنایی داشت و وقتی والی کرمانشاه شد، "رضاخان" جز محافظین وی بود. او بعد از پادشاهی "رضاخان" روابط خود را با رضاشاه حفظ کرد و قسمتی از زمین‌های خود را به او فروخت و یا مجانا در اختیار او گذاشت. کاخ‌های رضاشاهی همگی در زمین‌های فرمانفرما بنا شد. در ابتدای حکومت "رضاخان" با این‌که فرزندان او همگی در صدر مشاغل نسبتا مهمی بودند، خود نیز سعی داشت، مسئولیتی داشته باشد. بعدها که رضاخان فرزند ارشد او "نصره‌الدوله فیروزمیرزا" را به زندان انداخت، نه تنها داعیه شغلی نداشت، بلکه از جان و مال خود نیز بیمناک شد. اما "رضاشاه" گفته بود حساب پدر از پسر جداست و واقعا هم همین‌گونه بود. فرمانفرما پس از قتل فرزندش نصره‌الدوله تاب و توان خود را از دست داد و سرانجام در 1318 در 86 سالگی درگذشت.[12] او بعد از مرگ سی و شش فرزند از خود به جای گذاشت که مهمترین آن‌ها نصره الدوله میرزا، محمدحسین میرزا و عباس میرزا سالار لشگر بود.

نصره‌الدوله فیروز میرزا

"فیروزمیرزا" اولین فرزند ذکور "عبدالحسین‌فرمانفرما" معروف به نصره‌الدوله در سال 1264(ه.ش) در تبریز به دنیا آمد. او دربیروت به تحصیل پرداخت. وقتی پدر حاکم کرمان شد او نایب‌الایاله آن‌جا شد که پدر برای او تقاضای لقب "نصره‌الدوله" را کرد و مورد موافقت مظفرالدین‌شاه قرار گرفت.[13] بعد از مشروطه برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. او درباره تحصیلات خود می‌گوید: «میل دارد به مقام دکترا در حقوق برسد.» وی دو ماه بعد از جنگ جهانی با اخذ درجه دکترا به ایران بازمی‌گردد.[14] به محض ورود، کفیل وزارت عدلیه در کابینه "مستوفی‌الممالک" شد و بعدا در کابینه "مشیرالدوله" معاون وزیر عدلیه شد.[15] وی در کابینه "وثوق‌الدوله کابینه‌ای که به خاطر قرارداد 1919 که عملا ایران را مستعمره انگلیس می‌کرد، معروف شده است، وزیر عدلیه بود چند روز بعد از قرارداد با احمدشاه به اروپا رفت.[16] او دلیل موافقت‌اش را با این قرارداد اینگونه بیان میدارد: «انگلیس یک کشور استعمارگر است؛ اما به علت از میان رفتن روسیه تغییر سیاست داده است، کابینه فعلی به این مسئله واقف است و به طور صحیح دوستی و تمایلات انگلیس را برای هرگونه عملی لازم می‌داند.» بعد از این‌که کابینه "وثوق" دوام نیاورد و "سیدضیا" با کودتای انگلیسی‌ها نخست‌وزیر شد، نصره‌الدوله و پدر و برادرش به زندان افتادند، روابط "نصره‌الدوله" با انگلیسی‌ها به سردی گرایید.[17]

نصره‌الدوله و سردار سپه

روابط نصره‌الدوله در هنگامی که رضاخان سردارسپه بود، در حسن‌ظن و اعتماد می‌گذشت؛ اما نصره‌الدوله از یک چیز هراس داشت و آن نزدیکی سوسیالیست‌های مخالف خودش با رضاخان بود.[18] نصره‌الدوله باتجربه و سیاست‌پیشه می‌دانست، آینده از آن سردار سپه است و با حزب "تجدد" در مجلس از حامیان او قرار گرفت. نصره‌الدوله بعد از زمامداری رضاخان تا سال1305 در کابینه‌های مختلف وزیر عدلیه و وزیر مالیه بود.[19]

بازداشت نصره‌الدوله

نصره‌الدوله در 8 خرداد 1308 به دستور رضاشاه به شکلی ناگهانی بازداشت شد. او متهم به رشوه‌گیری آن هم به مقدار ناچیز بود. البته میل واقعی شاه این گونه طلب می‌کرد که او می‌خواست، نصره‌الدوله محاکمه و محکوم گردد. هدف تنها تحقیر و ارعاب نصره‌الدوله، بلکه معارضه و اعمال قدرت با همه طبقه اشراف بود.[20] محکومیت نصره‌الدوله عبارت بود از محرومیت از حقوق اجتماعی، چهار ماه حبس تادیبی و پرداخت پنج هزار تومان جریمه. نصره‌الدوله پس از آزاد شدن به کلی از سیاست کناره گرفت؛ اما در 24 مهر 1315 دوبار بازداشت شد. گویا یکی از دلایل توقیفش ارتباط با کاردار سفارت فرانسه بود که خانه‌اش را به او اجاره داده بود. نصره‌الدوله نیز به سرنوشت بسیاری از رجال سیاسی ایران دچار شد که همه قربانی قدرت‌طلبی، سوءظن و طمع شاه شده بودند. وی در اوایل سال 1316 به سمنان منتقل شد و در همان سال به قتل رسید.[21]

محمدولی میرزا

"محمدولی‌میرزا" دومین فرزند عبدالحسین‌فرمانفرما در سال 1271(ه.ش) در تبریز متولد شد. وی در سال 1283 برای تحصیل به فرانسه می‌رود و بعد از هشت سال در سال 1291(ه.ش) به ایران بازمی‌گردد. وی در این ایام به جز رسیدگی به املاک پدری در آذربایجان کار دیگری انجام نمی‌داد. او در هنگام قرارداد 1919 نیز یکی از دست اندرکاران بود و در عراق با "سرپرسی‌کاکس" منعقد کننده این قرارداد در عراق دیدن می‌کند و او نیز از انگلیس به خاطر این خدمت پول دریافت می‌کند.[22] بعد از این‌که دولت کودتا بر سر کار می‌آید و پدر و برادرانش در زندان "سیدضیا گرفتار" می‌شوند، او نیز به عتبات می‌گریزد. بعد از کودتا در سال 1300(ه.ش) با سمت کفیل مالیه همراه ولی‌عهد و پیشکار او "محمدولی‌خان سپهسالار" راهی آذربایجان می‌شود؛ اما بعد از مدتی به دستور رضاخان به تهران می‌آید و از طرفداران رضاشاه می‌شود و در یادداشت‌هایش نام "سردار سپه" را مترادف با ایجاد امنیت و دفع اشرار و خلع سلاح آن‌ها می‌داند.[23] او در دوره 5، 6و 7 به مجلس راه یافت. وی بعد از آن چندی به امور ملکی خود پرداخت و در اطراف سراب املاک وسیعی خرید و تا شهریور 1320 به زراعت و این گونه کارها پرداخت. در سال 1326(ه.ش) در کابینه "قوام" وزیر کار بود. او در مجلس چهاردهم رهبر فراکسیون آزادی بود.[24] وی با دختر قائم‌مقام عدل(پدر پروفسور عدل) ازدواج نمود و در سال 1368(ه.ش) در آمریکا گذشت.

عباس میرزا فیروز

در 1265(ه.ق) متولد شد. او از نوجوانی در بعضی ماموریت‌های پدر همراه او می‌شود. وی نیز در عقد قرارداد 1919 به برادرش کمک می‌کند و در کابینه "وثوق" به حکمرانی کرمانشاه می‌رود. از ماموریت‌های مهم او همکاری با کمیته مهاجرت است که به عنوان اعتراض به بی‌طرفی در کنار "نظام‌السلطنه"، "مدرس" و "سلیمان‌میرزا" تهران را ترک و به کرمانشاه می‌رود. در دولتی که در کرمانشاه تشکیل می‌دهد، ریاست ستاد ارتش را بر عهده داشت. بعد از کودتای 1299 به همراه پدر و برادر بازداشت می‌شود؛ اما بعد از رهایی از زندان به نمایندگی در مجلس می‌رسد و در ادوار 5، 6، و 8 به نمایندگی و در سال 1307 ریاست مجلس می‌رسد. در کودتای 1299 به همراه پدر و برادر به زندان سیدضیا افتاد.[25] وی دختر "رضاقلی‌خان نظام‌السلطنه" را به زنی گرفت و دارای 6 فرزند شد. عباس میرزا در سال 1312(ه.ش) برای درمان بیماری سرطان به کشورهای آلمان و فرانسه سفر کرد و سرانجام در سال 1313 درگذشت. وی در یکی از قبرستان‌های پاریس دفن شد.[26]

سرلشگر محمدحسین فیروز

"محمدحسینن فیروز" فرزند نسبتا خوشنام فرمانفرما در سال 1277(ه.ش) در تبریز به دنیا می‌آید. پس از تحصیلات ابتدایی در "بروکسل" و "پاریس" فرمانفرما از لحاظ رعایت سیاست این فرزندش را به روسیه می‌فرستد. وی در مدرسه "کردوپاژ" که مخصوص اعیان منتسب به دربار بود، پذیرفته شد. وی در 1915 وارد هنگ سوار روس می‌شود و بعد به وطن بازمی‌گردد و در خاموش کردن بلوای "سالارالدوله" در غرب کشور به پدر کمک می‌کند. چندی نیز به گروگان در نزد انگلیسی‌ها می‌ماند.[27]بعد از قرارداد 1919 و تلاش او، از طرف انگلیس‌ها به درجات و نشانهای "ویکتوریا" نایل می‌گردد. بعد از کودتای 1299 به ریاست ستاد قوای آذربایجان می‌رسد، سپس رییس ستاد لشگر جنوب، فرمانده تیپ اصفهان، خوزستان و سپس فارس می‌شود. وی در غائله فارس به آن‌جا اعزام می‌شود که از طرف "سرلشگر شیبانی" به بی‌کفایتی و اشتباهات عدیده در عملیات نظامی متهم شده و به همراه چند تن از همکارانش از مشاغل خود برکنار می‌شود.[28] وی سپس در سال 1308 فرمانده قوای جنوب می‌شود. در همین سمت است که متهم به توطئه علیه دولت تلاش برای براندازی و همکاری با "مسترچیک" "سالارقشقایی" و "صارم‌الدوله" و "نصره الدوله" می‌شود. او را به تهران می‌آورند. اندکی بعد به کار دعوت می‌شود. آخرین سمت وی در زمان رضاشاه درسال 1317 رییس دادرسی ارتش بوده است. او در قضایای آذربایجان و قیام "پیشه‌وری" به طرف "حزب‌توده" و کمونیست‌ها می‌رود. او جز سران حزب‌توده قرار می‌گیرد. بعد از 28 مرداد 32 فرزندش "اسکندر فیروز" به نمایندگی مجلس می‌رسد.[29]

مقاله

نویسنده حميده سلطاني مقدم
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS